آیت الله سبحانی گفت: اگر خداوند کسی را مدح کند این دلیل نمی شود که فرد رستگار باشد. گاه فرد در مدت عمرش بهشتی است ولی در آخر عمرش اهل دوزخ می شود و گاه عکس آن رخ می دهد.

به گزارش خبرگزاری مهر، قسمت چهاردهم درس تفسیر آیت الله سبحانی شامل تفسیر سوره ی احزاب آیات ۲۸ تا ۲۹ را در ادامه می خوانید.

﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمیلاً﴾[۱]

خداوند در آیات قبل از جنگ احزاب سخن می گفت و از این آیه به بعد به سراغ همسران رسول خدا (ص) می رود.

رسول خدا (ص) در دوران اقامت خود در مدینه به چند نوع گرفتاری مبتلا بود. یکی از آنها یهودیان ساکن در مدینه بودند که با رسول خدا (ص) مجادله می کردند و وقت او را بسیار می گرفتند. در سوره ی بقره بخشی از جدال های آنها ذکر شده است. آنها همواره درصدد امتحان رسول خدا (ص) بودند و حتی بعد از روشن شدن واقعیت به کارشکنی خود ادامه می دادند. مسأله ی یعود بعد از جنگ احزاب به پایان رسید.

طائفه ی دومی که وقت رسول خدا (ص) را می گرفتند منافقین بودند. اینها جمعیت کثیری بودند و کارشکنی های بسیاری می کردند. بعضی از محققان مصری معتقدند که سه جزء قرآن در مورد منافقین نازل شده است. این عده تا سال نهم مزاحم رسول خدا (ص) بودند و بعد از آن کمی خاموش شدند.

طائفه ی سوم بر خلاف دو بخش قبیلی که جنبه ی خارجی داشتند، جنبه ی داخلی داشت و همان زنان نه گانه ی رسول خدا (ص) بودند. بجز عائشه و شاید خدیجه، که باکره بودند، سایرین در سابق ازدواج کرده بودند و رسول خدا (ص) به عنوان سرپرستی آنها، با آنها ازدواج می کرد این زنان بجز خدیجه عبارتند از:

۱.ام حبیبه خواهر معاویه و دختر ابو سفیان است.

۲.عائشه دختر ابی بکر

۳.حفصه دختر عمر

۴.ام سلمه که نام او هند است. این چهار زن همه از قریش بوده اند.

۵.جویریة دختر حارث خزاعیه

۶.میمونة دختر حارث هلالیه

۷.زینب دختر جحش از قبیله ی اسد

۸.صفیه دختر حیّی بن خیبری

۹.سعده دختر زمعة العامریة که نه نسبا و بلکه ولائا قرشی است.

هر کدام از آنها یک اتاق (حجره) داشتند و دردسری که برای رسول خدا (ص) ایجاد می کردند این بود که وقتی بنی قریظه قلعه را ترک کردند و اموال آنها بین مهاجرین و انصار تقسیم شد، آن نه نفر به رسول خدا (ص) عرض کردند که زنان کسری و قیصر در طلا و نقره زندگی می کنند و چرا حضرت به آنها سهمی نداده است. این در حالی بود که رهبر مسلمانان نباید زندگی تجملاتی داشته باشد تا عبرت برای همه باشد ولی آنها خواهان طلا و نقره و زندگی اشرافی بودند.

رسول خدا (ص) که دید حریف آنها نمی شود مگر اینکه از آنها جدا شود و در نتیجه به خانه ای که به مشربه ی ام ابراهیم معروف بود رفت. این خانه اخیرا توسط سعودی ها تخریب شده است. حضرت بیست و نه روز در آنجا ماند. علت این ایام به این سبب بود که آن زنها حائض و سپس پاک شوند تا بتواند آنها را در معرض طلاق قرار دهد. خداوند در اینجا به رسول خدا (ص) امر می کند که اگر علاقه دارد از آنها جدا شود به آنها بگوید که یا او را انتخاب کنند و یا زندگانی دنیا را. اگر او را می خواهند می بایست با همان نوع زندگی بسازند و اگر نه رسول خدا (ص) آنها را طلاق دهد. حتی آنها گاه به زبان اهانت به رسول خدا (ص) عرض می کردند که آیا تصور می کنی که اگر ما را طلاق دهی شوهران لایق و بهتری گیرمان نمی آید.

اینجاست که خداوند می فرماید: ﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمیلاً﴾[۲]

یعنی ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می‌خواهید بیایید با هدیه‌ای شما را بهره‌مند ساخته و به نیکویی رها سازم. ﴿أُمَتِّعْکُنَّ﴾ یعنی بیایید مهریه ی شما را بدهم ﴿وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمیلاً﴾ یعنی به نیکویی شما را طلاق داده و رها سازم.

رسول خدا (ص) اموال بسیاری در اختیار داشت ولی نمی توانست آنها را به جای مهاجرین و انصار که در راه خدا نبرد می کردند صرف زنان خود کند.

طلاق در طهر مواقعه صحیح نیست ولی بعد از طهر مواقعه اگر حائض و پاک شوند می توان آنها را طلاق داد.

سپس در آیه ی بعد می فرماید گه اگر سه چیز که خدا، رسول خدا (ص) و آخرت باشد را می خواهید، ﴿وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ﴾ بدانید که ﴿فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظیماً﴾[۳]

آنها تصور نمی کردند که رسول خدا (ص) این چنین با آنها سخن بگوید. ام سلمه اولین کسی بود که گفت رسول خدا (ص) را انتخاب می کند و بعد سایرین نیز همه به سمت رسول خدا (ص) آمدند و حیات آخرت را قبول کردند.

کلمه ی (من) در عبارت ﴿لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ﴾ بیانیه نیست یعنی معنای آن این نیست که همه ی زنان رسول خدا (ص) از محسنات و نیکوکاران بودند زیرا (من) بیانیه بر سر ضمیر وارد نمی شود بلکه همواره بر اسم ظاهر وارد می شود کما اینکه خداوند می فرماید: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ‌ مِنَ‌ الْأَوْثانِ﴾[۴]

(من) در عبارت فوق تبعیضیه است یعنی بعضی از شما که محسنات هستید. این نشان می دهد که قرآن همه ی زانان رسول خدا (ص) را جزء محسنات نمی شمارد.

نکته ی دیگر این است که تمامی آیاتی که در اینجا در مورد زنان رسول خدا (ص) نازل شده است به لحن مذمت سخن می گوید. این لحن در دو آیه ی فوق کاملا نمایان است.

این لحن در آیه ی بعدی نیز وجود دارد آنجا که خداوند می فرماید: ﴿یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ﴾[۵]

هکذا در ادامه می فرماید: ﴿یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ﴾ [۶]

و می فرماید: ﴿وَ قَرْنَ فی‌ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی﴾[۷]

اما وقتی به اهل بیت می رسد، لحن آیه لحن مدح است آنجا که می فرماید: ﴿إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً﴾ [۸]

بنا بر این نمی توانیم این بخش از آیه که در مورد اهل بیت است را به زوجات النبی تفسیر کنیم.

البته مخفی نماند که زنان پیغمبر اکرم (ص) از نظر مسائل اخلاقی و جنسی کاملا پاک و مطهر بودند ولی رفتار آنها با رسول خدا (ص) مناسب نبوده است.

خداوند در سوره ی فتح می فرماید: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ‌ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی‌ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی‌ عَلی‌ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً﴾[۹] یعنی: محمد فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل و رضای خدا را می‌طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات است و توصیف آنان در انجیل، همانند زراعتی است که جوانه‌اش را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و به قدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وا می‌دارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد! و کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، خداوند وعده آمرزش و پاداش عظیمی داده است.

شاهد در بخش پایانی آیه است آنجا که خداوند بعد از تعریف از اصحاب رسول خدا (ص) می فرماید: و﴿َعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً﴾

در اینجا نیز چراغ سبز برای همه روشن نشده است بلکه در خصوص مِنْهُمْ است. فرق بین ﴿وَعَدَ﴾و ﴿أعَدَّ﴾ این است که ﴿وَعَدَ﴾قضای قطعی خداوند است و قابل نقض نیست بر خلاف ﴿أعَدَّ﴾ که صرف مقتضی است.

در صحیح بخاری بابی وجود دارد که در آن حدیث خوبی نقل شده است و آن اینکه عبرت به خواتیم الاعمال است و می گوید باید به عمل آخر فرد نگاه کرد. بنا بر این اگر خداوند کسی را مدح کند این دلیل نمی شود که فرد رستگار باشد. حتی بخاری نقل می کند که گاه فرد در مدت عمرش بهشتی است ولی در آخر عمرش اهل دوزخ می شود و گاه عکس آن رخ می دهد.

نمونه ی چنین فردی در مورد عبد الرحمان (ابن ملجم) دیده می شود که در ابتدا از فدائیان علی علیه السلام بود و هنگامی که با جمعی از یمن آمد خدمت امیر مؤمنان آمد، کمال علاقه را به ایشان نشان داد. حتی گفته شده است که او هنگامی که خدمت حضرت رسید، حضرت از اسم او سؤال کرد و او وقتی جواب داد حضرت دوباره سؤال کرد (و قاتل خود را شناخت). او سپس چنان شد که وقتی عاشق زنی شد و او مهریه ی خود را خون امیر مؤمنان علی علیه السلام قرار داد او نیز به شهادت امام علیه السلام اقدام کرد و به گونه ای شد که رسول خدا (ص) در به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود محاسن تو به دست اشقی الاولین و الاخرین خضاب می شود و او مانند عاقر ناقه ی ثمود است. اینجاست که باید دعا کنیم: اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا و لا تجعل عواقب امورنا شرا.

[۱] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۸.

[۲] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۸.

[۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۹.

[۴] حج/سوره۲۲، آیه۳۰.

[۵] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۰.

[۶] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۲.

[۷] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.

[۸] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.

[۹] فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.