خبرگزاری مهر، گروه سیاست - سید یاسر جبرائیلی: کارشناس امور بینالملل در یادداشتی، به تحلیل جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ پرداخته است. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است.
از سال ۱۹۱۴ که وودرو ویلسون رئیس جمهور دموکرات آمریکا، با انتشار اعلامیه ۱۴ مادهای خود، پرچم «تجارت آزاد»(Free Trade) برافراشت و همه جهان را به آزادسازی تجاری توصیه کرد، ایالات متحده آمریکا هیچ گاه به طور کامل به این رویکرد متعهد نبوده است، بلکه ما شاهد یک سیر سینوسی در مواجهه واشنگتن با مسئله تجارت آزاد هستیم. هر چند لیبرالهای آمریکایی، هیچ گاه بهصراحت دونالد ترامپ، علیه تجارت آزاد موضع نگرفتند، اما هرگاه آزادسازی تجاری را در جهت منافع آمریکا دیدند به آن عمل کردند و چون دریافتند کالای آمریکایی قادر به رقابت با کالای خارجی نیست و بازار آمریکا عرصه جولان غیر است، تا توانستند حمایتگرایی(Protectionism) پیشه کردند. اما با این حال میتوان به استناد شواهد پرشماری مدعی شد آمریکا در مجموع از آزادسازی مالی و تجاری زیان دیده و وضع امروز اقتصادی آمریکا، جز نتیجه این سیاست نیست.
آمریکا اساسا صنعتی شدن خود را مدیون حمایت از تولید داخلی است. پاتریک بوکانان مورخ شهیر اقتصاد سیاسی میگوید: «ایالات متحده پشت دیوار تعرفهای که ساخته واشنگتن، همیلتون، کلی، لینکلن، و روسای جمهور جمهوریخواهی که این کار را تداوم دادند، بود ، از جمهوری ساحلی ارضی به بزرگترین قدرت صنعتی جهان تا به حال، آنهم صرفا در یک قرن، تبدیل شد. چنین سیاست موفقی به حمایت¬گرایی از تولیدات داخلی معروف است که امروزه ناپسند قلمداد میشود». در قرن بیستم اما تصور دموکراتها این بود که آمریکا در موقعیت انگلیس قرن ۱۹ قرار دارد و چون جهان از جنگ آسیب دیده و ایالات متحده در انزوا سالم مانده، کسی را یارای رقابت با کالاهای آمریکایی نیست؛ و واشنگتن میتواند با نهادسازی بینالمللی بر محور تجارت آزاد، بر بازار جهان مسلط شود. انعقاد موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت(GATT) و تشکیل سازمان تجارت جهانی(WTO) با این هدف از سوی آمریکا پیگیری و رهبری شد.
در طول چند دهه بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا از آزادسازی تجاری نهایت بهره را برد و با حضور گسترده صنایع آمریکایی در بازارهای جهانی، به صرفههای ناشی از مقیاس زیادی دست یافت. اما این روند به دلیل متوقف نشدن حمایتگرایی از سوی دولتهای دیگر، دوام زیادی نداشت. برخلاف دولتهای فریب خورده کشورهای مستضعف(که جهان سوم میخوانندشان)، اروپاییها دست از حمایت از تولید داخلی نکشیدند و به انحاء مختلف، حمایت گرایی را ادامه دادند، تا نهایتا اروپای ویران شده پس از جنگ احیا شد. یک روایت متواتر میگوید حتی آلمان عقب ماندگی صنعتی خود را نه با رقابت آزاد کالاهای آلمانی با کالاهای خارجی، که با جاسوسی صنعتی دولت آلمان و توزیع فناوری میان تولیدکنندگان آلمانی جبران کرد. کشورهایی چون ژاپن نیز فریب تجارت آزاد را نخوردند و با تمام توان دست به حمایت گرایی زدند.
ژاپن از دهه ۱۹۷۰ به مدت ۴۰ سال از یک سو با تمام توان از خودروسازی خود حمایت کرد، و از سوی دیگر سعی کرد از ظرفیتهای تجارت آزاد برای بازارگشایی برای خودروهایش بهره گیرد. آمریکا پرچمدار تجارت آزاد بود و بازارهایش را به روی اعضای گات باز گذاشته بود. اما از دهه ۱۹۸۰ به سبب رشد صنایع دیگر کشورها، اندک اندک کالاهای آمریکایی توان رقابت خود را از دست دادند به گونه ای که بازار آمریکا نیز به سمت تصرف به وسیله کالاهای خارجی رفت. واشنگتن ناگهان متوجه شد که خودروهای کم مصرف ژاپنی بازار آمریکا را فتح کردهاند و خودروسازان آمریکایی رو به ورشکستگیاند. دولتمردان آمریکا نخواستند مانند ترامپ امروز، علیه تجارت آزاد موضعگیری کنند و زیر میز بزنند، بلکه تصمیم گرفتند هرجا لازم بود، در عین پرچمداری تجارت آزاد، قواعد آن را دور بزنند و از بازارهای خود برای کالاهای آمریکایی صیانت کنند.
در اولین اقدام، سال ۱۹۸۱ ژاپن شکست خورده از جنگ و تحت امر خود را وادار کردند که خارج از مقررات GATT، به صورت «داوطلبانه» صادرات خودرو به آمریکا را محدود کند. در همین دهه ۱۹۸۰ بود که وقتی دیدند صنعت شیلات آمریکا به سبب ورود تن ماهی ارزان مکزیکی به بازار ایالات متحده در حال نابودی است، به بهانه اینکه صید مکزیکیها به حیات دلفینها آسیب میزند، در راستای حمایت از حقوق حیوانات واردات تن ماهی از مکزیک را تحریم کردند. مکزیک به گات شکایت کرد و پس از چند سال موفق شد علیه آمریکا رای بگیرد و مجددا وارد بازار این کشور شود. اما بلافاصله مجددا به بهانه حمایت از حیات لاکپشتهای دریایی شیلات مکزیک را تحریم کردند و این داستان هنوز در سال ۲۰۱۶ پایان نیافته است.
در کنار از دست دادن بازار، عوامل بسیار دیگری چون فرآیند مالی شدن(Financialization) که سودآوری پول را جایگزین سودآوری تولید کرد، انتقال کارخانههای آمریکایی به خاک دیگر کشورها با هدف استفاده از نیروی کار ارزان، هزینه های سنگین نظامی و... باعث افت توان تولیدی آمریکا شد. بررسی نمودارها نشان میدهد تقریبا از اواخر دهه ۱۹۸۰ تراز تجاری آمریکا سقوط خود را آغاز کرده است. تراز تجاری آمریکا در آگوست ۲۰۰۶ رکورد منفی ۶۷ میلیارد دلار را ثبت کرد و در سپتامبر ۲۰۱۶ با بهبود، به ۳۴.۴۴ میلیارد دلار رسید. یعنی امروز ارزش کالاهایی که آمریکا وارد میکند، ۳۴ میلیارد دلار بیش از صادرات آمریکاست. با این وجود اما به دلیل سلطه دلار در بازارهای جهانی، آمریکا علی رغم بدهی سنگین ۱۹ هزار میلیارد دلاری، میتواند همچنان دلار چاپ کند و واردات تداوم یابد.
دونالد ترامپ نیک می داند که این روند نمیتواند ادامه یابد. او میداند اگر تولید در آمریکا احیا نشود، آمریکا ورشکست خواهد شد. او به چشم می بیند که کشورها در حال انعقاد موافقتنامه های دوجانبه و چندجانبه پولی هستند تا از دلار و نظام مالی تحت سلطه آمریکا مستقل شوند. از همین روست که ترامپ قائل به مدل سابق دولتمردان آمریکایی نیست که با مسئله تجارت آزاد، کجدار و مریز برخورد کند. او دریافته که امروز کالای آمریکایی توان رقابت ندارد و تجارت آزاد، با واسپاری بازارهای آمریکا به کالای خارجی، در حال ویران کردن تولید آمریکایی و در نتیجه، خود آمریکاست. مواضع تند او علیه تجارت آزاد حتی علیه سازمان تجارت جهانی که دست پخت خود آمریکاست، بسیار قابل تامل است. این است که شاید یکی از مهمترین تحولات عصر ترامپ، آغاز نوحمایتگرایی عریان آمریکایی باشد. چه، آمریکا برای احیای خود، چارهای جز پشت پا زده به تجارت آزاد و حمایت از تولید داخلی ندارد.
در این میان نمی توان از مواضع لیبرالهای وطنی درباره حمایتگرایی ترامپ گذشت. به این تحلیل دقت کنید: «سوای اینکه دونالد ترامپ کاسب «حرفهای» است یعنی توانسته در مدت طولانی فعالیت اقتصادی خود نظام مالیاتی را دور بزند و حداقل چهار مرتبه از قانون ورشکستگی آمریکا استفاده کند و میلیاردها دلار دارایی خود را نجات دهد، باید توجه کرد «کاسبی» که به ثروت و قدرت میرسد دیگر الزاما منافع خود را در تداوم بازار آزاد رقابتی نمیبیند؛ چون رقابت آزاد ممکن است موقعیت ممتاز او را به خطر اندازد». لیبرالهای ایرانی میگویند ترامپ میلیاردر، حمایتگرایی پیشه خواهد کرد چون هراس دارد رقابت آزاد موقعیت او را به خطر اندازد! کاش این برادرمان از خود سوال میکرد مگر ترامپ همین امروز میلیاردر شده است که از رقابت آزاد در آینده هراس داشته باشد؟ و مگر دیوانه است که وقتی به تعبیر جنابتان، تجارت آزاد و رقابت آزاد به ضرر شخص او، و به نفع کل مردم آمریکاست، بیاید و حمله به تجارت آزاد را تبدیل به شعار انتخاباتی خود کند؟!
ترامپ میداند که تجارت آزاد تولید آمریکایی را نابود و کارگر آمریکایی را بیکار کرده است؛ و از این روست که به آنها وعده کنار گذاشتن این خزعبلات آراسته به واژه «آزادی» را-که زمانی ابزار فریب ملتها بوده- داده است. باراک اوباما وقتی دید به واسطه ورود تایرهای چینی به ایالات متحده، در عرض سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ چهار کارخانه تایرسازی آمریکا ورشکست شدند، تجارت آزاد را به صورت موردی کنار گذاشت و تعرفه واردات تایر از چین را به ۳۵ درصد رساند. موسسه پترسون گزارش داده است که این اقدام اوباما ۱۲۰۰ شغل آمریکایی را از نابودی نجات داد. ترامپ، به امید رای این کارگران، علیه تجارت آزاد خروج کرده است نه برای صیانت از «موقعیت ممتاز خود» و هراس شخصیاش از رقابت آزاد. ترامپ درمان موضعی را با حمایتگرایی موردی شفابخش نمی داند و میخواهد دست به جراحی بزرگی بزند. او گفته است باید درباره نفتا(توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی) مجددا مذاکره شود.
چین را متهم به دستکاری نرخ ارز و تهدید به وضع تعرفه کرده است. ترامپ حتی تهدید کرده است که آمریکا از WTO خارج خواهد شد. شاید وعده او برای خروج آمریکا از WTO بلندپروازانه و غیرعملی باشد، اما بلاتردید در عصر ترامپ، تجارت آزاد ضربات سهمگینی خواهد خورد. باید منتظر بود و دید لیبرالهای وطنی که هیچگاه نتوانستهاند از خود سخن بگویند و همواره نظر به غرب داشتهاند تا کراوات بزنند و مکتوبات و منشورات آنجا را اینجا به زبان فارسی و به نام خود منتشر کنند، برای لگدمال شدن ارزشهای لیبرالی توسط ترامپ، کاسه داغتر از آش شوند و اشک ماتم بریزند.