محمدرضا لطفی کارگردان و منتقد سینما در یادداشتی جشنواره فیلم فجر را یک جشن دورهمی دانست که از اهداف جشنواره‌ای کاملا فاصله دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا لطفی منتقد و کارگردان سینما نگاهی به سه روز اول سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر داشته و متنی در همین زمینه در اختیار خبرگزار مهر قرار داده است.

در این یادداشت آمده است:

«از تکرار مکررات بیزارم و جشنواره فیلم فجر تقریبا تبدیل به یک لوپ تکراری شده است با حرف هایی تقریبا تکراری که هر ساله باید آنها را از گاو صندوق بیرون کشید و مرور کرد و دوباره در صندوق گذاشت تا سال بعد... . اما دلیل این یادداشت شاید نوعی مبارزه شخصی باشد که ببینم بالاخره کی از رو می روم.

۱) در یادداشتی پیش از جشنواره عرض کردم که فیلم فجر یک جشن است و نه جشنواره... این را اصرار داشتم و حالا که چند روز از این پدیده می گذرد مصرانه تاکید می کنم این پدیده که سی و پنج دوره از آن درحال سپری شدن است دو وصله ناجور داشته است؛ اولی پیشوند بین المللی که بالاخره در چند سال اخیر شهامت جراحی آن شکل گرفت و سزارین شد و دیگری برداشتن عنوان جشنواره از جشن سینمای ایران که هنوز کسی جرات این کار را پیدا نکرده است.

بی هیچ تعارفی ما نه از قواعد یک جشنواره با تعریف بین المللی استفاده می کنیم و نه علاقه ای به برگزاری جشنواره داریم. این مسابقه باسمه ای برای چیست؟ خیال خودمان را راحت کنیم و بدون دغدغه جشن برگزار کنیم و نه جشنواره.

۲) فیلم در همه جای دنیا دو کارکرد دارد ولاغیر، یا حالت را خوب کند که این حال خوب به منزله سرخوشی و خنداندن نیست که حتی می تواند اشک شما را دربیاورد و یا شما را به فکر فرو ببرد... تا اینجای کار و با پایان روز سوم و آغاز روز چهارم و نمایش تعدادی از فیلم ها در برج میلاد باید بگویم که هیچ کدام از فیلم ها به جز دو مورد هیچ یک از این دو کارکرد را ندارند و ممکن است فیلمی کارگردانی خوب و یا بازی های خوبی داشته باشد، اما نه حالت را خوب می کنند و نه تو را به فکر کردن وا می دارند... تنها دو فیلم «خانه (او)» و «ویلایی ها» تا اندازه ای توانستند این کارکرد را رعایت کنند.

۳) سینمای ایران مملو از ایده های بسیار خوب است، اما از سوی دیگر سینمای ایران را باید قبرستان سوخته شدن این ایده های خوب در اجرا بدانیم که در محصول نهایی به بار نمی نشینند. تقریبا هیچ کدام از فیلم هایی که تاکنون در برج میلاد به نمایش درآمدند ایده های دم دستی و ابتر ندارند، اما هیچ کدام هم قادر نیستند این ایده های خوب را در محصول نهایی به ثمر بنشانند باز هم به جز دو فیلم «خانه(او)» و «ویلایی ها».

۴) سینما یک پدیده صنعتی است حتی آرتیستی ترین آثار هم باید کم یا زیاد در مدار بخش فنی و صنعتی تبدیل به محصولی بی نقص، کم نقص یا پر نقص شود. سینمای ایران فرسنگ ها فاصله با سینمای صنعتی دارد که این تقصیر فیلمساز نیست که موضوع به این برمی گردد که سینمای ما بر پایه عرضه و تقاضا جلو نمی رود و همین باعث می شود که سود در تولید نصیب تهیه کننده بشود و فیلمساز در شرایطی مافوق جنگی ریاضت بکشد تا فیلمش ساخته بشود و یا اینکه با بودجه ای شخصی و با یک سوم و گاهی یک چهارم هزینه واقعی تولید یک فیلم کارش را جمع کند. این مهم در فیلم های امسال به شکلی کاملا آشکار نمود دارد و یکی از همان دلایلی است که مورد سه را سبب می شود.

۵) تقریبا در جشنواره سه دوره پیش بود که نوشتم زنگ خطر پروداکشن در سینمای ایران بد جوری به گوش می رسد و حالا بدجوری به بحران رسیده است. بیش از هفتاد درصد تولیدات سینمای ایران به وضوح از فقر تولید رنج می برند؛ فیلم هایی که مشخص است تهیه کنندگان قبل از خواندن قصه به تعداد لوکیشن ها و بازیگرهایش فکر می کنند تا ساخت محصولی درست و اصولی. علت این امر بی شک گزینه چهار است که باعث می شود شاهد فیلم هایی فقیر و در سطح باشیم.

۶) بی تعارف انقدر ما را ترسانده اند که دیگر از سایه خود می ترسیم. خودمان تبدیل به سانسورچی های قهاری شده ایم و هزار بار می ترسیم که بخواهیم کوچکترین حرفی بزنیم. کمترین انتقادی بکنیم و یا موضوعی را مطرح کنیم. سایه برق تیغ تیز سانسور بدجوری سینمای ما را عقیم کرده است. خوشایند مدیران است، اما تماشاگر این را نمی خواهد. نمود گل درشت آن همین فیلم های سه روز است که حتی می ترسند حرف معمولی بزنند، چه برسد به انتقاد.

۷) به گزینه یک و دو توامان بر می گردم. وقتی فیلم دو کارکردی را که ذکر کردم دارد، پس یا فیلم می سازیم برای سرگرم کردن مخاطب و تماشاگر که به سینما بیاید و تفریح کند و یا فیلم می سازیم برای قشری جدی تر که هدفش از سینما تفریح صرف نیست. حالا سوپر گل زده اید اگر هر دو را توامان باهم به بار بنشانید، اما در حالت کلی گونه اول اساسا برای اکران گسترده و مخاطب عام و انبوه است و گونه دوم به دنبال راهیابی به جشنواره ها برای پیدا کردن مخاطبان خود که عموما به جشنواره ها می روند. این تعریف و درفشانی بنده نیست بلکه یک قاعده جهانی محسوب می شود، اما پس چرا فیلم های سرگرم کننده که برای اکران گسترده و مخاطب عام ساخته می شود سر از جشنواره در می آورند و از سوی دیگر فیلم های غیر مخاطب عام ما هیچ چیزی نمی دهند، هیچ راه فکری را باز نمی کنند و تازه از همه بدتر فیلم هایی که بلاتکلیف هستند یعنی نه برای مخاطب عام است و نه مخاطب خاص. حداقل هشتاد درصد فیلم های این سه روز از همین گونه آخر هستند. این هم یکی از دلایلی که دورهمی فجر باید جشن باشد و نه جشنواره. فیلم هایی که نه فیلم های جشنواره هستند و نه حال تو را خوب می کنند.

۸) کمی بی ربط به جشنواره، اما باید بگویم. فکر می کنید چرا اولین و دومین فیلم های پرفروش تاریخ سینمای ما باید «پنجاه کیلو آلبالو» و «من سالوادر نیستم» باشد؟ دقیقا به همان دلیلی که ترامپ در انتخابات رای می آورد پس زیاد سخت نگیرید. به قول حضرت مولانا ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ»