حجت الاسلام پارسانیا گفت: ما نیاز به اینکه اساس علم را تغییر دهیم نداریم. اگر می توان با علم موجود عمل کرد؛ انتخاب رویکرد تاسیسی ممکن است حرام باشد.

به گزارش خبرنگار مهر، دومین جلسه از سلسله نشست «آسیب شناسی علوم اجتماعی اسلامی» با سخنرانی حجت الاسلام پارسانیا روز گذشته به همت انجمن علمی علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران برگزار شد. حجت الاسلام پارسانیا در ابتدای جلسه به اعتبارات مختلف برای دینی بودن یا غیر دینی بودن علم پرداخت و گفت: حیثیت قیدی لازم است تا علم به دینی یا غیر دینی متصف شود.

پارسانیا افزود: یکی از این حیثیت ها به لحاظ موضوع علم است که اگر موضوع دانش شما دین بود، گفته می شود این علم دینی است و اگر موضوع غیر دین بود، این علم غیر دینی می شود. این تفکیک در تاریخ سابقه داشته است.

وی ادامه داد: بشر آن موقع که عالم را محل حضور خداوندگاران می دانست و اساطیری به عالم نگاه می کرد، تفسیری دینی از عالم داشت ولی وقتی بشر به عالم طبیعت نگاه می کند این دیگر علم دینی نیست.

پارسانیا گفت: حیثیت دیگر که می توان با آن تفکیک ایجاد کرد به لحاظ متافیزیک یک علم است. در حوزه حکمت اسلامی علم به دانش طبیعی محدود نمی شود. مدرن ها و پست مدرن ها هر دو دعوای مشترکی دارند و آن این است که هر دو تعریف کنتی از علم دارند که کنت علم را علوم تجربی دانست و غیر آن را فلسفه نامید.

وی ادامه داد: در حکمت اسلامی بحث در مورد علوم واقعی عبارت از علم است چه تجربی باشد و چه غیر تجربی. در جهان اسلام فلسفه همان علم است. علم تجربی و علم حسی بی نیاز از معرفت های علمی غیر حسی نیست.

وی گفت: فیزیک همواره به معرفت های متافیزیکی متکی است که آن معرفت ها ممکن است غلط یا درست باشند که اگر غلط بود فیزیک نیز با غلط سیستماتیک مواجه می شود. هیچ دانش تجربی بی نیاز از سایر علوم نیست، خصوصا از معرفت متافیزیکی بی نیاز نیست. هیچ دانش جزیی، بی نیاز از پاسخ های پیشینی نیست.

پاسانیا افزود: اگر متافیزیک شما توحیدی باشد علوم جزئی شما الهی می شود. لذا علم دینی علمی است که در کانون آن یک متافیزیک الهی وجود داشته باشد. به این ترتیب علم دینی یا غیر دینی بودن متصف به متافیزیک می شود که این متافیزیک نیز خود علم است.

وی ادامه داد: چون این رویکرد، علم را در معنای تجربی خود محدود نکرده به آفت پست مدرن ها گرفتار نمی شود که وقتی علم به متافیزیک متکی شد به نسبیت کشیده شود.

پارسانیا گفت: یک حیث دیگر به لحاظ روش است. علم به حسب روش به دینی بودن یا غیر دینی بودن می تواند متصف شود. لذا سوال این است که روش چگونه است؟

وی ادامه داد: روش مسیری است که از مبانی طی می شود. اگر قائل باشید تنها شناخت از عالم از طریق حس و تجربه، یا عقل، وحی، نقل و... است هر کدام یک روش متفاوت است.

وی گفت: صورت دیگر به لحاظ تجویزی است. دین می گوید این علم را فرا بگیرید یا فرا نگیرید. به لحاظ ارزشی آیا ارزش های دینی این علم را تجویز می کنند و یا نهی می کنند؟ و یا دین از بعد تجویزی این علم را تجویز کرده و یا نکرده است.

پارسانیا گفت: حیثیت های قبل برخی با هم تلازم دارند. علم ممکن است به لحاظ موضوع دینی نباشد ولی به لحاظ تجویزی دینی باشد. سوال این است که هر علمی ولو با یک متافیزیک درستی تولید شده باشد آیا به لحاظ تجویزی هم توصیه شده است؟ مثلا در آیه قرآن داریم «ولا تجسسوا» لذا این امر تجسس به لحاظ تجویزی نهی شده است. علمی که نافع باشد ضرورت دارد. اما علمی که ضرر دارد به چه دلیل باید آن را آموخت؟ انفع المعارف توحید و معرفت نفس است.

وی ادامه داد: علم به لحاظ عالم نیز می تواند به دینی و غیر دینی متصف شود. اگر عالم متدین باشد، علم دینی است و اگر عالم ملتزم به دین نبود، علم نیز غیر دینی می شود.

وی ادامه داد: بین عالم و علم دینی تناسب وجود دارد اما با یک نگاه دقیق تر. علم باید با معرفتی از یک متافیزیکی برخوردار باشد که با اعتقاد عالم سازگار باشد. صرف اینکه رفتار عالم دینی باشد نمی توان نتیجه گرفت جامعه دینی شد. داشتن هنجارهای دینی بد نیست اما این امر نباید کار را تمام شده بدانیم.

پارسانیا گفت: وجه دیگر حیثیت تاریخی، تمدنی و فرهنگی است که ممکن نیست نظام علمی پمپاژ کننده فرهنگ سکولار باشد ولی خود فرهنگ دینی داشته باشد. اگر فرهنگ یک کشور دینی باشد علمی که سازگار با آن فرهنگ است به اسلامی بودن متصف می شود و علمی که ناسازگار با آن فرهنگ است غیر دینی است.

وی با بیان این اشکال که ایده مبدئیت مبانی فلسفی در تولید علوم انسانی با این اشکال روبروست که آنچه فلسفه اسلامی خوانده می شود، فلسفه مسلمانان است و نه فلسفه اسلامی. بنابراین، از خاک مبادی فلسفی، شاید علوم انسانی بروید اما علوم انسانی اسلامی نخواهد رویید، گفت: در این اشکال، فرد پذیرفته که علم مبنای متافیزیکی و فلسفی دارد و اگر نپذیرد جایی برای این اشکال وجود ندارد.

این استاد دانشگاه ادامه داد: این اشکال در صورتی وارد است که راه اتصاف علم به اسلامی شدن و غیراسلامی شدن فقط متافیزیک باشد. در حالی که راه های دیگری برای اتصاف معرفت علمی به دینی بودن و غیر دینی بودن وجود دارد.

وی افزود: فلسفه هم مثل علم به حسب ذات خود اسلامی و غیر اسلامی ندارد. اتصاف آن به دینی و غیر دینی بودن قیودی می خواهد که همان قیود پنجگانه ای است که به آن اشاره کردم.

وی ادامه داد: فلسفه خود بخشی از علم است و بر اساس تعریف پوزیتیویستی، فلسفه علم نیست. اگر فلسفه، اسلامی باشد علمی که ذیل آن قرار می گیرد اسلامی خواهد بود.

پارسانیا گفت: تنها فلسفه جز اسلام نیست بلکه نقل هم هست. دین چیزی است که با نقل و عقل و وحی و... آن را می شناسیم. دین، اعتقاد به خدا و یکسری مناسک و رفتارها و عبادت هاست. وجه مشترک همه اینها این است که دین حوزه عمل و رفتار انسانی است، چه جوارحی و چه جوانحی باشد.

وی افزود: دین آن چیزی است که با اراده انسان تحقق پیدا می کند. هستی هایی که با اختیار انسان ایجاد می شوند در قلمرو دین قرار می گیرند. اسلام روشی از زندگی است که خدا برای انسان می پسندد. خداوند به عبث چیزی را جعل نمی کند و حکمت دارد و سعادت انسان را می خواهد. منتهی چون انسان مختار است، اقتضای اختیار انسان دین خواهد بود.

این استاد دانشگاه گفت: دین عقل و وحی و معرفت و شناخت نیست بلکه دین رفتن و شناخت را فراگرفتن است. اعتقاد پیدا کردن یا اعراض کردن است. دین تلاش برای علم آموزی است. اعتقاد به حقیقت داشتن و متخلق شدن و عمل به حقیقت دین است.

وی ادامه داد: حرف این است که بر فرض اینکه فلسفه ما اسلامی باشد، آن همه اسلام نیست. اعتقاد به یک فلسفه ای که حقیقت الهی را نشان می دهد جزئی از دین است. وحی و عقل و نقل، دین نیست بلکه عقل را به کار گرفتن و یا از نقل استفاده کردن دین است. لذا فلسفه، اسلام نیست بلکه با آن می توان اسلام را سنجید. پس تنها یکی از اعتبارات علم دینی این است که متافیزیک آن الهی باشد.

پارسانیا در مورد اشکال دیگری بر ایده علوم انسانی اسلامی گفت: اشکال دیگر این است که گفته می شود می توان از طریق نقادی و تهذیب و تکمیل علوم انسانی غربی، به مقصود خویش رسید و این علوم را اسلامی کرد. در این حال، انتحاب رویکرد تاسیسی چه ضرورتی دارد؟ علوم انسانی غربی یکپارچه تباهی و ضلالت و الحاد و مادیت نیست که لازم آید در اساس آن، تجدید نظر صورت گرفته و به تاسیس بپردازیم.

وی در توضیح این اشکال گفت: ما نیاز به اینکه اساس علم را تغییر دهیم نداریم. لذا این اشکال سهمی از حقیقت دارد. اگر علمی را با روشی که به نظر شما دینی نیست تئوریزه کردید، آیا درون این دانش ظرفیت های مثبت فراوانی وجود ندارد؟

وی گفت: روش تهذیبی به این معنی است ذره ذره و قدم به قدم به صورت انتقادی برخورد کردن یعنی محققانه با علم برخود کن نه مقلدانه.

پارسانیا ادامه داد: اگر می توان با علم موجود عمل کرد؛ انتخاب رویکرد تاسیسی ممکن است حرام باشد. لذا در علوم مختلف باید زندگی و عمل کرده و با آن برخورد کرد تا بتوان در آن تصرف نمود.

وی در پایان گفت: تهذیب باید در جهت تهذیب مبانی و اصول و متافیزیک پیش برود. اینکه ما علم کنونی را کنار بگذاریم نه عاقلانه است و نه شدنی. اقتدار علم مدرن آنقدر سنگین است که امکان تهذیب را نیز به سادگی نمی دهد.