به گزارش خبرنگار مهر، مراسم پاسداشت مقام رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم و چهره ماندگار فلسفه و مراسم رونمایی از کتاب «گاه خرد» عصر روز گذشته در سالن همایش های کتابخانه ملی با حضور چهره های برجسته برگزار شد.
بیژن عبدالکریمی، نویسنده و استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی گفت: به اعتقاد اینجانب، پاسخ به این پرسش که «آیا شخصیتی چون رضا داوری را میتوان فیلسوف با متفکر برشمرد یا نه؟»، رقم زننده سرنوشت فردی و اجتماعی ماست؛ چرا که هر گونه پاسخی به این پرسش، مثبت یا منفی، مبتنی بر درکی است که ما از «سرشت فلسفه و تفکر(؟)» داریم و بی تردید، تلقی ما از چیستی و سرشت فلسفه و تفکر یکی از مؤلفه های بنیادین در تکوین حیات فکری و فرهنگی فردی، اجتماعی و تاریخی ماست. براستی، آیا می توان داوری را فیلسوف یا متفکر دانست؟ خود وی در مصاحبه ای میگوید که در مرز میان فلسفه و ژورنالیسم قرار داشته است.
وی افزود: اهمیت، شأن و جایگاه داوری در میان ما بسته به اهمیت، شأن و جایگاه فلسفه و تفکر در میان ماست. لیکن، ما از فلسفه بسیار سخن گفته، در همان حال، از آن بسیار دوریم. فلسفه بالذات و از همان آغاز تاریخ خود تاکنون، سخنی خلاف آمد عادت و در تقابل با فهم متعارف و همگانی و مغایر با ظن و گمانِ (دوکسا) رایج و حاکم بر اذهان مردم مدینه بوده است. آثار و نوشته های داوری از یک مشکل اساسی و نابخشودنی رنج می برد: اندیشه ها و نوشته های او تکرار مشهورات و مقبولات رایج و مورد پذیرش همگان و بسبسیاران نیست. کینه و بی مهری همگان و فهم متعارف با هر گونه تفکری که آنها را به پرسش و مهمیز نقد گیرد، از شاخصه های تفکیک ناپذیر تاریخ انسان و تاریخ فلسفه و تفکر است. بخش قابل ملاحظه ای از بی اعتنایی بل بی مهری و حتی کینه توزی نسبت به داوری حاصل تقابل تفکر با فهم متعارف است.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی اضافه کرد: گفته شده است زبان داوری دشوار و فهم آن دشوارتر است و مسئولیت این نقصان را نباید بر عهدة مخاطب و نافهمی او گذاشت. می پذیرم زبان داوری دشوار است لیکن، تنها برای آنان که نمی خواهند به وی گوش سپارند. اگر ما نخواهیم به سخن صاحب تفکری گوش فرا دهیم، زبان وی هر چقدر نیز ساده باشد، بر گوشهای ما گران و نافهم خواهد آمد. گفته شده است داوری آشفته گوست. آری، اما تنها برای آنان که ساده اندیشانه و خام اندیشانه چشم انتظار یافتن پاسخ ها، راه حلها و دستورالعمل های فوری، فوتی، دم دستی، بی چون وچرا، واضح، روشن و قطعی هستند.
عبدالکریمی گفت: آنچه در میان ما رایج است تئولوژیکاندیشی و ایدئولوژی کاندیشی است و تفکر و فلسفة اصیل در این میان تا حدود بسیاری غریب و غایب است. یا ما دلخوش به توجیه و دفاع از پاره ای نظام های اعتقادی و مجموعه ای از گزاره ها و باورهای نهادینه شدة تاریخی به نام دین هستیم یا اراده ای هستیم معطوف به حفظ یا کسب قدرت. وفاداری به خود پدیدارها و تلاش به منظور خوداظهاری و خودآشکاری پدیدارها، یعنی همان چیزی که تفکر اصیل را از تفکر نااصیل و فلسفه را از تئولوژی و ایدئولوژی متمایز می سازد، از میان ما رخت بربسته است. به همین دلیل، زبان چهره ای چون داوری که میکوشد به چارچوب های تفکر تئولوژیک و ایدئولوژیک تن نداده، وفاداری خویش را به پدیدارها حفظ نماید، برای بسیاری آشفته و پریشان و حتی غریب و بیگانه است.
این نویسنده و پژوهشگر فلسفه در پایان تصریح کرد: تلقی من این است که ما مسئله نداریم بلکه بحران داریم و کمتر کسی این موضوع را جدی گرفته است. این درحالیست که ما برای فهم جهان احتیاج به مسئله داریم. از میان متفکران معاصر تنها کسی که به این موضوع توجه دارد که فهم جهان یک امر دم دستی نیست و احتیاج به تفکر دارد، دکتر داوری و آثار ایشان است.