احمد وكيليان - محقق فرهنگ مردم ، گفت : اغلب ضرب المثل ها و تمثيل هاي ايراني مستقيم يا غيرمستقيم از قرآن گرفته شده است. درواقع قرآن هم كتابي ديني است و هم آئين و روش زندگي ؛ چرا كه تمثيل هاي آن وسيله اي براي تنبه مردم به شمار مي آيد. خدا در قرآن بارها تذكر مي دهد كه من براي شما مثل هايي آورده ام تا تنبه شويد.

احمد وكيليان از پژوهشگران فرهنگ مردم در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر با بيان اين مطلب، افزود : قرآن علاوه بر اين كه كتابي الهي و آسماني است، فرهنگ جامعي براي زندگي انسانهاست و از جنبه هاي گوناگون مي توان آن را سرمشق قرار داد؛ ضمن اينكه علاوه بر كاربردهاي آن در زندگي عملي از لحاظ فرهنگي و ادبي نيز اثري بي نظير بوده است و شاعران بسياري همچون حافظ و مولانا و نظامي و ... مفاهيم موجود در قرآن را بكار بسته اند.

مولف " قصه هاي مردم " تصريح كرد :  بازتاب و حضور مفاهيم و آموزه هاي قرآني در تمثيل ها و ضرب المثل هاي ايراني هم قابل ذكر است. به عنوان نمونه مي توان به عبارت " از ماست كه برماست " اشاره كرد. مي دانيم كه بخت النصر از همان دوره كودكي شرور بوده و زماني هم كه به پادشاهي مي رسد ظلم بسيار بر مردم روا مي دارد. نقل او معروف است كه مي گفت : آيا اين من هستم كه اين بلاها را بر سر شما مي آورم يا خدا؟... تا اين كه چوپاني پاسخ او را مي دهد و مي گويد نه خدا اين بلا را بر ما نازل كرده و نه تو. از ماست كه بر ماست.

وي ادامه داد : در قصص الانبياء حبيب يغمايي و قصص القرآن ابواسحاق نيشابوري همين حكايت آمده است كه بخت النصر حرامزاده بود و يتيم كه به روزگار دانيال حكيم بود (مي زيست) و چه بر سر مردم آورد و ... پس چون ملك شد رو به بيت المقدس آورد و خلقي را بكشت و زن و مرد را بنده كرد... تا آنگاه كه خدا او را مسخ گردانيد و هفت سال و هفت روز چنين شد تا او را ماده گردانيد و ... آخر كافر از دنيا رفت. اين قصه كه در قرآن آمده در روايات مردمي هم وجود داشته است. " از ماست كه بر ماست " برگرفته از آيه يازده سوره مباركه رعد است كه مي گويد : بي گمان خداوند آنچه را قومي دارند نابود نكند مگر آنكه  آنچه در دل هايشان دارند دگرگون كنند و ... ، يعني اين بندگان هستند كه با تغيير در رفتارهاي خود يا سزاوار خوبي مي شوند و يا لايق بدي.

وكيليان اضافه كرد : قصص قرآن ابواسحاق هم عينا آن را كلمه به كلمه نقل نكرده است. چنين عباراتي كه در قصص آمده ممكن است در قرآن كامل و يا در حد اشاره ذكر شده باشد كه بعدها با احاديث و روايات ديگر درآميخته و به صورت تمثيل و حكايت براي تنبه مردم ارائه شده است.

مولف كتاب " افسانه هاي ايراني " با اشاره به تمثيل " چراغي را كه خدام برفروزد، هر كه پف كند ريشش بسوزد " گفت : اين تمثيل را سنايي و مولانا و ديگران نقل كرده اند و ماجراي آن اين است كه شبي كسي براي دزدي به امامزاده اي رفت و شمع را خاموش كرد و موقع اين كار ريشش سوخت. اين عبارت نيز ماخوذ از سوره 60 - آيه 8 قرآن است كه از آن اين چنين تعبير مي شود : ستمكاراني كه مي خواهند روشنايي دين خدا را با تاريكي دهان خود از بين ببرند موفق نمي شوند و ...، پس اين آيه قرآن هم شكل تمثيل پيدا كرده و بواسطه شعر به فرهنگ عاميانه مردم وارد مي شود.

وي در ادامه افزود : قرآن سندي براي زندگي انسان جهت رسيدن به سعادت است ولي ما هنوز نتوانسته ايم ذره اي از استعارات و فرازهاي كلامي و ادبي آن را دريابيم. اين كتاب به قدري كامل است كه تا روز قيامت مي تواند سرمشق زندگي انسان ها باشد ولي افسوس كه درك انسان به اندازه اي نيست كه رموز آن را كشف كند.

مدير فصلنامه " فرهنگ مردم " با تاكيد بر جنبه اعجازي قرآن گفت : معجزه آن چيزي است كه هميشه دست نيافتني بماند و اگر تمام و كمال به آن دست يافته شود از صورت معجزه خارج مي شود. نمام پژوهش هاي جامعه شناسان و فلاسفه و ... هم تاكنون نتيجه اي نداده است. قرآن را بايد از منظرهاي مختلف بررسي كرد چرا كه مشكلات جهان امروز و فردايمان را مي توانيم با آن مرتفع سازيم.