عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی به تشریح الزامات تولید علم در تکوین تمدن جمهوری اسلامی ایران پرداخت و گفت: تا موقعی که نتوانیم معادله کل متغیر را تغییر دهیم در تمدن‌سازی ناکارآمد هستیم.

به گزارش خبرگزاری مهر، حجت‌الاسلام مصطفی جمالی عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم در هم‌اندیشی سیر تکوین تمدنی جمهوری اسلامی ایران که ۴ اسفندماه در سالن همایش‌های دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد، با بیان اینکه هر تمدنی دارای سه رکن اساسی است اظهار کرد: یکی از این ارکان، بعد گرایش ها و نظام تمایلات تمدنی است که خاستگاه و نقطه عزیمت شکل‌دهی تمدن همین بعد تمایلات و زیبایی شناسی و علقه‌های روحی است که روی جامعه شکل می‌گیرد.

وی دومین رکن اساسی تمدن را بعد نظام بینش ها و دانش های هر تمدن بیان کرد و افزود: هر تمدنی برای اینکه بماند و از حوزه اهداف و آرمان‌ها عبور کند که به یک ثبات تمدنی برسد حتما باید به نظام بینش ها و دانش ها و اندیشه تمدنی خودش دست پیدا کند. محصولات و سبک زندگی تمدنی سومین رکن هر تمدن است و در یک تمدن، سبک زندگی در حوزه‌های فردی، جامعه و خانواده بروز و ظهور پیدا می‌کند.

وی به طرح سؤالاتی در زمینه تولید علم در تمدن پرداخت و گفت: علمی که قرار است واحد مطالعه خودش را تمدن قرار بدهد چه ویژگی‌ها و تناسب‌هایی باید داشته باشد؟ آیا اسلام و دین حامل چنین علمی است یا نیست؟ علم تمدنی با علم اجتماعی چه تفاوتی با هم دارند؟ البته ما به دو دلیل مجبور به اندیشه تمدنی هستیم. ما باید حتما از اندیشه دولت – ملت عبور کنیم و به اندیشه امت – تمدن بیشتر فکر کنیم. اگرچه در دل اندیشه امت – تمدن باید به اندیشه دولت – ملت هم فکر کنیم. به جهت جهانشمولی پیام اسلام و هم به دلیل ویژگی‌هایی که عصر حاضر ما دارد؛ عصری که مرزها برداشته شده و همه به دنبال این هستند که بتوانند جهانی‌سازی کنند و نظام مبادله قدرت را در عالم به گونه‌ای مدیریت کنند که فرهنگ و علم خودشان را نشر دهند و  مدیریت جهانی کنند. به این دو دلیل باید اندیشه تمدنی داشته باشیم.

عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم، فهم این نکته که علم تمدنی، علوم و نظرات باید چه مساله ای را حل کند، مهم دانست و تاکید کرد: تمدن یک کل بهم پیوسته است و همه ابعادش به هم وابسته شده است.
به گفته وی، جامعه پردازی و تمدن سازی در عصر حاضر متفاوت از عصر گذشته است. الان جامعه ای موفق است که بتواند همه حوزه های اجتماعی و تمدنی خودش را با یک نظریه مدیریت و سرپرستی کند.

حجت‌الاسلام جمالی گفت: اگر قرار است یک تمدنی ساخته یا مهندسی شود باید به سمت نظریه‌ای برویم که همه ابعاد این تمدن را ملاحظه کنیم تا بتوانیم نسخه یا نظریه‌ای که بتواند همه ابعاد این کل متغیر را ببیند و نسخه جامع ارائه بدهد. سبک زندگی، تکنولوژی و… به هم وابسته هستند و دیگر کسی نمی‌تواند بگوید که تکنولوژی، فرهنگ ندارد بنابراین خروجی فقه تمدنی باید نسخه اداره چنین کلی را داشته باشد.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: کل متغیر موضوعی است که هم باید ناظر به مبانی فقهی هم مباحث علمی و الگوی ما باشد. یعنی فقه ما وقتی بخواهد اندیشه کند باید ببیند چه مساله‌ای را می‌خواهد حل کند. بنابراین خروجی فقه تمدنی، علوم و الگوی ما باید نسخه اداره چنین کل را داشته باشد.

وی با بیان اینکه همه ما فارغ از نظریه فرهنگ اسلام یا نظرات فلسفه مضاف و هر نظریه‌ای که بخواهد مطرح شود، باید به این موضوع توجه داشته باشیم اظهار کرد: تا موقعی که نتوانیم معادله تغییر کل متغیر را بدهیم در تمدن سازی و مهندسی تمدن ناکارآمد هستیم.

عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم گفت: در سه موضوع فقه تمدنی، علوم تمدن‌ساز و شبکه الگوها با مساله کل متغیر مواجه می‌شویم. فقه باید احکام کل متغیر را بیان کند و نسخه بدهد و باید ناظر به ارائه معادله تغییر کل متغیر باشد. در تمدن همه موضوعات به هم ارتباط دارند، از این رو عقلانیت پایه باید به سمتی برود که تناسبات موضوعات را ببیند.

حجت‌الاسلام جمالی افزود: اگر دنیای غرب به جهش تمدنی رسیده به این دلیل است که آنها توانستند به یک نسبیت برسند و توانستند همه عوامل و متغیرها و نسبت‌های آنها را با هم ببینند تا بتوانند معادله بدهند. نطق شما نباید کلی‌نگر باشد بلکه باید منطق کل‌نگر باشد. فلسفه نباید انتزاعی باشد و نباید اشیا را بریده بریده نگاه کند بلکه باید قدرت این را داشته باشد که بتواند همه عالم و نسبت‌ها و تناسب‌ها را با هم ببیند. این عقلانیت اگر در فقه و الگوی شما وارد شود، علوم تمدنی می‌شود.

وی گفت: خلایی که بنده احساس می‌کنم در جامعه ما خیلی به آن توجه نمی‌شود این است که همه نظرات پایه ارائه کردند اما علم اسلامی و پایه و علوم انسانی باید ناظر به چه چیزی باشد، مهم است. اگر این موضوع را خوب درک کنیم متوجه می‌شود که فلسفه‌ای که در حوزه ما هست – چه صدرایی و چه مشایی- ظرفیت تغییر کل متغیر را ندارد. این فلسفه با منطق درون خودش فلسفه کل نگر و نسبیت نیست. کسانی که در حوزه فقه، فلسفه و دیگر علوم فعالیت دارند باید این موضوع را مد نظر قرار دهند و بدانند اندیشه آنها ناظر به چه مساله‌ای است.