به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، هفتمین جلسه از سلسله نشستهای بررسی آثار خواندن با بررسی کتاب «چگونه کتاب بخوانیم؟» اثر مارتیمر جی آدلر و چارلزون دورن با حضور یزدان منصوریان مدیر گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه خوارزمی، سیامک محبوب مدیرکل دفتر برنامهریزی نهاد کتابخانههای عمومی کشور و جمعی از علاقهمندان به مطالعه، یکشنبه سوم بهمن در کتابخانه شهید چمران برگزار شد.
یزدان منصوریان در ابتدای این نشست با اشاره به انتشار این اثر در ۷۷ سال پیش، درباره استقبال مردم امریکا از آن گفت: بر اساس آمار سایت آمازون تا امروز حدود نیم میلیون نسخه از این کتاب به زبانهای مختلف به فروش رفته است. سؤال این است که «چرا کتابی با موضوع چگونه خواندن با چنین استقبالی مواجه میشود؟».
وی در پاسخ به این سؤال گفت: شاید دلیلش این باشد که یکی از پایههای اساسی جامعه غرب بر پایه خواندن بناشده و این جامعه برای رسیدن به توسعه، مسیر خواندن را طی کرده و مطالعه در آن نهادینهشده است.
مدیر گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه خوارزمی با بیان اینکه این کتاب بعد از گذشت ۷۷ سال هنوز خواندنی است، گفت: این کتاب، اثری کلاسیک است و اینگونه آثار، همه آنچه را که دارد در نخستین نوبت خواندن، به مخاطب منتقل نمیکند. کتاب کلاسیک به زمان و مکانی خاص تعلق ندارد و میتواند خوانندگان را در زمانها و مکانهای مختلف به خود جلب کند و به بیان سادهتر اثر کلاسیک، اثری است که کهنه نمیشود، ماندگار است و همیشه حرف تازهای برای گفتن دارد. بارزترین ویژگی بررسی آثار خواندن، انتخاب کتابهایی است که نویسندگان آن اهل خواندن هستند و تجربیات زیسته خود را تعریف میکنند. نویسندگانی مانند: مارتیمر جی آدلر و چارلز ون دورن آنچه نقل میکنند بیش از آنکه مجموعهای از بایدها و نبایدها باشد، روایتهایی از بودنها و شدنها است.
منصوریان در ادامه گفت: عنوان کتاب این است که «چگونه کتاب بخوانیم؟» اما در واقع نویسنده در این اثر شرح میدهد که «چگونه کتاب خواندم؟» یا «چگونه کتاب میخوانم؟» و در ادامه به شرح مسیری که برای خواندن طی کرده، میپردازد.
این استاد علم اطلاعات و دانششناسی درباره بخشهای جالب کتاب گفت: «چگونه کتاب میخوانم؟» دارای استعارههایی جالب درباره خواندن است که «پرتاب توپ» یکی از آنها است. «چگونه کتاب میخوانم؟» به این مطلب اشاره میکند که دربازیهایی که پرتاب و دریافت توپ در آن اهمیت دارد، مهارت دریافتکننده توپ، باید بیش از پرتابکننده باشد و این مثال درباره کتاب نیز صدق میکند و مهارت خواننده باید از نویسنده، بیشتر باشد.
وی افزود: بر اساس این کتاب، همانطور که هیچ قاعده و قانون یگانه و منحصربهفردی برای خلق اثر هنری وجود ندارد، قاعده و قانون خاصی هم برای خواندن وجود ندارد و هرکس باید راه خودش را پیدا کند؛ اما خواننده هم مانند یک هنرمند باید قواعد خاص حوزه خود را بشناسد. خواننده کسی است که قواعد را میآموزد و درنهایت با شیوه خود به خواندن میپردازد.
عضو هیئتعلمی دانشگاه خوارزمی با اشاره به بخش دیگری از کتاب گفت: دیگر استعاره جالب این کتاب، اشاره به نقش پزشک در بهبودی بیمار است. پزشک هر آنچه در توان دارد برای بهبود بیمار انجام میدهد و درنهایت بیمار باید برای بهبود خود، تلاش کند. به قول حضرت حافظ: «طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک/ چو درد در تو نبیند که را دوا بکند» کتاب خوب زیاد است، اما تا زمانی که درد، شوق و اشتیاق در مخاطب نباشد به کار نخواهد آمد. ما مدام از نبودن کتاب خوب گله میکنیم اما از کمبود خواننده مشتاق صحبتی به میان نمی آوریم. ما به خواننده مشتاق نیاز داریم، زیرا کتاب خوب بهاندازه کافی وجود دارد.
این پژوهشگر با اشاره به اهمیت بازخوانی بهعنوان یکی از مهمترین توصیههای این کتاب افزود: ما به گزیدهخوانی و بازخوانی نیاز داریم. انتخاب گزیدهها و بارها خواندن آن کمک زیادی به کیفیت مطالعه میکند. به تعبیر استاد خرمشاهی، «حافظه بیحفاظ ما، خیلی چیزها را از یاد میبرد» و بازخوانی متون ارزشمند، محتوای آن را در ذهن ما بازآفرینی میکند.
وی افزود: بر اساس مطالب این کتاب، دو نوع نگاه به خواندن وجود دارد. یکی اینکه کتاب را بدون ارتباط با سایر کتابها ببینم و مطالعه کنم و دیگری اینکه آن را در یک مجموعه بررسی کنیم. کتابی که در دست داریم دارای مجموعهای از مؤلفهها است که باید توسط مخاطب شناخته شود. اولین مؤلفه چگونه کتاب خواندن این است و اینکه که بدانیم کتاب متعلق به چه کسی است و نویسنده، ناشر، مترجم و پدیدآورندگان آن را چه کسانی تشکیل میدهند.
در ادامه این نشست، سیامک محبوب، مدیرکل برنامهریزی نهاد کتابخانههای عمومی با اشاره به زمان انتشار این کتاب در دهه ۷۰ میلادی گفت: دهه ۷۰ از طرف یونسکو «دهه خواندن» نامگرفته است و اقدامات زیادی نیز بر این اساس در سراسر دنیا انجامشده است. دهه ۷۰ همزمان با جنبشهای سوادآموزی در جهان است که در کشور ما نیز پیگیری شد. نوشتن این کتاب، همزمان با بحران اولین سطح خواندن (مقدماتی) در جهان بوده و این کتاب یکی از آثاری است که باهدف رشد عمومی خواندن و توسعه جوامع، نوشتهشده است.
محبوب افزود: «چه بخوانم؟» یا «چه طور بخوانم؟» از سؤالاتی است که معمولا از یک کتابدار یا کتابخوان حرفهای، سؤال میپرسند. پارهای از اوقات، تنها مانع خواندن، واهمه از مواجهه با یک کتاب است و در صورت رفع این مانع، خواندن اتفاق میافتد. خواندن، الگوپذیر نیست و هریک از ما، بهشکلی منحصربهفرد مطالعه میکنیم و این روش، تابعی از شیوه زیست، جایگاه اجتماعی، عادتهای فردی و... است.
وی با تأکید بر اشاره این کتاب به سطوح مختلف خواندن گفت: سطح اول این تقسیمبندی به خواندن ابتدایی، محدود میشود که واژهها و جملات است. سطح دوم خواندن، شامل خواندن اجمالی است و معنی آن، دریافت بیشترین محتوا از یک کتاب در کوتاهترین زمان است. این زمان بهتناسب افراد و کتابها متفاوت است و «چگونه کتاب بخوانیم؟» حاوی تکنیکهایی برای رسیدن به این منظور است.
مدیرکل دفتر برنامهریزی نهاد کتابخانههای عمومی ادامه داد: سومین سطح مطرحشده در این کتاب، خواندن تحلیلی است. این بخش، بیشترین تمرکز کتاب را به خود اختصاص داده و هدف از این نوع خواندن این است که همه اطلاعات موجود در کتاب را از آنِ خود کنیم، با تجربیات خود درهم آمیزیم و درنهایت در سطح چهارم که به خواندن تلفیقی و مطالعه یک اثر در کنار آثار دیگر است به سطحی از دانش برسیم.
محبوب در تحلیل عنوان «چگونه کتاب بخوانیم؟» گفت: عنوان اثر با «چگونه» آغاز میشود و هدف این کتاب نیز آموزش چگونه کتاب خواندن است. مخاطب این کتاب، خوانندهای است که به خواندن اهمیت میدهد و آن را امری مهم میداند؛ محتوای کتاب با خوانندهای ایدهآل، سروکار دارد. خواننده ایدهآل را در کنار متن ایدهآل میگذارد و به ارائه اموزش میپردازد و در جایجای کتاب به آن اشارههای پنهان میکند.
این پژوهشگر حوزه اطلاعات و دانششناسی گفت: در دوران تألیف این اثر، ابزار کتاب بهعنوان محمل اصلی اطلاعات دارای ارزشی ویژه بوده و «چگونه کتاب بخوانیم؟»، حاوی شیوههایی برای چگونگی بهرهمندی از این ابزار است. «چگونه کتاب بخوانیم؟» کتابها را در دو گروه داستانی و تشریحی، دستهبندی میکند. بر اساس این دستهبندی، کتابهای تشریحی شامل آثار نظری و کاربردی است و کتابهای نظری نیز به سه دسته تاریخی، علمی و فلسفی تقسیم میشوند.
وی منظور از واژه «کتاب» در عنوان «چگونه کتاب بخوانیم؟» را مختص آثار کاربردی دانست و در بازخوانی عنوان این کتاب بر مبنای محتوای آن، تصریح کرد: مفهوم عنوان این کتاب این است که: «چگونه کتابهای کاربردی (کتابهایی که تجویزهایی عملی در حوزهای خاص ارائه میدهند) را بخوانیم؟». بخش کوچکی از این کتاب به خواندن آثار تخیلی و داستانی اختصاص دارد و نگاهی گذرا به این موضوع دارد اما تأکید این اثر بر کتابهای کاربردی است. البته این موضوع، چیزی از ارج این کتاب نمیکاهد و غرض از این یادآوری، این است که نباید از این اثر، انتظار ارائه راهحلی برای خواندن رمان، داستان، شعر و... بداشته باشیم، بلکه با این کتاب میتوانیم به یک شیوه برای خواندن کتابهای کاربردی دست پیدا کنیم.
محبوب این کتاب را اثری نویسنده محور دانست و ادامه داد: محوریت نویسنده، تنها یکی از شیوههای نگریستن به کتاب و جایگاه نویسنده است. اگر بپذیریم کتاب در متن و بافت جامعه شکل میگیرد و نویسنده بخشی از آگاهی یک جامعه است، جایگاه وی را بهعنوان یک رسانه میپذیریم، نه بهعنوان فردی بالاتر از مخاطب. تجربههای ذکرشده در کتاب نیز در جامعه موجود است و نویسنده تنها به بیان آن میپردازد.
وی با اشاره به سطحبندی خواندن به دو بخش عمیق و سطحی در این اثر، گفت: این کتاب مطرح میکند که «عمیق خواندن آثاری محدود، بهتر از سطحی خواندن کتابهای پرتعداد است.» اما این امر، حکمی فراگیر نیست زیرا پارهای از اوقات به سطحی خواندن نیز نیاز داریم. در خواندن برای لذت، لزومی به عمیق خواندن وجود ندارد. ۶۰ درصد از آمار امانت در کتابخانههای عمومی جهان را ادبیات و داستان تشکیل میدهند که غالباً نیاز به عمیقخوانی ندارند.
در ادامه این نشست شرکتکنندگان و کارشناسان با محوریت «چگونه گتاب بخوانیم؟» به پرسش و پاسخ پرداختند.