به گزارش خبرگزاری مهر، استاد انصاریان طی سخنانی در هیئت صاحبالزمان(عج) تهران، به بحث درباره راه و روش زندگی پرداخت و اظهار کرد: شیخ صدوق، یکی از برجسته ترین چهره های مکتب اهل بیت(ع) است. پدر و مادرش بچه دار نمی شدند، پدر اهل قم و مادر اهل دیلم گیلان بود. در عصر غیبت صغری، این پدر و مادر می زیستند؛ عصری که مردم به وسیله نواب اربعه با امام عصر(عج) ارتباط داشتند.
وی ادامه داد: آنان یک نامه می نویسند به محضر مبارک امام دوازدهم(عج)، و در آن نامه اظهار می کنند من خیلی علاقه دارم فرزندی داشته باشم، امام زمان(عج) در جواب می نویسند، من دعا کردم خدا به تو فرزندی دینشناس بدهد. لغتی که امام در نامه نوشتند، فقیه است. فقیه در زبان عرب، به معنی دین شناس است و به معنی مرجع تقلید نیست.
وی افزود: امام دوازدهم مینویسند، علاوه بر اینکه دینشناس باشد، دعا کردم که این فرزند، خدمتگزار به دین هم باشد. یک وقت آدم دین شناس است و بر اساس شناخت خودش، عمل فردی دارد و آدم خوبی است. یک وقت آدم دین شناس است و با شوق و ذوق برای دین هم خدمت می کند. حالا این خدمتش در حد خودش است. دین شناس است و حوزه خدمتش در محدوده زن و بچ هاش یا در محدوده دوستانش یا در محدوده یک شهر است. گاهی هم مثل شیخ صدوق(ره) جهانی میشود و خدمتش دائمی و ابدی است.
این مفسر قرآن کریم یادآور شد: نتیجه این دعا، این شد که این مرد دین شناس در اواخر قرن سوم، یعنی هزار و دویست سال پیش، سیصد جلد کتاب های خیلی مهم تألیف کند که هم مجتهدین شیعه نیازمند به آن کتاب ها هستند و هم نویسندگان و هم گویندگان لازم است از آن استفاده کنند. یعنی ایشان به سه گروه شامل مراجع، نویسندگان و گویندگان خدمت کرده است.
استاد انصاریان اظهار کرد: استفاده هایی که مراجع از کتاب های ایشان می برند، تبدیل به رسالههای شان می شود. استفادهای که نویسندگان از کتاب هایش می برند این است که در نوشته هایشان، احادیث کتاب های ایشان را نقل م یکنند. گویندگان هم از کتا بهای ایشان احادیث را انتخاب م یکنند و می آورند برای مردم بیان میکنند و بالاخره دین با همین خدمات باقی مانده است.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم اظهار کرد: در کتاب خصالشان، این روایت بسیار مهم را نقل می کنند که امین وحی، خدمت پیغمبر عظیم الشأن اسلام(ص) آمد، پیغمبر اکرم با آن عظمت شخصیتی و علمی و عقلیشان، به جبرئیل صریحاً فرمودند: من را موعظه کن. پیغمبر اکرم میخواهند بگویند همه شما امت تا آخر عمرتان نیازمند به شنیدن موعظه هستید.
استاد انصاریان ادامه داد: یکی از بزرگترین فقهای شیعه، شیخ انصاری است. وقتی ایشان را تعریف می کنند، می گویند بعد از امام عصر(عج) اگر بخواهیم کسی را نشان بدهیم که دارای مقام عصمت است، راحت می توانیم شیخ را نشان دهیم. و موجود فوق العادهای بوده است. درس های ما طلبه ها، شنبه تا چهارشنبه است اما شیخ انصاری، وقتی که روز چهارشنبه درسش تمام می شد، با آن شاگردانی که ایشان داشتند و تقریباً نزدیک پانصد نفر از شاگردانش مرجع تقلید شدند، جملات آخر درسش که تمام می شد، رو می کرد به شاگردانش و می فرمود: جمعه حاج شیخ جعفر شوشتری کجا منبر دارد؟ اگر آدرس دارید بدهید تا ما از شنبه تا چهارشنبه برویم موعظه بشنویم.
وی با اشاره به روایتی از «اصول کافی» عنوان کرد: یک روایتی در جلد دوم اصول کافی هست که من با دیدن آن روایت توانستم اولین واعظ را پیدا کنم که اولین واعظ که موعظه کرده و نصیحت کرده، چه کسی بوده است. روایت از امام صادق(ع) است که میفرمایند: اولین واعظ، پروردگار عالم بوده و اولین مستمع هم آدم بوده است. اما موعظه خدا چه بوده است؟
این مفسر قرآن کریم تأکید کرد: وقتی که حضرت آدم(ع)، زندگی را در کره زمین شروع کرد، ظاهراً خداوند، چهار موعظه به آدم کرد. یکی این بود که هر چه خوبی را برای خود میخواهی برای دیگران هم بخواه و دریغ نکن. دوست داری سیر باشی، گرسنه را سیر کن، پوشیده باشی، برهنه را بپوشان، از بیماری دربیایی، به بیماری که دارو ندارد کمک کن.
استاد انصاریان ادامه داد: همچنین خداوند به حضرت آدم فرمودند: هر چه خوب برای خودت می خواهی، برای همه بخواه و هر چه بد برای خودت نمیخواهی، برای هیچ کس نخواه، یعنی یک نیت پاک و صاف و نیت الهی داشته باش. پیغمبر(ص) می فرمایند: حضرت مسیح با یارانش از یک بیابانی رد می شدند که یک خوکی آمد از جلویشان عبور کرد، حضرت مسیح، آرام به این خوک گفت به سلامت برو، از خطر دور بمانی و صیدت نکنند. آن خوک رد شد، حواریون به مسیح گفتند که آخر این خوک و نجس العین بود، چرا اینقدر زیبا با آن خوک حرف زدی؟ فرمود آن خوک بود، ولی ما انسانیم و ما باید زبانمان کنترل داشته باشد.
این مفسر قرآن کریم با اشاره به اینکه همه انسانها نیازمند موعظه هستند، اظهار کرد: بشر هر که هست و هر چه هست، تا آخر عمر نیاز به موعظه و نیاز به نصیحت دارد اما موعظه اول جبرئیل این بود که عرض کرد: هر جوری دلت می خواهد زندگی کن اما یا رسول الله، یقیناً می میری و وقتی هم می میری، تازه بعد از مردنت، حساب هر جوری که زندگی کردی شروع میشود.
وی یادآور شد: خداوند به حضرت سلیمان(ع)، سلطنت عطا کرد، ایشان برای اداره امور کارهایش نیازمند به یک ساختمان شد، جا نداشت، خیلی ها باید کمکش میدادند، اینها باید کنار دستش بودند، دستور داد به معمارهای همان زمان خودش، یک ساختمان به درد خور بسازند. قرآن می گوید عصا هم دستش بود، عصایش را برداشت و گفتند ساختمان تمام شده است. اولین بار که وارد ساختمان شد، دید یک موجود با وقار، سنگین و با ادب در این ساختمان است.
استاد انصاریان خاطرنشان کرد: گفت شما به اجازه چه کسی اینجا آمدی؟ گفت: به اجازه خودم، من برای رفتن هیچ کجا از هیچ کس اجازه نمی گیرم، به من اجازه مطلق دادند و همه جا میتوانم بروم. من ملک الموتم و مأمورم جانتان را همین الآن بگیرم و هیچ دیگر مهلت گفتگو هم ندارم و جانش را گرفت. بنابراین مرگ سراغ همه ما می آید.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم با اشاره به روایتی از امام زینالعابدین(ع) اظهار کرد: یکی خیلی گریه می کرد، امام زین العابدین فرمود: چه شده است؟ گفت جوانم مرده، فرمود: جوانت مثل خودت شیعه بود؟ گفت بله، فرمود خب گریه ندارد که جوانت رفته در آغوش رحمت پروردگار و در آغوش مغفرت پروردگار قرار گرفته است. این مرگ، مرگ گریه داری نیست بلکه امیدت به پروردگار باشد که بچه ات را در بستر رحمت و مغفرت قرار داده است.
این مفسر قرآن کریم در پایان تأکید کرد: وقتی انسان، قرآن را حداقل در درون خودش بفهمد، دیگر مرگ پیشش گرگ نیست. وقتی خداوند متعال می گوید: مؤمن، وقت مردنش رحمت من، مغفرت من و ملائکه من بدرقه اش می کنند، این خیلی مرگ زیبایی است.