به گزارش خبرنگار مهر، محمد امین قانعی راد در نشست «امیر کبیر و سنت کشورداری ایرانی که در مدرسه دارالفنون- با عنوان فعالیت های امیرکبیر در مبارزه با فساد برگزار شد گفت: اهمیت امیرکبیر در این است که کار مبارزه با فساد را از جایی که فاقد الگو بود شروع کرد. امروزه ما دانشگاهیان با سطح وسیعی از ادبیات علمی مواجه هستیم که مفهوم فساد و علل ایجاد آن را و حتی شیوه های مبارزه با آن را مطالعه می کنیم. یعنی ما عمدتا یک پاردایم هایی داریم و با ادبیات نظری اینکه اساسا فساد چیست آشنا هستیم. امروزه مطالعاتی که درباره فساد در سطح جهانی می شود و گزارش هایی که سالیانه در حوزه های متنوع از جمله فساد در آموزش عالی داده می شود برای همه شناخته شده است که برای خودش یک ادبیات خاصی دارد و کمابیش با آن آشنا هستیم. اما مسئله ای که در زمان امیرکبیر وجود دارد این است که مکتب، دیدگاه و نظریه ای در این باره وجود ندارد. از طرف دیگر هیچ فردی به عنوان الگو وجود ندارد که پیش گام باشد و با فساد مبارزه کرده باشد تا اساسا ما بدانیم که فساد به چه معنی است و چگونه می توان آن را تعریف کرد و چگون می توان با آن مبارزه و آن را برطرف کرد.
وی افزود: البته تا حدودی شاید عباس میرزا یک الگوی فردی و میرزا ابوالقاسم فراهانی هم یک معیار دیگری برای امیرکبیر بوده باشد. اما اگر از این دو نفر بگذریم ما با تاریخی مواجهه هستیم که علیرغم گستردگی اش با فساد نه مواجه ای پیدا کرده و نه اینکه راه حل های آن را می داند. یعنی می خواهم بگویم که در آن مقطع خاصی که امیرکبیر زیست می کند ما با یک فساد گسترده مواجه هستیم که این فساد گسترده هم هیات حاکمه، اشراف و دولت و ارتش را در بر میگیرد یعنی ما یک ارتش سرکوبگر، فاسد و ناتوان داریم. از طرف دیگر اشراف و اعیان هستند که دستخوش فساد هستند.
قانعی راد در ادامه گفت: ظاهرا فتحعلی شاه ۲۷۰ فرزند داشته که هر کدام از این فرزندها فرزندان دیگری داشتند و یک مجموعه دولتی وسیعی ایجاد شده بوده که همه اینها دهان را برروی منابع و امکانات ملی گشوده بودند و به هر حال خود دولت دستخوش فساد بود و درواقع نظمی وجود نداشت. از طرف دیگر ما این فساد را در بین مردم هم می بینیم. یعنی این گونه نیست که فقط دولت فاسد باشد بلکه اخلاق عمومی و مدنی هم فاسد است. دزدی، تجاوز، زورگویی، تملق... نمونه های فساد است که در اخلاق عمومی وجود دارد. به هر حال امیرکبیر در شرایطی می آید که با یک خزانه خالی و فساد دولت و ملت همچنین فقدان صنعت بزرگ و همچنین ورشکستگی صنایع کوچک و دخالت های گسترده روس و انگلیس مواجه است و می خواهد اقداماتی انجام بدهد.
این استاد جامعه شناسی تاکید کرد: لذا امیرکبیر از این جهت برای ما مهم است که خودش یک الگوی مبارزه با فساد است و به تعبیر جزء بنیانگذاران و افرادی است که برای اولین بار مفهوم مبارزه با فساد را برای ما روشن می کند و نشان می دهد که اگر شما می خواهید مسئله فساد را حل کنید از کجا شروع بکنید و در چه جهتی پیش بروید. اما خود امیرکبیر در چه جهتی پیش رفت؟ یکی توجه به دوگانگی دولت و ملت بود و اینکه باید در هر دو زمینه کار و سرمایه گذاری کرد. برخی از اقداماتی که امیرکبیر انجام داد را شاید بتوان با یک مقدار تسامح گفت که رضا شاه هم انجام داد. به عنوان مثال ارتش مدرن، پایه گذاری بروکراسی یا صنایع نوین که در قالب نظم هایی که رضا خان انجام داد که به آنها هم استبداد منور می گویند و به گونه ای اینها را در رفتار امیرکبیر هم می بینید. اما چیزی در رفتار امیرکبیر وجود داشت که در رفتار رضا شاه وجود ندارد و آن توجه به مردم و حقوق مردم است.
وی افزود: شاید برای اولین بار در یک نظام ارباب و رعیتی که در کشور وجود داشت امیرکبیر مفهوم حقوق ثابته را بررسی و مطرح کرد که جامعه دارای یک حقوق ثابته است که این حقوق ثابته را دولت و دولتیان موظفند که رعایت کنند. یعنی دولت باید به گونه ای عمل کند و قواعدی که می گذارد متنافر با مصلحت مردم نباشد. در اینجا ما مفهوم منافع جامعه، مصلحت ملی و مفاهیمی از این قبیل را مشاهده می کنیم. به همین دلیل است که می توان گفت امیرکبیر اندیشه ای آفرید که همراه با یک نوع وطن دوستی نگاه ها و آدم ها را به در نظر گرفتن مصالح عمومی معطوف می کرد.
قانعی راد تصریح کرد: برخلاف رضا شاه که کارش معطوف به ساختن یک قدرت بود یا حداقل فکر می کرد که اگر دولت قدرتمند باشد و نظام اداری قوی ای وجود داشته باشد یا ارتش قدرتمندی وجود داشته باشد می تواند این فساد را از بین ببرد. همچنین در نگاه رضاخانی اگر شما می خواهید دولت را قدرتمند بکنید باید کاری بکنید که جامعه ضعیف باشد. یعنی کاری بکن که دولت قوی باشد و نظامیان از امنیت برخوردار باشند و پلیس، نظام، ارتش و ...حرمت و منزلت داشته باشند بعد کشور درست می شود و در این میان مردم ابژه هایی هستند که باید توسط یک نظام دولتی بروکراتیک و مردم گریز شکل داده شوند. به تعبیری که من دارم نظم رضا خانی با نظم میرزا تقی خانی تفاوتی که دارد این است که نظم رضا خانی می خواهد دولت را مقتدر بکند اما از قضا شما می بینید که این دولت مقتدر در شهریور ۱۳۲۰ با چند حرکت از هم فرو می پاشد. چرا که این جایگاه را ندارد و عمدتا هم موفق به مبارزه با فساد نمی شود و خودش درگیر آن می شود. یعنی خود آن دستگاه هایی که قرار بود با فساد مبارزه کنند در غیاب مردم خودشان عامل فساد شدند.
وی افزود: اما در تعبیر جامعه شناختی از زیرساخت های مبارزه با فساد که من دارم و به نحوی می توانیم در عملکرد امیرکبیر آن را ببینیم این است که ما بتوانیم دو چیز را در آن نظم میرزا تقی خانی انتظام بدهیم. اگر این دو نظم پیدا بکنند بسیاری چیزهای دیگر نظم پیدا خواهد کرد. یکی از اینها انحصار کاربرد خشونت است. که اساسا ویژگی دولت مدرن را تشکیل می دهد. دولت مدرن دولتی است که در آن خشونت در جای مشخص و توسط نیروهای مشخص و البته مبتنی بر قواعد مشخصی به کار برود. در جامعه ای که همه جا بتوان خشونت به کار برد و نیروهای خود سر ظهور پیدا کنند و اینکه همه بتوانند قضاوت کنند و...اینجا جایی است که دولت مدرن شکل پیدا نکرده است. اگر شما می بینید که در پیرامونتان صبح تا شب دادگاه دارد تشکیل می شود بدانید که این یک جامعه مدرن نیست. بلکه دادگاه جا، چارچوب، ضوابط و... مشخصی دارد و درواقع خشونت هم می بایست به شیوه قاعده مندی اعمال بشود. می دانید که قبل از میرزا تقی خان اکثر اشراف، نیروهای نظامی داشتند و ما با مقوله ارتش حرفه ای مواجه نیستیم. پایه گذاری ارتش و پلیس حرفه ای در واقع یکی از اقدامات فسادزدایی است. منتها به این معنی که یک نوع تمرکز هم وجود داشته باشد، که کار پلیس را فقط پلیس بتواند انجام بدهد و کار ارتش را هم ارتش. آن هم براساس قواعد.
قانعی راد در ادامه گفت: از طرف دیگر اصلاح نظام مالیاتی است که فوق العاده اهمیت دارد. به نحوی این دو اقدام را در زمان امیرکبیر مشاهده می کنیم. یعنی اینکه به نحوی نظام مالی اصلاح می شود و قواعد کنش مالی و اقتصادی تعین می شود و از طرف دیگر قواعد کنش نظامی و کاربرد زور تعیین می شود. به تعبیر عمومی تر که اگر بتوانید کاربرد زر و زور را قاعده مند کنید و بگوئید که کجا زر و زور می تواند به کار رود و کجا نمی تواند برود، می توانید شاهد باشید که در آن جامعه فساد شکل پیدا نکند یا اینکه کاهش پیدا بکند. رابطه بین نظام مالیاتی و فساد و حتی کنش شهروندان از نظر تئوریک یک رابطه پیچیده اما ثابت شده است. تا نظام مالیاتی اصلاح نشود مسئله ای مانند ترافیک حل نمی شود. اما شاید بگوئید نظام مالیاتی چه ربطی به ترافیک دارد؟ مطمئن باشید تا زمانی که نظام مالیاتی خراب است نتیجه ایثار آتش نشانان همین خواهد بود. تا زمانی که نظام مالیاتی درست نشود و معلوم نشود که چه کسی باید مالیات بدهد و چه کسی نباید مالیات بدهد و چگونه می توان از زیر پرداخت مالیات در رفت و انواع و اقسام فسادهایی که در این زمینه برای فرار از مالیات وجود دارد را نتوانید درمان کنید به این صورت می شود که تمایل مردم را برای مشارکت و کمک (مثلا در سانحه اخیر پلاسکو) به دردسر تبدیل می شود. مثلا به تعبیری شهروند خبرنگار به شهروند مزاحم تبدیل می شود.
عضو انجمن جامعه شناسی ایران افزود: نابسامانی هایی که در جامعه وجود دارد حتی ترافیک به کاربرد خشونت و نظام مالیاتی ربط دارد. مردم در طی تاریخ از طریق شمشیر یا پول زندگی کرده اند یا شمشیر در دست داشته اند یا اینکه پول داشته اند. شما باید کاری کنید که شمشیرها و پول ها قاعده مند شود و در چنین شرایطی می توانید انتظار داشته باشید که جامعه تان جامعه ای فاسد نباشد. مثلا اینکه دریافتی شاه را از ۴۰ هزار تومان به دو هزار تومان تقلیل می دهد. همچنین فروش مشاغل را ممنوع می کند که بعد از شهادتش باز فروش مشاغل توسط ناصرالدین شاه رواج پیدا می کند. مستوفی و مسئولین ایالتی و فرمانروایان را از هم تفکیک می کند. به نظام مالیاتی شکل می دهد چرا که قرار است که تنها منبع درآمدی دولت بشود. درباره خشونت هم همزمان هم از نظامیان و هم از مردم خشونت زدایی می کند. مثلا در زمانی که نظامیان دارند از تبریز به سمت تهران می آیند می گویند باید منضبط باشند و به مردم تعرض نکنند.
قانعی راد در پایان یادآور شد: از طرفی در جامعه رسومی مانند قمه کشی و لوطی بازی و... را که بیانگر خشونت در بین مردم بود را کاهش داد و از بین برد و مهمترین چیز اینکه حقوقی برای مردم قائل شد و از حکومتیان خواست که اگر برای مردم تصمیمی می گیرند این تصمیم به دو چیز نباید ضرر برساند؛ یکی به دیوان و دیگری به رعیت. فکر می کنم جهت گیری که امیرکبیر در مبارزه با فساد برای ما ترسیم می کند این است که جامعه قوی در کنار دولت قوی می تواند با فساد مبارزه بکند و نه فقط دولت قوی. جامعه ای که حضور نداشته باشد نمی تواند این کار را انجام بدهد و مسئله دیگر اینکه مبانی و ریشه های فساد در زر و زور است و باید این دو را روش مند بکنید یا به تعبیری آن را اهلی بکنید به گونه ای که جامعه از مجموعه ای از قواعد مشخص که از طریق گفتگوهای اجتماعی که مورد توافق شهروندان قرار گرفته است بتوانند به مجموعه ای از قواعد کاربرد زر و زور دست پیدا کنند.