مهدي كاموس - پژوهشگر ادبي ، گفت : قرآن را نبايد به عنوان متني تاريخي نگاه كنيم. چنين نگاه كهن گرا و تاريخي ، نگاهي لائيك و غيرديني به شمار مي رود در حالي كه قرآن كتابي وحياني و آسماني است كه هيچگاه كهنه نمي شود.

مهدي كاموس در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، با بيان اين مطلب افزود : اقتباس از متون كهن در متن جديد معمولا به سه شيوه صورت مي گيرد: در زبان، روايت و مضمون. دليل و انگيزه اصلي وام گيري از متون كهن نيز حيات و دوام ادبي است تا دائما در اشكال و قالب هاي تازه ادامه پيدا كند. اين حيات ادبي امتداد ذوق ادبي جامعه است .

وي با اشاره به " اوليسيس " اثر جيمز جويس گفت : اين اثر استعاره اي از كتاب مقدس است و بطور كل هر آنچه در رمان و داستان غربي اقتباس شده از كتب مقدس مي بينيم صورتي استعاره اي دارد. در سنت نمايشنامه نويسي غرب از متون مقدس اغلب به شكل تلميحات و استعاره ها استفاده شده است و مباحثي از قبيل تثليث و روحانيت و ساير درونمايه هايي از اين دست در قالبي استعاري طرح شده اند.

اين نويسنده ادامه داد : قرآن آخرين كتاب آسماني است و يكي از شيوه هاي استفاده از آن در حوزه قصص و داستان ها است. حدود 53 قصه در قرآن آمده و اين قصه ها عملا تاريخ و واقعيت اند چرا كه كلمه " تاريخ " در آن زمان نزد اعراب وجود نداشته و از واژه قصه به جاي تاريخ استفاده مي شد؛ تاريخي كه دربرگيرنده ماجرا و حادثه و تعليق و كشمكش است.

وي تصريح كرد : شكل روايتي قرآن نيز شكلي مشابه الگوهاي مدرن است؛ به اين معني كه خطي نيست و روايت هاي آن بريده بريده و همراه با شان نزول است. اين روايات گاه داراي فلاش بك و يادآوري گذشته و گاه واجد پيش بيني آينده است. در قصص قرآني مدام از شيوه هاي رفت و برگشتي، دايره اي و ... استفاده شده و الگوي آن بسيار به الگوي مدرن شبيه است.

اين پژوهشگر ادبيات كودك و نوجوان اضافه كرد : در حوزه مضمون بيشتر به قصه ها و شان نزول آيات كه در تفاسير آمده پرداخته مي شود. بايد تاكيد كرد كه تفاسير الميزان و نمونه، از جمله تفاسيري است كه تحريفي در آن راه نيافته و اين بي نفوذ ماندن كار اقتباس را آسان تر كرده است.

مهدي كاموس درباره محدوده اقتباس از كتاب مقدس اسلام گفت : هر انساني با تفكر ديني يا غيرديني آزاد است كه از قرآن اقتباس كند ولي نبايد فراموش كرد كه تنها كسي مي تواند از آن داستان توليد كند كه مقيد به تفكر ديني باشد. درواقع انسان دين مدار مي تواند اثر ديني بيافريند. تفاوت تفكر ديني و غيرديني هم در پذيرش عقل وحياني است؛ عقل وحياني عقلي است كه وحي را مي پذيرد و معتقد است كه عقل تجربي و علمي نمي تواند به تنهايي سعادت بشر را تضمين كند. بنابراين كسي كه به وحي باور ندارد مي تواند اثري با اقتباس از قرآن خلق كند ولي قطعا اثرش ديني نخواهد بود.