خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: پدیده قاچاق کتاب این روزها بدون اغراق به معضل اصلی بازار نشر در کشور ما مبدل شده است و ناشران بسیاری را در دام خود گرفتار کرده است. با وجود اخبار و اظهارنظرهای متفاوت در این زمینه، خبرگزاری مهر برای تبیین ابعاد این پدیده با برخی از ناشران و موزعانی که در این پدیده ضررهای کلانی را متحمل شدهاند به صحبت نشسته است. این میزگرد حول سه مساله شکل گرفت: نحوه مواجهه با پدیده قاچاق، قانون موجود برای مواجهه با قاچاق و در نهایت راهکارهای پیشنهادی برای رفع این پدیده. در این نشست یوسف علیخانی نویسنده و مدیر نشر آموت، سعید احمدی مدیر نشر تیسا و هادی حسینزادگان مدیر نشر هیلا و پخش کتاب ققنوس به سوالات مهر پاسخ دادند. بخش نخست از میزگرد در ادامه از نگاه شما میگذرد:
نخستین موضوع در مواجهه با پدیده قاچاق کتاب نوع مواجهه ناشران و اهالی قلم با این پدیده است. به عبارت دیگر این روزها کشف کتاب قاچاق و اصل برای مخاطبان حرفهای و متعهد نیز سخت شده و گویا تخصصهایی را میطلبد که از عهده آنها نیز بیرون است و نیاز به ذکاوت زیادی دارد. با این حساب اگر تجربه ناشران را در مواجهه با این پدیده و شناسایی آثار قاچاق داشته باشیم، کمک شایانی به شناسایی این آثار برای عموم مردم خواهد کرد.
علیخانی: من از روزی که آقای صالحی امیری با ناشران نشستی داشت دچار هراسی شدم و آن اینکه جنجال ایجاد شده پیرامون قاچاق کتاب و حل این معضل با کمک دولت و وزارت ارشاد تنها وعدهای بوده و کارکردش برای ایام هفته کتاب. این یکی از ترسهای این روزهای من است. آیا این مساله باز هم پیگیری میشود و کسی به سراغش میرود؟ آیا شعار بود و به قول دوستان جو سازی و یا مشکلی است واقعی و نیازی به رفع و رجوع دارد.
اما تجربه. من با گروهی از دوستان ناشرم مطلع شدیم که یک کتابفروشی معتبر در حال فروش نسخههای قاچاق آثار ماست. با جمع دوستان ناشر به این کتابفروشی رفتیم. میز پرفروشهای این کتابفروشی پر بود از ۲۵ عنوان کتاب پرفروش کل کشور و عین ۲۵ عنوان پرفروش روی میز هم قاچاق بود. درد از همینحا شروع میشود. یک ناشر مثلا سالی ۱۵ تا ۲۵ کتاب چاپ میکند و در نهایت شاید یکی از آنها پرفروش شود. من تا الان ۲۱۰ کتاب چاپ کردم و از میان آنها پنج کتاب است که در بازار گل کرده است و دقیقا قاچاقچی کتاب دست روی همان پنج عنوان گذاشت است.
در ایران حدود ۱۰۰۰ کتابفروشی فعال داریم. وقتی کتاب تازهای منتشر میشود آنها با ترس و لرز سراغش میروند و برخی از آنها حتی گاه تنها یک نسخه از آن را میگیرند. با شمارگان فعلی نشر در ایران اگر حتی آنها یک نسخه از کتاب تازه را هم بگیرند باید با انتشار کتابی تازه، آن هم در شمارگان رایج فعلی، به سرعت یک چاپش برود در کتابفروشیها و دست ناشر خالی شود. اما چرا نمیرود؟ چرا وقتی کتابی پرفروش هم که میشود باز هم دست ناشر پر میماند از کتابی که با خون دل چاپ کرده، ساده است. دلیلش قاچاق است.
قبل از این وقتی اسم قاچاق می آمد ذهنم میرفت سمت کتابفروشهای کنار میدان و کف خیابان و نه حتی حراجیهای فروش آثار نایاب. در بساط دستفروشها میشد گاه کتاب پرفروشی را دید که افست و زیراکس شده و یا اصلا اجازه چاپ نداشته است. اما این رویه رفته رفته تغییر کرد. کتابهای دارای مجوزی که در بازار بفروش میرفتند هم به بساط آنها راه پیدا کرد. یک کتاب فروش برایم میگفت دم دمههای گرگ و میش غروب، طرف یعنی قاچاقچی با ماشین مدل بالایش کنار پیاده روی انقلاب پارک میکند و صندوق را بالا میزند و کتاب قاچاق را میفروشد.
بگذریم از اینکه شما کنار خیابان جوراب بفروشی، جمعت میکنند اما با کتابفروشی غیر قانونی در بساطهای کنار انقلاب کاری ندارند.
اما اینها مشکل من نیست. مشکلم این بود و هست که کتابفروشی معتبر تهران و شهرستان، هم دارد نسخه قاچاق میفروشد. نسخهای که شاید یکسال از انتشارش گذشته و نسخههایش تمام شده و معلوم است که چاپش غیرقانونی بوده است. این درد امروز ماست.
به عنوان نویسنده بیوهکشی من دیروز پریروز به چاپ هفتم رسید. قاچاقچی ها هم معمولا سراغ آثاری بعد از چاپ هفتم میروند. پس طبیعی است که الان بیم قاچاقش را داشته باشم و بترسم که کتاب بعدیم را که داشتم برای انتشار آماده میکردم را زیر چاپ ببرم. من نویسنده را هراس گرفته است. چرا و برای که و چه باید بنویسم؟ برای سود قاچاقچی؟
یوسف علیخانی مدیر نشر آموت
به عنوان ناشر هم وضع همین است. چه انگیزهای باید برای کار من باقی بماند؟ وقتی کتاب من در دوران پرفروشی قاچاق شود، چه انگیزهای برای ادامه کارم دارم. وقتی یک کتاب را با کار متوالی جا میاندازی و همان وقت میشود دستمایه قاچاق. دیگر چه انگیزهای برایت باقی میماند که باز هم بازار را داغ کنی. وقتی دیگران به جای کسب تجربه از راهی که رفتهای میخواهند قلم پایت را بشکنند. دیگر چه راهی و چه کاری؟
وقتی نویسنده و ناشر بیکار شوند یعنی بررس و صفحه خوان و چاپخانه دار و صفحه آرا و پخش کننده و کتابفروش میمیرند. دیگر چرخهای نمیماند.
احمدی: من به طور مشخص میخواهم به سوال شما جواب بدهم. من از روزی که کتاب پرفروشم یعنی «بیشعوری» را میخواستم منتشر کنم میدانستم که وقتی بیش از پنج هزار جلد از کتابی بفروشد میشود به آن اثر گفت پرفروش و همان اثر شاخکهای قاچاقچیها را تکان میدهد. همان موقع یادم هست که یکی از همین آقایان کپیکار در به در دنبال این بود که پنج نسخه از کتاب من را بخرد. فقط برای اینکه از من فاکتوری داشته باشد مبنی بر خرید این آثار و مجوزی برای قاچاق بعدی آنها.
روزی که میخواستم کتابم را چاپ کنم میدانستم که این اتفاق برایش میافتد. «بیشعوری» پنج سال بود که مجوز چاپ نمیگرفت و مترجم فایل رایگانش را روی نت گذاشته بود. من از روز اول فکر کردم برای کتاب بستهبندی درست کردم که کار متقلبها را سخت تر کنم. تا الان هم که در آستانه چاپ ۲۳ هستم همه را با بسته بندی بردم بازار. کتاب اما در بازار با دو نوع قاچاق روبرو شد. دسته اول کسانی که فایل مترجم روی وب را با این عنوان که نسخه سانسور نشده این اثر است، منتشر کردند و ریختند در بازار و دسته دوم کسانی که فهمیدند نسخه نشر تیسا فروش بهتری دارد. پس یک نسخه را اسکن کردند و چاپ و....
سعید احمدی مدیر نشر تیسا
من به شما میگویم بیش از آنچه منتشر کردم در بازار نسخه تقلبی اثرم هست. نسخه تقلبی که میگویم تنها نسخه اسکن شده از ترجمه چاپ شده در نشر ماست و نه تازه کتابهایی که از آن نسخه روی وب برداشته شده. این افراد از من ناشر بیشتر کتابم را فروختهاند. این را وقتی فهمدیم که پخش کتابهایی که مشهور هستند به دزدی را دیدم و طرفهای خریدشان را.
سه سال از این قضیه گذشته و من هر جایی که فکر کردید سر زدم و شکایت کردم. اما نتیجهای نگرفتم. تلاشم را کردم و باز هم میکنم.
علیخانی: البته بودهاند دوستانی که نتیجه هم گرفتهاند. حکم زندان برای قاچاقچی گرفتهاند و بازگشت اموال.
حسین زادگان: ما یک شرکت تعاونی برای موسسات پخش کتاب با قدمت سیسال داریم و بخش بزرگی از عمرش را به دنبال جلب هویت صنفی برای خودش بوده است. امیدوارم که این مشکل با رایزنیهای اخیر سر و سامانی بگیرند. تابه حال به خاطر نبود نظارت بر این مسائل باعث و بانی بسیاری از مشکلات نشر موسسات پخش بودهاند که قاچاق تنها یکی از آنهاست.
اما به بحث خودمان برگریدم. قاچاق همیشه بوده است. در سالهای مختلف این پدیده به شکلهای مختلفی مطرح بوده اما هرگز شدت امروز را نداشته است. امروز اما وقتی میگوییم قاچاق یعنی کتابی که مجوز دارد و توسط ناشر قانونی در حال چاپ و توزیع است به صورت عینی توسط ناشر دیگری چاپ و توزیع میشود.
من ۱۵ سالی است که بحث قاچاق را جدیتر دیدهام. در دوران سختگیریهای اداره کتاب و اجازه انتشار پیدا نکردن بسیاری از کتابهایمان، میدیدم که آثاری مثل «دالان بهشت» قاچاق شد. یعنی وقتی ارشاد شش ماه جلوی تجدید چاپش را گرفت، کتاب قاچاق شد و بعد از شش ماه که انتشارش آزاد شد، دیگر کتاب هرگز بازار سابقش را برای ما نداشت. در آن زمان حدود سی نفر دیگر داشتند همزمان با ما چاپش میکردند و در برخی استانها حتی دو نفر با هم چاپش میکردند. من بیش از ۳۰ مدل چاپ این کتاب را با کاغذهای مختلف اما با آرم و شناسنامه خودم دیدم.
هادی حسینزادگان. مدیر نشر هیلا و پخش کتاب ققنوس
البته پیشرفت تکنولوژی چاپ هم در این مساله دخیل بود و کار قاچاق را آسانتر و به صرفهتر کرد. الان دیگر لزومی ندارد قاچاقچی کتاب را با شمارگان بالا چاپ کند. آن را اول اسکن و بعد به میزان فروش آن را چاپ دیجیتال میکنند.
این اتفاقات قبح کار قاچاق کتاب را ریخت و آنها را به سمت تکثیر علنی نسخههای دارای مجوز رساند و قاچاقچی ها را مدبل کرد به مرکز توزیع آثار پرفروش.
مشکل امروز ما این است که مخاطبمان نسخههای قاچاق را از کتابفروشیهای معتبر میخرد. چطور باید تشخیص دهد که قاچاق است وقتی کتابفروش کار قاچاق را با ۵ تا ۱۰ درصد سود بیشتر میخرد و صرفهاش بیشتر است.
علیخانی: به این هم توجه کنید که بر خلاق باور عامه، کتاب قاچاق در بازار با همان قیمت کتاب قانونی در حال فروش است و نه قیمت کمتر.
حسینزادگان: بحث قاچاق کتاب را نباید به ناشر محدود کرد. اگر این اتفاق رخ دهد اجحاف در حق فرهنگ ماست. این مساله کل فرهنگ یک کشور را نشانه میگیرد. وقتی مولف و مترجم اثرش قاچاق شود مجرای معاشش بسته میشود و دیگر راهی و انگیزهای برای کار ندارد. چاپخانهای هم که کتاب را قانونی چاپ میکند با همین اتفاق دچار کم کاری و ضرر میشود. موزعین سالم هم قدرت رقابت را از دست میدهند. کتابفروش سالم هم با این روند در حیاتش دچار ایراد و مشکل میشود و در نهایت هم مخاطبان دچار مشکل میشوند.
علیخانی: مایه تاسف است که این نسخههای قاچاق با پول کامل خریداری شده و عمدتا متنشان هم ناقص است. کم دارد و یا صفحاتش سفید است...
حسینزادگان: روند این کار و بر هم زدن ثبات تولید کتاب دیگر به جایی رسیده که مساله کتابخوانی و نشر کتاب در ایران در یک بحران جدی گرفتار شده است و حیاتش رو به خطر است.
ادامه دارد...