به گزارش خبرنگار مهر، جلیل اکبری صحت نویسنده و منتقد عرصه سینما یادداشتی را به دلیل حادثه ساختمان پلاسکو در اختیار گروه هنر خبرگزاری مهر قرار داد. در این یادداشت چنین آمده است:
«پلاسکو جایی بود که هر کدام از همکلاسی های مان فرار می کرد آنجا پیدایش می کردیم. پادو می شدند و بعد راسته دوز و خیلی بعد یقه دوز. یقه دوز که می شدند زن می گرفتند و با ما که محصل آخر دبیرستان بودیم قطع رابطه می کردند. آخرین باری که سیر می دیدیم شان همان مجلس دامادان بود که از گذر نوجوانی یهو شوت می شدند توی اصل زندگی. بچه داری، مستاجری و روزگار گریمشان می کرد. مردان زندگی که زندگی را از سوزن در می آوردند. آنها حرف می زدند ساده مثل همان روزها از دهات و ازینکه درس نخوانده اند و از امیدهایشان به پسرها و دخترهایشان. داماد دار و عروس دار می شدند و فاصله رسیدن به رویاهاشان به نسل بعد که نسل سوم باشد شوت می شد.
کافی بود یک بار توی تلویزیون ببینندت انگار همه دیده اند. سیمشان وصل بود. در سکوت کر کننده ای که صدای چرخ های ژاپنی فضا را پر میکرد ... . دارایی شان کار و این اواخر چک های برگشتی فراوان بود که می دانستند هرگز پاس نخواهد شد. هر روز که از جلوی پلاسکو می گذشتم با خودم قرار می گذاشتم امروز کارم را سبک می کنم و می روم با بچه های دبستان دیداری تازه می کنم. حواسم باشد جوری حرف نزنم که ...
و باز فردانمی شد ...
از وابستگان سببی و نسبی آنقدر بودند که می شد یک هفته ای کارگاه گردی کرد ...
و نشد و چوب نانشان که پلاسکو بود فرو ریخت. نامها را می گردم آشنا؟ هستند به فامیل شاید نسل دومی هاو شاید نه ...
اسم ها رو مرور می کنم. عباس؟
حرف زدم جواب داد
موسی؟
احمد، حسن، مجید، علی، محمد، اون یکی محمد چی بود فامیلش، جواد و علی بلنده، ناصر، باقر ...
اگر هستند زندگیشان نابود شد بچه های دبستان ما بچه های همیشه ی کار!
و اگر نیستند همه زندگیشان زنهاشان بچه هاشان ...
دارایی همه شان چک های فراوان، برگشتی و خط خورده و تاخورده ... تاخورده مثل پلاسکو
مثل زندگیشان
مثل زندگی مان.»