منطقه خلازیر در حاشیه جنوب غربی تهران، به دلیل نبود امکانات و وجود کوره ها، بازارهای مکاره و دست دوم فروشی محلی برای تجمع معتادین شده است.

خبرگزاری مهر، سیامک شادکام: مقصدم منطقه‌ای در حاشیه تهران است که مردمانش در کوره‌های سرد و بی‌روح آجرپزی در فقر مطلق روزهایشان را سپری می‌کنند، وقتی از دل شلوغی‌های مرکز شهر به سمت جنوب غرب تهران حرکت می‌کنم باور این موضوع برایم کمی آسان‌تر می‌شود. جایی که هوایش آلوده از فقر است.

حرکتم را از مرکز شهر با چاشنی ترافیک آغاز می‌کنم؛ ساختمان‌های بزرگ و سر به فلک کشیده پرزرق‌وبرق که کلاه از سر کودک عقل می‌اندازد، را پشت سر می‌گذارم هر چه به سمت جنوب شهر پیش می‌روم از ارتفاع ساختمان‌ها کاسته می‌شود با عبور از خیابان و بازارها یک‌باره وارد محیطی می‌شوم که فضایی متفاوت با شهر دارد، اینجا با صحنه‌های مواجه می‌شود که به تصویر کشیدنش سخت است حال ببینید باورش چه بر سر آدمی می‌آورد.

اینجا منطقه ۱۹ تهران است؛ تافته‌ای جدا بافته که به‌سختی می‌توان جزو پایتخت نامیدش اینجا محله «خلازیر» است، حاشیه‌ای پرحاشیه....

محله‌ای در نعمت‌آباد بعد از پل شکوفه و درست بخش غربی میدان دردشت قرار دارد، شاید بسیاری این منطقه را با بوستان ولایت و یا کمی آن‌طرف‌تر بازار جگرکی‌ها میدان بهمن بشناسند اما این‌ها فقط بخشی از این منطقه است، آمار دقیقی از ساکنان این بیست و اندی کوچه در دست نیست، اما از آن منطقه‌هایی است که به خاطر وجود بازارهای دست‌فروشی و اسقاطی و دسته دومش معروف است.

پیش‌تر شنیده بودم این محله مکانی برای اوراقچی‌ها است، از کنار همه گاراژها و بازارهای دسته دوم فروشی می‌گذرم و از مسیر خاکی عبور می‌کنم، کوه‌های زباله را پشت سر می‌گذارم و به کوره‌های آجرپزی می‌رسم مقصد نهایی‌ام همین‌جا است کوره‌ها گویی در خواب زمستانی فرورفته‌اند خانه‌های قد و نیم قدی در کنار کوره‌ها وجود دارد که احتمالاً باید خانه‌های کارگری باشد خانه‌هایی قدیمی که خشت خشتش بوی محرومیت و فقر می‌دهد. اعتیاد اینجا خانمان سوزه است.

از چهره‌ افرادی که از کنارم هر کدام گونی بر دوش می‌گذرند می‌توان به راحتی پی برد. کمی آن طرفتر مردی را در حال مصرف مواد می‌بینم می‌خواهم نزدیک شوم و با او به صحبت بنشینم وقت سلام می‌کنم سری تکان می‌دهد با خونسردی کامل شروع به مصرف مواد می‌کند.

دقیقا چند متر آن طرفتر کودکی را در حالی که انگشتانش را می‌خورد و من را نگاه می‌کند می‌بینم. لبخندی به او می‌زنم و ناخودآگاه به سمتش می‌روم و از کنار مرد معتاد می‌گذرم. کودک درون خانه‌ای می‌رود.

یا الله گفته و وارد خانه می‌شوم به‌زعم خودم این خانه برای یک خانواده است ولی همین‌که از در کوچک خانه داخل می‌شوم متوجه زندگی چندین خانواده در این فضای کوچک می‌شوم فضایی که سرما در آن حرف اول و آخر را می‌زند. دنبال کودک می‌گردم اما نمی‌دانم داخل کدام یک از این اتاق‌ها رفته است.

صدای سرفه کودکی نظرم را جلب می‌کند به طرفش می‌روم مادرش هر آنچه از دستش برمی‌آمده برای کودک انجام داده تا از سرما محافظتش کند لباس‌هایی که هم دخترانه است هم پسرانه! لباس‌های زیادی که بر تن کودک زار می‌زند ولی سرما از تک‌تک لباس‌ها عبور کرده و در جان کودک رخنه کرده است.

در گوشه‌ای دیگر مادری بی‌اعتنا به سرما در حال لباس شستن است و دستان مردانه‌اش از سرما سرخ شده است؛ چشمش که به من می‌افتد می‌گوید خبرنگاری، می‌گویم بله و بی آنکه سوالی بپرسم  شروع می کند به حرف زدن. می‌گوید: سه فرزند دارم دو پسر و یک دختر، می‌بینید که هوا سرد است ولی مجبور به شستن لباس‌ها با آب سرد هستم.

خودش را طوبا معرفی می‌کند و می‌گوید: گاز نداریم برای آبگرمکن باید کپسول گاز تهیه کنیم که نمی‌توانیم.

طوبا از ترک تحصیل پسر بزرگش می‌گوید: پسرم درس را کنار گذاشته و با جمع‌کردن نان خشک و ضایعات در کسب خرجی خانه به ما کمک می‌کند.

طوبا خانم ادامه داد: همسرم در کوره‌های آجرپزی کار می‌کند سرما باعث شده که کار در کوره آجرپزی متوقف شود یعنی بهتر است بگویم سرما زندگی ما را فلج کرده است.

به گوشه‌ای از خانه اشاره می‌کند که اتاقی بدون در وجود دارد سهم در اتاق پتویی است که از ورود سرما جلوگیری کند همسرش در اتاق نشسته است صدایش می‌کند و در چشم بر هم زدنی مردی خمیده در قاب در نمایان می‌شود مرا به وی معرفی می‌کند و می‌گوید: حاج آقا خبرنگارِ!

مرد خانه با دست‌های چروکیده و کمری خم به سمتم می‌آید خمیدگی در قامتش نشان از سختی‌های روزگار دارد همان‌طور که به سمتم می‌آید می‌گوید: هدفت چیست اگر به دنبال نشان دادن فقر و بدبختی مردم هستی خوب جایی آمده‌ای اما لطفاً از بچه‌ها و همسرم عکس نگیر ما آدم‌های با آبرویی هستیم.

به وی اطمینان می‌دهم که بدون اجازه عکس نخواهم گرفت کنارم می‌آید و بابی حوصلگی که حکایت از رنجی چندساله دارد می‌گوید: امسال به خاطر دیسک کمرم نتوانستم در کوره کارکنم بیمه هم ندارم کارت عابر بانکی که یارانه به آن واریز می‌شود را به‌عنوان اجاره به صاحب‌خانه داده‌ام.

نامش علی است در حالیکه موهای دخترش را نوازش می‌کند می‌گوید: چندساله که تو کوره کارکردم سال‌های گذشته که سرحال‌تر بودم از اوایل اردیبهشت تا اواخر مهرماه در کوره کار می‌کردم برای بالا بردن آجرها از نیمه‌شب که هوا خنک‌تر بود کار را شروع می‌کردم ساعت سه بعد از نیمه‌شب سرکار می‌آمدم و تا غروب روز بعد بدون یک دقیقه استراحت کار می‌کردم خاک رس را ملأت می‌کردم و گِل می‌ساختم قالب می‌گرفتم و خشت می‌زدم آخرش هم خشت می‌چیدم.

وی ادامه می‌دهد: خانوادگی در این کوره کار می‌کردیم برای کسب یک‌لقمه‌نان مجبوریم همه کارکنیم. برادرم، خواهرم، همسر و فرزندانم همگی در همین جا مشغولیم.

تلاش دسته‌جمعی برای نانی که اینجا ‌گران به دست می‌آید. هزار آجری هزاری پنج تومان برای انبار زن هزاری سی تومان برای خشت‌زن. بچه ها در اینجا از وقتی که بتوانند فرغون حمل کنند در کوره های آجرپزی مشغول خواهند شد.

مشکلات این منطقه بسیاراست. آلودگی های زیست محیطی فراوان، آمار بالای مصرف مواد، حضور فراوان معتادان کارتون خواب بخشی از مشکلات این منطقه است.

فضاهای آموزشی منطقه جوابگوی محصلان نیست

موسی سهرابی دبیر شورایاران منطقه ۱۹ درباره مشکلات منطقه خلازیر می گوید: منطقه ۱۹ بالغ بر ۴۰۰ هزار سکنه دارد که از سرتاسر ایران در آنجا زندگی می کنند. وی با اشاره به اینکه برخی از کوره های آجرپزی هنوز فعالیت دارند گفت: برخی دیگر از کوره های آجرپزی که فعال نیستند توسط مالکین به افراد بی بضاعت اجاره داده می شود.

سهرابی با انتقاد از طرح  بوستان ایرانیان می گوید: این بوستان از سال ۹۰ تا کنون فقط دو درصد پیشرفت داشته است و بالغ بر ۷ کوره آجرپزی در طرح قرار گرفته اند اما به دلیل عدم پیشرفت مناسب در طرح و اختصاص نیافتن بودجه آن، مناطقی که در آن قرار گرفته اند الودگی های زیست محیطی بسیاری ایجاد کرده و حتی به دلیل پوشش گیاهی منطقه به جولانگاه معتادان و توزیع مواد مخدر تبدیل شده است.

دبیر شورایاران منطقه ۱۹ با اشاره به آلودگی های زیست محیطی بسیاری که این منطقه دارد توضیح می دهد: از نزدیکی های غروب آتش و دود منطقه خلازیر را در بر می گیرد چرا که ضایعاتی هایی که در منطقه فعالند اقدام به اتش زدن سیم ها و دیگر مواد می کنند.

با توجه به آلودگی های زیست محیطی و صوتی ضایعات فروشان این خیابان و نیز معضلات ترافیکی و آسیب های اجتماعی ناشی از فعالیت این واحدها، امیدواریم هر چه سریعتر طرح ساماندهی ضایعات فروشان عملی و به سرانجام برسد.

این مسئول منطقه ۱۹ درباره فضاهای آموزش نیز می گوید: فضاهای آموزشی این منطقه جوابگوی جمعیت دانش آموزان نیست. چرا که تراکم کلاس ها بسیار زیاد است به طوری که در هر کلاس ۴۰ نفر در حال تحصیل هستند و نتیجه ای جز پایین آمدن کیفیت تحصیل نخواهد داشت.

نبود یک مدیریت قاطع و منسجم در منطقه

پوریا گل محمدی پژوهشگر و جامعه شناس که خود سالهاست در این منطقه زندگی می کند در پاسخ به این سئوال که مهمترین مشکل منطقه ۱۹ چیست، می گوید:‌ مهمترین مشکل منطقه نبود یک اتاق فکر منسجم و مدیریت قاطع است.

وی معتقد است که عده ای از افراد به این منطقه با دید بنگاه اقتصادی نگاه می کنند و از این رو باید حواسمان باشد اگر تغییر کاربری هم قرار است صورت گیرد به دید اقتصادی و سودآوری برای یک عده ای خاص نباشد.

 وی ادامه داد: ما با یک مدیریت ضعیف محلی و سازمانی در این منطقه مواجه هستیم و شورایاری ها و سازمانها و نهادها از جمعیت نخبه  و تحصیلکرده بومی ساکن منطقه استفاده صحیح نمی کنند.

این پژوهشگر اجتماعی ادامه می دهد: در حال حاضر تغییر کاربری در کوره پزی ها در حال انجام است، اما باید توجه کنیم که این تغییر کاربری ها هدفمند باشد، چرا که این تغییر کاربری ها باید در راستای ایجاد اشتغال برای مردم منطقه باشد نه در آمدزایی برای یک عده خاص .

این دانشجوی دکترای جامعه شناسی اقتصادوتوسعه با اشاره به لزوم تغییر کاربری کوره های آجرپزی،می گوید: در یادداشتی به شهردار تهران و مسولان شهرداری و شورای شهر پیشنهاد دادم به دلیل مشکلات فراوان زیست محیطی در این منطقه یکی از این کوره پزی ها به "فرهنگسرای تخصصی محیط زیست" تبدیل شود. همچنین پیشنهاد کردم با وجود استعدادهای ورزشی که در این منطقه هستند یک «ورزشگاه ورزش های کم هزینه مدال آور المپیکی» ساخته شود. شهروندان این منطقه بدون شک از این ورزش های کم هزینه استقبال خواهند کرد و حاصل این استقبال بدون شک کسب مدال های مختلف در مسابقات جهان و المپیک برای کشورمان خواهد بود.

وی درباره وجود معتادان دراین منطقه نیز می گوید: ‌منطقه خلازیر به دلیل نبود امکانات و وجود کوره ها، بازارهای مکاره و دست دوم فروشی محلی برای تجمع معتادین شده است در حالیکه اکثر آنها بومیان منطقه ۱۹ نیستند، بلکه به دلیل وجود این کوره پزی های خلوت مکانی شده است برای تجمع معتادین سراسر تهران به طوری که وجود آنها چهره این منطقه را نیز مخدوش کرده است.

گل محمدی پیشنهاد داد که همایش هایی با حضور همه نخبگان بومی ساکن منطقه برگزار شود و از آنها بخواهند که بهترین راهکار  محرومیت زدایی و فقرزدایی را ارائه کنند. راهکار را باید نخبگان و تحصیلکردگان بومی بخواهیم نه افرادی که در پس راهکارهایشان به دنبال سود اقتصادی شخصی خود هستند.

این شهر پر از محلاتی است که درد مشترکشان فقر است و اعتیاد . محلات نا امنی که خانه های لرزان دارد و مردمانش سال ها است که با این درد زندگی می کنند اما فریاد رسی نیست.