اینجا موزه صلح است، جایی برای اعتراض به خشونت و هر چه بوی جنگ و تلخی می‌دهد. با ما در گزارشی از «موزه صلح» همراه شوید.

مجله مهر: همه‌اش جایی در مرکز تهران است، همه تلخ و شیرینی‌های جنگ جایی در مرکز تهران و نزدیکی میدان امام خمینی قرار گرفته، در خیابان خیام کمی که پیش می‌روی، در فیاض‌بخش می‌پیچی و پیش می‌روی تا به ورودی «پارک شهر» می‌رسی، پارکی با قدمت بیش از نیم قرن که در همان ورودی ساختمان کوچک «موزه صلح» را می‌توانی ببینی، در میان هیاهو و شلوغی‌های مرکز شهر، در میان بافت سنتی تهران قدیم که شاید کم‌کم در حال فراموشی باشد، پرنده سفید صلح با برگ زیتونی بر لب حرف‌هایی برای گفتن دارد.

از در ورودی آن که می‌گذری، حال غریبی پیدا می‌کنی، دنبال جواب سوال‌های ذهنی‌ات می‌گردی، اینکه قرار است اینجا چه ببینم؟ چه بشنوم؟ نمی‌دانی! آیا «موزه صلح» مجموعه‌ای از قطعنامه‌هایی است که در جنگ‌های مختلف باعث صلح شده‌اند یا آدم‌هایی ایستاده‌اند به نشانه صلح با یکدیگر دست داده‌اند؟

جواب سوال‌هایت را در بدو ورود هم نمی‌توانی پیدا کنی! اصلا نمی‌دانی چه چیزی انتظارت را می‌کشد، یک سالن بزرگ روبرویت قرار گرفته و با تابلوی «مسیر بازدید از موزه» به سمت چپ راهنمایی می‌شوی.

راویان موزه صلح چه کسانی هستند؟

حبیب احمدزاده، نویسنده و مستندساز متولد آبادان است، در کارنامه او نوشتن فیلمنامه «اتوبوس شب» به کارگردانی کیومرث پوراحمد را می‌توان دید، اما فعایت‌های او محدود به این‌ها نمی‌شود، به جز ساخت مستندها و نوشتن کتاب‌هایی که در حوزه دفاع مقدس قرار می‌گیرند، برنامه‌های بشردوستانه او و تلاش برای صلح به معنای «صلح درونی» خیلی عریض‌تر از دیگر کارهای اوست. همه‌این‌ها گفتیم که اشاره کنیم ایده بازدید از «موزه صلح» را حبیب احمدزاده مطرح کرد، در یک روز سرد اسفند با او و دیگر دوستان‌شان در موزه صلح همراه شدیم و ماجراهایی را شنیدیم که پیش از این شاید به این وضوح با آن‌ها روبرو نشده بودیم.

محمدرضا تقی‌پور که سابقه‌ای ۱۱ ساله در موزه صلح دارد، مدیریت آن‌جاست، او راهنمای بازدید ما بود. تقی‌پور خودش قربانی جنگ بود و هر دو پای خود را از دست داده و می‌گوید مزیت «موزه صلح تهران» به این است که راویان و راهنمایانی که در موزه هستند خودشان از قربانیان جنگ و سلاهای کشتار جمعی هستند، به همین دلیل بیننده با سند زنده‌ای از جنگ و آسیب‌هایی که وارد می‌کند، روبرو هستند.

موزه صلح از جنگ شروع می‌شود

تقی‌پور در ابتدای صحبت‌هایش می‌گوید که در نظر هر فرد موزه صلح تعریف متفاوت و البته عجیبی دارد، او می‌گوید معمولا از بازدید کننده‌ها می‌پرسد که تصورشان از موزه صلح چیست و در این مدت جواب‌های جالبی هم گرفته است «مثلا کسی می‌گفت فکر می‌کردم جوایز صلح نوبل را در آن گذاشته‌اند، با اینکه کسی با تصور اینکه صلح یعنی اینکه جایی آبشار و گل و بلبل باشد، فکر می‌کرده در موزه هم گل و بلبل و باغ و آبشاری گذاشته‌ایم. حتی یک آقا پسر سوم راهنمایی می‌گفت که تصور می‌کرده در موزه صلح دو مجسمه که با هم دست داده‌اند، وجود دارد. از همین رو می‌توان گفت تعریف آدم‌ها از صلح متفاوت است.»

این مدیر کمی هم به تاریخچه موزه‌های صلح اشاره می‌کند و تعریف می‌کند که ۱۵۰ موزه صلح در دنیا داریم! او می‌گوید موزه‌های صلح بر اساس یک اتفاق خاص که به جنگ، تجاوز و هجوم مربوط می‌شود، به وجود می‌آید و در ادامه توضیح می‌دهد: «موزه صلح کان فرانسه به نبرد نورماندی که در ۱۹۴۵ اتفاق افتاده بود، مربوط می‌شود. موزه گرنیکا در اسپانیا داستان بمباران ایالت باسک اسپانیا را روایت می‌کند. ۲۴ موزه صلح فقط در ژاپن وجود دارند و همه‌ آن‌ها داستان بمباران شیمیایی هیروشیما و ناکازاکی را روایت می‌کنند، هدف ژاپنی‌ها بعد از تجربه تلخ بمباران‌ها این بود که در موزه‌ها از زبان شاهدان عینی داستان را برای مردم خودشان تعریف کنند و یادآوری کنند و بگویند که قربانی این سلاح‌ها بوده‌اند و نمی‌خواهند دیگر این اتفاق رخ دهد. در بلژیک و در جریان جنگ جهانی اول برای نخستین بار از سلاح شیمیایی استفاده شد و همین اتفاق در موزه صلح این کشور روایت شده است. در این‌جا ۲۷ موزه صلح با چهار اتفاق خاص را برای شما توضیح دادم. با این حال در خاورمیانه که شامل ۱۵ کشور می‌شود، تنها یک موزه صلح وجود دارد. داستان موزه صلخ تهران هم داستان یک میلیون ایرانی است که در حقیقت در خانواده‌های همه ما یکی از این افراد را می‌تواند پیدا کرد. داستان ایرانی‌هایی است که برای دفاع از کشور خود رفتند و در مواجه با اتفاقی قرار گرفتند که بعد از جنگ جهانی اول دوباره استفاده شده بود، سلاح‌های شیمیایی.»

صلح را جهانی کنیم

تقی‌پور تاکید می‌کند که موزه صلح تهران به واسطه حضور راوی‌ها و راهنمایانی که خودشان قربانیان جنگ و سلاح‌های شیمیایی بوده‌اند، موزه زنده‌ای است؛ او می‌گوید: «بیننده موزه چشم در چشم کسی که خودش از جنگ و سلاح‌های آن ضربه خورده است، قرار می‌گیرد. می‌توانند با هم صحبت کنند، اطلاعات بدست بیاوردند و ما با قصد بازدارندگی و آگاهی بخشی کار می‌کنیم. همه افرادی که در اینجا هستند، داوطلبانه می‌آیند و علاقه مند هستند. موزه‌های صلح برای تقبیح جنگ و تکریم صلح هستند و این فضا را از زبان خود قربانیان برای بیننده‌ها به وجود می‌آورند، آن‌ها می‌خواهند مردم را به صلح درونی برسانند، در حقیقت آدم‌ها به خودشان احترام بگذارند و در ادامه به دیگران هم احترام بگذارند. منظور ما از صلح طلبی این است که وقتی متوجه شویم کسی می‌خواهد با ما دعوا کند، این ما باشیم که جلوی این اتفاق را بگیریم، با اینکه سخت است، ولی نباید ناامید هم شد. ما تلاش داریم که زبان صلح داخلی نباشیم و بتوانیم فرهنگ صلح را گسترش دهیم.»

اتاق جنگ؛ از قابیل تا صدام 

بعد از توضیحات آقای تقی‌پور وارد اتاقی می‌شویم که به «اتاق جنگ» شناخته می‌شود. در چهار گوشه اتاق مجسمه‌هایی قرار گرفته، اولی «قابیل» است و او را نخستین جنگ‌افروز جهان معرفی کرده‌اند، کسی که به برادر خودش هم رحم نکرده بود. مجسمه دوم «ضحاک مار به دوش» را نشان می‌دهد که نمادی از ظلم و ستم در افسانه‌های کهن ایران است. «آدولف هیتلر» آغاز کننده جنگ جهانی دوم که هفت سال به طول انجامید و ۶۲ میلیون نفر طی آن جان خود را از دست دادند، مجسمه بعدی است. در گوشه چهارم اتاق جنگ «صدام حسین» با لباسی که در دادگاه حاضر شده بود، دیده می‌شود، تقی‌پور تعریف می‌کند که برخی معتقد بودند ظاهر صدا خیلی معصومانه است! برای همین ریش‌هایش را کوتاه می‌کنند، طناب داری دور گردنش می‌اندازند، اما بعد به نظرشان آمد که قضاوت کرده‌اند و طناب دار را برمی‌دارند، اما باز هم قیافه صدام معصوم باقی ماند! اصلا صدام حسین را باید در لباس نظامی و با سلاحش دید، نه در لباس دادگاه و زمانی‌که دیگر قدرتی نداشت!

اتاق جنگ پر از تابلوهایی است که داستان جنگ‌های مختلف دنیا را با جملات کوتاهی تعریف می‌کند، اتاق جنگ جای خوبی برای باخبر شدن از داستان‌های جنگی دنیاست. البته مدیر موزه در اینجا به نکته‌ای که برای‌شان خیلی مهم است، اشاره می‌کند « در موزه صلح با روایت تاریخ بدون قضاوت روبرو هستید، ما اینجا داستان را تعریف می‌کنیم. حتی با وجود اینکه من از ۱۶ سالگی به جای اینکه بایستم نشسته هستم و باعث قطع شدن پاهای من صدام حسین است، اما نام دیگری برای او را به کار نمی‌برم. اینجا موزه هنر نیست، شی گرانبهایی نداریم، این‌جا موزه دیدگاه است، قرار نیست اینجا تولید کینه و نفرت کنیم و وقتی شما بیرون می‌روید، خودتان صحبت‌های راویان را کنار هم می‌گذارید و نتیجه‌گیری می‌کنید.»

راهروهای شیمیایی؛ صدایی که برای همیشه خش‌دار شد

اسدالله محمدی دومین راهنمای ما در موزه است و می‌گوید حدود سی سال قبل در زمستان سال ۶۶ در منطقه عملیاتی کربلای ۵ در شلمچه شیمیایی شده و ریه‌هایش آسیب جدی دیده‌اند و به همین دلیل ۹ بار به آلمان اعزام شده است، محمدی صدایش گرفته و مانند این است که خش زیادی دارد ولی نمی‌تواند آن را صاف کند. او برای‌مان از سلاح‌های شیمیایی حرف می‌زند که بعد از جنگ جهانی اول استفاده از آن‌ها ممنوع می‌شود، اما تولید و نگهداری‌شان همچنان ادامه دارد. پس از آن در جنگ جهانی دوم امریکا دو شهر ژاپن را بمباران شیمیایی می‌کند.

او برای ما از ماسک و لباس‌هایی صحبت کرد که چندان هم موثر نیستند و وقتی در جنگ تحمیلی، عراق کشورمان را بمباران شیمیایی می‌کند، در همان ابتدا بین ۶ تا هشت هزار شهید می‌شوند، اما بروز علائم شیمیایی آن ادامه دارد. عراق در جنگ تحمیلی از عامل‌های خردل و اعصاب استفاده می‌کند، عامل اعصاب خاصیت کشندگی بسیار بالایی دارد ولی عامل خردل خاصیت کشندگی زیر ۵ درصد دارد، ولی عامل ناتوان کننده است. تاثیرات عامل خردل بیشتر روی چشم، ریه و پوست است. بینایی را به صورت موقت از بین می‌رود که بعد ازشست و شو درست می‌شود، اما آثار آن تا پایان عمر روی قرنیه باقی می‌ماند. همچنین باعث تنگ شدن مجاری تنفسی می‌شود، حتی می‌گویند ریه بچه‌هایی که در شیمیایی شده‌اند، مانند پلاستیک می‌شود و دیگر به حالت اولیه خودش هم برنمی‌گردد، اثر این عامل روی پوست به شکلی است که تمام بدن تاول می‌زند که جای آن روی بدن می‌ماند و اگر در چند سال اول رسیدگی نشود، یک لایه از روی پوست را جدا می کند. تاثیرات این عامل روی محیط زیست هم بسیار زیاد است، ممکن است گیاهی دیگر رشد نمی‌کند، عامل‌های شیمیایی تا چند سال در محیط می‌مانند، به همین دلیل حتی بعد از چند سال که برای بازدید از مناطق جنگی می‌روند، می‌گویند به خاک‌ها دست نزنید.

کودکانی که از جنگ خاطره ندارد، اما از آن متنفر هستند

در ادامه هدایت‌الله روستاپور که یکی از چشم‌هایش را به دلیل تاثیرات سلاح‌های شیمیایی از دست داده، درباره تلفاتی که ایران بابت استفاده از این سلاح‌ها داده است، صحبت کرد، او می‌گوید که صدام حسین در دادگاه اعتراف می‌کند شروع کننده جنگ با ایران بوده است. بعد از جنگ ایران، جنگ خلیج فارس شروع می‌شود که عراق چند ماهی با کویت می‌جنگد که در این مدت نفت کشور را به آتش می‌کشد، پس ازپایان جنگ این دولت عراق است که به کویت بابت خسارت‌هایی که زده است، غرامت می‌پردازد، اما بعد از جنگ هشت ساله هیچ غرامتی به دولت جمهوری اسلامی داده نمی‌شود. او تعریف می‌کند که مصدومان شیمیایی در بحبوحه روزهای جنگ تنها ماسک و یک نوع آمپول داشتند که برای خودشان تزریق می‌کردند تا بتوانند به نزدیک‌ترین محل درمانی برسند و کمتر شهید شوند. در آن زمان بر اساس قرارداد کنوانسیون ژنو بمباران بیمارستان جرم محسوب می‌شد، چون از بین بردن مجروحی که روی تخت بیمارستان است، نه شهامت لازم دارد و نه شجاعت. ولی طی جنگ تحمیلی عراق چندین بیمارستان از کشور ما را می‌زنند که مجروحین و کادر پرستاری زیادی شهید شدند.

موضوع دیگری که روستاپور به آن اشاره می‌کند، بمباران شیمیایی شهر مرزی سردشت در آذربایجان غربی است، این اتفاق در ۷ تیر ۶۶ می‌افتد و از جمعیت ۱۲ هزار و ۵۰۰ نفری شهر در حدود چهار هزار نفر آن‌ها شهید می‌شوند، بچه‌هایی که از آن روزگار باقی مانده‌اند، خاطرت شیرینی ندارند و حتی خودشان هم با مشکلاتی که بمباران شیمیایی برای‌شان داشته، دست و پنجه نرم می‌کنند. بچه‌هایی که آن روز حتی یک سال هم نداشتند و حالا آرزو دارند دیگر در هیچ‌کجای دنیا جنگ نباشد و از سلاح‌های شیمیایی و کشتار جمعی استفاده نکنند.

در مسیر ماکت‌هایی از بمب‌های تمی را می‌بینیم، به اضافه داروها و ابزاری که از رزمندگان باقی مانده است. محمدرضا تقی‌پور در ادامه راه از گلوله‌هایی برای‌مان گفت که از پسماند زباله‌های اتمی تهیه شده‌اند، این گلوله‌ها از هر مانعی عبور می‌کنند و وقتی منفجر می‌شود تششعات رادیواکتیوی که دارند تا ۴.۵ میلیارد سال از طریق دهان و گرد و غبار وارد بدن می‌شود و باعث بروز مشکلات بسیار دیگری می‌شود. امریکا در زمان اشغال عراق از این گلوله‌ها استفاده کرده بود و مشکلاتی که در نتیجه استفاده از این گلوله‌ها وجود دارد همچنان پابرجاست و حتی بچه‌های سربازانی که در جنگ بوده‌اند، با آسیب‌های جدی روبرو هستند.

هزار درنای کاغذی برای ساداکو

یکی از تابلوهایی که در مسیر توجه بیننده را جلب می‌کرد، تابلویی پر از درناهای کاغذی رنگی بود، داستان «ساداکو سازاکی» که در هنگام حمله امریکا تنها دو سال داشته و با اینکه فاصله‌اش از مرکز انفجار زیاد بوده، اما در معرض تششعات قرار گرفته و سرطان خون می‌گیرد و در بیمارستان بستری می شود. ساداکو هرگز امیدش به زندگی را از دست نمی‌دهد، او بر اساس یکی از افسانه‌های ژاپنی که معتقد است برای برآورده شدن آرزوها هزار درنای کاغذی بسازند، مشغول ساخت این درناها می‌شود، اما مرگ به او اجازه نمی‌دهد ۱۰۰۰ درنایش را بسازد و زمانی‌که تنها ۶۴۴ درنا ساخته بود، از دنیا می‌رود.

اما ماجرا به همین‌جا ختم نشد، دوستانش درناهای باقی مانده را ساختند و در قبر او گذاشتند. حالا ساداکو در هیروشیما بنای یادبودی در دارک صلح شهر دارد، مجسمه‌ای که او را به همراه درناهایش نشان می‌دهد. هنوز هم سالانه درناهای زیادی ساخته می‌شود و در سالگرد بمباران هیروشیما پای مجسمه ساداکو قرار می‌گیرد، تقی‌پور می‌گوید که آن‌ها هم هرسال ۱۰۰۰ درنای کاغذی را نخ می‌کنند و پای مجسمه ساداکو می‌گذارند. در کنار تابلوی ساداکو تعدادی درنای کاغذی و رنگی آویزان بود.

صلح را باید از خودمان شروع کنیم

مدیر موزه در ادامه صحبت‌هایش تاکید می‌کند که حقوق بشر می‌گوید در جنگ‌ها از سلاح‌های کشتار جمعی نباید استفاده شود، چون این سلاح‌ها فرقی میان نظامی و غیرنظامی نمی‌گذارند. همچنین تعدادی از عامل‌های جنگی باقی می‌ماند که تلفات پس از جنگ را افزایش می‌دهد و مورد مهم دیگر این است که نباید برای یک انسان تا پایان عمرش درد و رنج ایجاد کرد.

او در ادامه ما را به مرکزی که محل برگزاری کارگاه‌های آموزشی است، بُرد و به پرچم‌هایی اشاره کرد که در اطراف اتاق بودند، پنج پرچم برای پنج کشوری که قربانی سلاح جمعی بوده‌اند، بلژیک، ژاپن، ویتنام، کردستان عراق و ایران. البته تقی‌پور خاطراتی هم از روزهای جنگ دارد، او می‌گوید «در زمان جنگ کسانی‌که به خط مقدم می‌رفتند چند پلاستیک کوچک تحویل می‌گرفتند که در یکی از آن‌ها مغز بادام‌هایی با یک تکه کاغذ وجود داشت، اما نکته جالب در این مغز بادام‌ها این بود که هیچ‌کدام از آن‌ها نوک نداشتند! چون خانم‌هایی که در تدارکات جنگ بودند یا کسانی‌که توانایی حضور در میدان جنگ را نداشتند، وقتی بادام‌ها را مغز می‌کردند، نوک آن‌ها را می‌خوردند که تلخ نباشند، چون آن‌ها نمی‌خواستند کام رزمنده‌ها در جنگ تلخ شود.(با خنده)»

در پایان بازدید از موزه و بعد از تماشای مجسمه‌هایی از صلح‌دوستان جهان، به تابلویی می‌رسیم که تقی‌پور می‌گوید در پایان این جملات را بخوانید و با این نگاه که باید به «صلح درونی» دست پیدا کنیم، یادمان باشد صلح را باید از خودمان شروع کنیم. او در پایان بازدید با ظرف شکلاتی از ما پذیرایی کرد که اگر کام بازدید کننده‌ها را تلخ کرده باشند، با شکلات آن را از بین ببرند.