به گزارش خبرنگار مهر، در آغاز این مراسم که دویست و هشتاد و سومین شب از شبهای مجله بخارا بود و با همکاری نشر گاندی و مجله «کاروان مهر» برگزار میشد، علی دهباشی مدیرمسئول و سردبیر مجله بخارا از انتشار ویژه نامه آگاتا کریستی در مجله کاروان گفت و سپس به اهمیت ژانر پلیسی در ادبیات داستانی جهان اشاره کرد و یادآور شد که میتوان آگاتا کریستی را شاخصترین نویسنده این ژانر دانست که آثارش به بیش از ۴۸ زبان زنده دنیا ترجمه شده و سینماگران و کارگردانان تئاتر نیز بارها به اقتباس از آثار او روی آوردهاند.
سپس نیما حضرتی که تا کنون سه رمان از این نویسنده را به فارسی ترجمه کرده و توسط نشر هرمس روانه بازار نشر شده است، با موضوع «آگاتا کریستی و مسیر دلنشین کشف سیاهی» به سخنرانی پرداخت. وی گفت: آنچه بیشترین توجه را در زمان خواندن و انتقال داستانهای آگاتا کریستی به ذهن متبادر میکند، لحن کلام او است. در کلام آگاتا کریستی چیزی هست که ناخودآگاه خواننده را با خود همراه میکند. خواننده تا پایان ماجرا خود را مسحور کلام او مییابد. هنگام خواندن در آرامشی عجیب قصه را دنبال میکنیم. با اینکه میدانیم داستانی که میخوانیم با موضوع دزدی و جنایت نوشته شده است که سیاهترین مفاهیم زندگی امروز ما هستند.
وی افزود: پس از خواندن آثار او حتی یک لحظه هم احساس نمیکنیم که وقت تلف کردهایم. چیزهای بسیار آموختهایم و تجربیات بسیاری اندوختهایم. من راز این اثر را در لحن مادرانه کلام او میدانم. قصهگویی به سبک مادران. به همان روش که شهرزاد در هزار و یک شب قصه میگفت.
حضرتی در ادامه از آنچه قهرمانهایِ غیرقهرمان در آثار کریستی نامید سخن گفت و یادآور شد: پیش از هر چیز در آثار او توجه ما به شخصیت قهرمان داستان برمیخورد. خانم مارپل، هرکول پوآرو و همه قهرمانان داستانهای او آدمهای عادی هستند. هیچ خصوصیت مشخصه خاصی ندارند، جز هوش سرشارشان. پوآرو دائماً از غم پیری و ضعف جسمانی گلایه میکند. سبیلش را رنگ میکند که جوانتر به نظر برسد. توان دویدن سریع و مبارزه ندارد. زود سردش میشود و خود را در گوشهای گرم پنهان میکند. غذای بد مزاج او را به هم میریزد.
این مترجم سپس گفت: خانم مارپل که خود مادربزرگی مهربان و قصهگو است. آرام قدم میزند و هیچ نیازی به توانی ماورایی ندارد. با خواندن ماجراهای آنها ناگزیریم که خود را به جای آنها بگذاریم. به همراه آنها همه چیز را میبینیم و کلام همه را میشنویم و نتیجه میگیریم. تنها تفاوتشان با من خواننده این است که بسیار باهوشتر از من هستند. آنچه را که من دیدهام و به سادگی از کنارش گذشتهام به چشم آنها کلید بسیار مهمی بوده که راه حل معما است.
در ادامه حضرتی به لحن صمیمانه و مادرانه در آثار این نویسنده اشاره کرد و افزود: شخصیتهای آگاتا کریستی مردم مهربانی هستند. پوآرو بازجویی نمیکند. با مردم گپ میزند و پای حرفشان مینشیند. شخصیتهای دیگر با او و خانم مارپل درددل میکنند. از احساساتشان میگویند و حرف دل را میزنند. پوآرو به دیده و شنیدههای آنها گوش میکند و از احساسشان میپرسد. از گذشته افراد و حال روزشان جویا میشود. دستشان را میگیرد و با داغدیدهها همدردی میکند. مانند دیگر کارآگاههایی که میشناسیم، مثلاً شرلوک هلمز، تمام حواسش را به حقایق ملموس نمیدهد. رمز موفقیت پوآرو و خانم مارپل در کشف معما مهربانی آنها است.
سپس حضرتی از گفتگوهای پشت صحنه حکایت کرد و یادآور شد: پوآرو آدم خالهزنکی است. به اصل ماجرا کاری ندارد. به پشت صحنه میرود. به غیبتها و نظرات درِ گوشی گوش میکند. گاه خودش هم با آنها همراهی میکند و چوب به آتشدانشان میاندازد. اکثر صحنهها با این جملات شروع میشود که «فلانی را میشناسی؟ چطور نمیشناسی؟ فلانی است دیگر. همان که در فلان موقعیت و در فلان جا فلان کار را کرد و نتیجهاش بهمان شد.» و ماجرا از همینجا شروع میشود.
وی ادامه داد: در یکی از توصیفاتی که خود آگاتا کریستی از آقای ساترزویت، قهرمان کتاب آقای کوئین مرموز میدهد میگوید؛ «علاقه اصلی او زندگی دیگران بود. برای بیان کُنه مطلب باید گفت که گویی تمام زندگی این مرد روی صندلی ردیف اول سینما گذشته است و فیلمی که میدیده، داستان مصائبی بوده که سرشت بشری به سرش میآورد.» قهرمان داستان ما کار دیگری جز تماشای زندگی اطرافیانش و در خفا قضاوت کردن آنها ندارد. پوآرو، خانم مارپل و آقای ساترزویت در کنارتان مینشینند. دستتان را میگیرند. از حالتان میپرسند و به قضاوتها و غیبتهایتان گوش میکنند. شما هم بیخبر از همه جا، هر چه در دل دارید بیرون میریزید و همین نکته در حل ماجرای قتلی که در آن شرکتکردهاید مچتان را میگیرد.
خواندن حالت صورت از دیگر وجوهی بود که این مترجم به آن اشاره کرد و گفت: نکته جالب در شخصیتهای آگاتا کریستی این است که برای نتیجهگیری در مورد این که فرضشان درست است یا خیر به صورت فرد به دقت نگاه میکنند و حالات آن را میخوانند. اگر فرد با شنیدن فلان حرف جا بخورد و رنگ از رخسارش بپرد به احتمال قوی میتواند قاتل باشد. شاید دهان بتواند دروغ بگوید، اما چشمها هرگز دروغ نمیگویند. کارآگاههای غیرقهرمان داستانهای آگاتا کریستی مهربانانه و مادرانه با شخص دوستی میکنند و آرام در خفا تکتک حرکات او را زیرنظر دارند و قضاوت میکنند.
حضرتی در بخش دیگری از سخنانش از زنانی در آثار کریستی گفت که در عین قدرتمندی قدرتنمایی نمیکنند. وی در این خصوص یادآور شد: زنان در داستانهای کریستی هرگز نقشی منفعل ندارند. کنشگرانی خاموشاند. همه مادران از قدرت خود در اثرگذاری بر فرزندانشان خبر دارند. هرگز قدمی از قوانین عرفی خارج نمیشوند. خواندن در مورد آنها گویی دوره آموزش زندگی آبرومندانه است. نشانهای این دیدگاه را ابتدا در شخصیت پوآرو میتوان دید. او همیشه بسیار وزین و محترم رفتار میکند. کلام زشتی به زبان نمیآورد. شیک لباس میپوشد و مصاحبت با او بسیار لذتبخش و دوستداشتنی است. خود را بالا نمیگیرد. همیشه بسیار متواضع و خاکی است. با خواندن از او در برخی مواقع احساس میکنید که او از این که کسی نامحترمانه رفتار کند بیشتر ناراحت میشود تا او که دست به دزدی یا قتل زده است.
وی همچنین افزود: آگاتا کریستی، جنایت را به عنوان واقعیتی تلخ میپذیرد و در حل آن تلاش میکند، اما نمیتواند نامحترم بودن و بینزاکتی را قبول کند و در مقابل آن میایستد. خانم مارپل هم به همین شکل تجسم این نگاه مادرانه است. او افراد را به مودب بودن و رفتار درست اجتماعی دعوت میکند. زنان داستانهای آگاتا کریستی بیگُدار به آب نمیزنند. سر و صدا راه نمیاندازند و توجه جلب نمیکنند، اما به صورت غیرمستقیم به اثرگذاری مشغولند. زنان در این داستانها هرگز ضعیف جلوه نمیکنند. شخصیتهایی مستقل و قدرتمند و در عین حال باهوشند. ضعف نشان دادن از سوی آنها در نظر پوآرو و خانم مارپل تقبیح میشود. آنجا که شخصیتهای زن او دست به جنایت میزنند، آن را به هوشمندانهترین شکل ممکن انجام میدهند. روشهای جنایت آنها هم غیرمستقیم و زنانه است. (اگر چنین روشی را پذیرا باشیم.) هرگز از وظایف خود در مقام همسر یا مادر عدول نمیکنند، حتی در مقام قاتل. مردها با خوشخیالی به طبل قدرت خود میکوبند، اما خانمها با زیرکی و در سایه به اقدامات مجرمانه خود مشغولند. پذیرفتن نقش مادرانه برای زن اما در عین حال پرهیز از انفعال از خصوصیات بارز شخصیتهای آگاتا کریستی است.
این مترجم در پایان گفت: مجموعه این خصوصیات در کنار مجموعه بسیاری از خصوصیات دیگر خواندن داستانهای آگاتا کریستی را بسیار دلنشین و لذتبخش میکند. تلفیق دوست داشتنی تجربیات شخصی قهرمانان با نتایجی که در پیگیری داستان کشف جنایت از مسیر مهربانانه میگیرند، خواننده را به یاد شبهای لذتبخشی میاندازد که مادر در کنار رختخواب مینشست و قصههایی عجیب از ماجراهایی انسانهایی را برایمان نقل میکرد که بیشباهت به خود ما نبودند و همیشه درست و انسانی رفتار میکردند. روشی که با اسم لحن مادرانه از آن یاد شد با این خصوصیات کلی در کلام آگاتا کریستی در نظر نگارنده یکی از دهها عاملی است که داستانهای او را تا این حد در سطح جهان محبوب میکند.
پس از آن نوبت به جواد ماهزاده داستان نویس رسید تا از قصه گویی سخن بگوید. ماهزاده در سخنرانی خود به مقایسه بین سنت ادبیات داستانی در غرب و داستان نویسان در ایران پرداخت و یادآور شد که داستان نویسان ما بعد از صادق هدایت به دنبال این هستند که قصههایی بگویند که پر از تأمل و تفکر باشد و به دنبال قصه نویسی به معنای ناب کلمه نیست. به اعتقاد ماه زاده با توجه به روال قصه نویسی در ایران شاید بد نباشد که قصه نویسان ما نگاهی دوباره به قصه نویسی در جهان و رویکرد خود داشته باشند.
سپس علی دهباشی از آگاتا کریستی و سفرهای متعددش به ایران سخن گفت و به مصاحبه زندهیاد محمدعلی سپانلو با آگاتا کریستی در ۱۳۴۵ اشاره کرد و متن مصاحبه را خواند .
در ادامه فرزانه قوجلو، مدیرمسئول مجله «کاروان مهر» که شماره زمستانی خود را ویژه آگاتا کریستی قرار داده است، در سخنانی درباره آگاتا کریستی و آثارش گفت: ژانر پلیسی-کارآگاهی یکی از پرطرفدارترین ژانرهای ادبیات است که همه جور کتابخوان را به خود جلب میکند، از روشنفکران و نخبگان گرفته تا عموم مردم. هرچند هستند کسانی که دلشان نمیخواهد به چنین علاقهای اعتراف کنند و تصور میکنند که چنین اعترافی چیزی از آنان میکاهد.
وی افزود: یادمان نرود که تفنن هم یکی از ملزومات زندگی است، آن هم زندگی مدرن که شتاب و حرکتش هر روز بیش از گذشته راه نفس کشیدن را سد میکند. به گمان من در این نوع از ادبیات فقط بحث تفنن و فاصله گرفتن از دشواریها نیست که محبوبش میکند، چرا که شاید بتوان گفتهالهی راز و رمزی که این قصهها را در میان گرفته، یکی از اصلیترین انگیزههایی است که حتی انسان مدرن امروزی را به خود مشغول کرده است.آگاتا کریستی که ما در این شماره از کاروان به او پرداختهایم، یکی از شناختهشدهترین و پرآوازهترین نویسندگان ژانر پلیسی-کارآگاهی است؛ نویسندهای که کتابهایش تا دو میلیارد نسخه فروش داشته است و ناگفته نماند که فقط انجیل و آثار ویلیام شکسپیر از این فروش سبقت گرفتهاند. استعدادهای ادبی منحصر به فرد او از تمام مرزهای سن، نژاد، طبقات اجتماعی، جغرافیا و تحصیلات عبور کرد.
قوجلو در ادامه با بیان اینکه به یقین میتوان گفت که در ادبیات جهان کمتر شخصیت داستانی همانند خانم مارپل و هرکول پوآرو وجود دارد که هویت ملموس برای آنان قائل شده باشند و این اتفاقی است که برای این دو جستجوگر حقیقت رخ داده است، تاکید کرد: خوانندگان آثار آگاتا کریستی خانم مارپل را زنی بسیار زیرک با قوه تمیز فوقالعاده میدانند. یکی از عادات معمول خانم مارپل مقایسه آدمها با یکدیگر است و همیشه معادلهایی برای آنها پیدا میکند. به مردم نیز اعتماد ندارد. زمانی گفت، «خیلی خطرناک است که آدمها را باور کنیم. من هیچ وقت در تمام این سالها باورشان نکردم.» (جنایت خفته).
وی افزود: شخصیت خانم مارپل را چنین توصیف میکنند: زنی است لاغر و بلند بالا که بین ۶۵ تا ۷۰ سال سن دارد. موهایش سپید است، با چشمهای آبی روشن و صورت شفاف و پر چین و چروک. دو سرگرمی محبوبش تماشای پرندگان است و باغبانی و بیشتر اوقات او را با میل بافتنی در دست میبینند. خانم مارپل ازدواج نکرده و خواهرزاده جوانی دارد به اسم ریموند که رماننویس است. شخصیت خانم مارپل بر پایه شخصیت پیرزنانی شکل گرفته که آگاتا کریستی از روزگار کودکی به خاطر داشت. خانم مارپل ساکن های استریت واقع در دهکده سنت مری وید است. این دهکده در بیست و پنج مایلی جنوب لندن واقع شده است و دوازده مایل با ساحل فاصله دارد.
این منتقد ادبی اضافه کرد: اما هرکول پوآرو اساساً از نوع دیگری است. در بلژیک به دنیا آمده، هیچ وقت ازدواج نکرده و زمانی دلبسته کنتس روساکف بوده است. نام منشیاش فلیستی لمون است. دستیارش کاپیتان هیستینگز نام دارد و سربازرس جپ از اسکاتلندیارد معمولاً در کنارش دیده میشود. از نظر ظاهری قدی متوسط دارد، چشمهایش سبز است و سرش تخممرغی شکل که مدام به یک طرف خم میکند. همیشه کفشهای چرمی میپوشد، و لباسش مرتب است و بسیار شیک. کارآگاه مشهور عاشق ظرایف زندگی است، از تجمل و غدای عالی و رفتن به تئاتر لذت میبرد. از هوای آزاد خیلی خوشش نمیآید و مکانهای دربسته را ترجیح میدهد. پوآرو از کثیفی و بینظمی بیزار است، به نظم و قرینه عشق میورزد. (تخممرغ صبحانهاش همیشه باید به یک اندازه باشد) و حتی کتابها را در قفسه کتابخانه به ترتیب قد میگذارد! عادات و طنز انگلیسی را غیرقابل درک میداند. اما او انگلیسی را بسیار سلیس حرف میزند و گاهی «خارجی بودن» را یک امتیاز به حساب میآورد. بسیار متکبر است و باور دارد که همه او را به نام میشناسند. اما تمام پروندههای پیشنهادی را قبول نمیکند و میپذیرد که پول برایش مهم است. پوآرو نسبت به افرادی که جنایتکار نیستند، به ویژه بانوان، مهربان است و مؤدب. همین طور مشهور است که خودمحور و ناشکیباست و صریحاللهجه.
قوجلو افزود: کارآگاه بلژیکی به صراحت میگوید که ذهن، سلولهای خاکستری مغز، بزرگترین ابزار حل معمای قتل است. مشهور است که پشت درها گوش میخواباند، پشت پردهها مخفی میشود و همیشه کشوی لباسها را میگردد. اما درباره سن و سال هرکول پوآرو جای شک است. برخی میگویند که تا آخرین رمان ۱۲۵ سال عمر کرد. آگاتا کریستی در زندگی خودنوشتش چنین اعترافی میکند: «چه اشتباه بزرگی مرتکب شدم وقتی از همان ابتدا هرکول پوآرو را پر سن و سال در نظر گرفتم. به این ترتیب مجبور بودم او را بعد از سه چهار کتاب اول رها کنم و به سراغ پوآرویی جوانتر بروم... این جوری شد که کارآگاه داستانهای من الآن باید صد سالگی را پشت سر گذشته باشد.»
وی در ادامه گفت: «ملکه جنایت» لقبی است که به آگاتا کریستی دادهاند و او یگانه نویسنده کارآگاهی است که دو شخصیت محوری خلق کرده که هر دو به یکسان دوستداشتنیاند، و یگانه نمایشنامهنویس زن است که همیشه سه اثرش همزمان در تئاترهای لندن به اجرا درمیآیند. با این وجود، اولین کتابش را شش ناشر رد کردند و پنج سال طول کشید که ناشری قبول کند این اثر را چاپ کند و بد نیست بدانیم گراهام گرین و الیزابت باون نویسندگان مورد علاقهاش بودند و به موسیقی کلاسیک عشق میورزید، به ویژه به اپراهای واگنر. پیانیستی چیرهدست بود و اگر کمرویی مانعش نبود، در اجراهای عمومی بسیار موفق از آب درمیآمد. دلبسته سفر بود و بسیار سفر میکرد. از همان اولین سفر به مشرق زمین شیفته آن شد و بارها به آنجا برگشت، به مصر، فلسطین، عراق... و نیز ایران که اصفهانش را زیباترین شهر جهان نامید.
مدیرمسئول نشریه «کاروان مهر» در پایان با بیان اینکه «با وجودی که این قدر خوب با آثار آگاتا کریستی آشنا هستیم، چقدر از شخصیت خود او میدانیم؟ از سالهای کودکی، دلبستگیها و وسواسهایش؟ این ذهنیت از کجا پدید آمده است؟» به ویژهنامه آگاتا کریستی در نشریه متبوعش اشاره کرد که نقل بخشهایی از زندگینامه خودنوشت اوست با این هدف که چهرهای روشنتر از او ترسیم شود و گفت: آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ چشم از جهان فروبسته است. از مرگ او قریب چهل سال میگذرد. اما آثارش چنان زندهاند که گاهی خوانندگان این داستانها و تماشاگران فیلمهایی که از آثار او ساخته شده مرگ او را از یاد میبرند و همچنان تصور میکنند که آگاتا در جهان سینما و داستانهای پر رمز و راز پلیسی حضور دارد.
در ادامه مراسم «شب آگاتا کریستی» ۳۰ دقیقه از فیلم مستند «راز آگاتا کریستی به روایت دیوید سوشه» به نمایش درآمد. سپس گلبرگ برزین برگهایی از زندگی نامه خودنوشت این نویسنده را خواند که به چگونه نویسنده شدن آگاتا کریستی میپرداخت. در پایان هم بخش کوتاهی از فیلم «شاهد خاموش» از مجموعه هرکول پوآرو به نمایش درآمد.