خبرگزاری مهر- گروه هنر: چندی پیش مهمان علی و محمدرضا نجفی امامی برادران خوش ذوق و پرانرژی بودیم که نگاه متفاوت شان به دنیا یک اتفاق بزرگ را در سینمای کودک رقم زد. گپ و گفت صمیمانه ما با تهیه کننده کننده و کارگردان رئال - انیمیشن «مبارک» با این جمله شروع شد که کسانی که تجربه کار انیمیشن دارند بهتر درک می کنند به کاربردن تکنیک های درست و استاندارد چه کار زمان بر و دشواری است و تنها علاقه به انیمیشن می تواند انگیزه کارگردان برای تولید اولین اثر رئال انیمیشن سینمایی ایرانی باشد.
رئال - انیمیشن سینمایی «مبارک» که این روزها روی پرده سینماهای کشور خودنمایی می کند اولین بار در سی و سومین جشنواره فیلم فجر روی پرده رفت و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. این اثر تلفیقی از سینمای رئال با دنیای خیالی و جذاب انیمیشن است که کارگردان با جانبخشی به عروسک های قصه شانس حیات را برای برخی اسطوره های ایرانی و ادبی فراهم آورده است.
این اثر با وجود داشتن تکنیک های فوق العاده در فیلمنامه اگرچه برای کودکان جذاب است اما دل بزرگ تر ها را به آسانی به دست نمی آورد و این موضوع کمی نبود که به راحتی بتوان از کنارش گذشت ولی جواب قانع کننده کارگردان باعث شد کمتر در این حیطه بحث کنیم و منتظر آثار بعدی اش باشیم. شاید برای تان جالب باشد بدانید «مبارک» تجربه یک جوان فیلم اولی است که پیش از آن در سینمای رئال حتی یک اثر کوتاه هم جلوی نبرده است. گفتگوی ما را با این دو برادر خوش ذوق از دست ندهید البته در بخش اول صحبت های کارگردان را می خوانید:
* گونه سینمایی رئال –انیمیشن با اینکه سال هاست در هالیوود و دیگر نقاط دنیا از آن استفاده می شود اما در ایران تا کنون کسی سراغش نرفته بود. چطور شد که این اتفاق با توانایی شما رقم خورد؟
- محمدرضا نجفی امامی: من ۲۰ سال است انیمیشن کار می کنم و تخصص اصلی ام کار با نرم افزارهای سه بعدی است. بیش از ۱۲ سال هست که علاقه ام به سمت جلوه های ویژه باعث شد در این حوزه هم فعالیت داشته باشم و برای فیلم و سریال ها کار کنم. خیلی تلاش کردم که اتفاقی به وجود بیاورم و نشان دهم قابلیت های انیمیشن فقط همین آثاری که تولید می شود نیست اما این بستر برای من هیچوقت فراهم نشد که خودم و تیمم را نشان دهم و بگویم که ما هم می توانیم همسطح دنیا انیمیشن بسازیم با توجه به شرایط جسمی من و اتفاقاتی که غالبا با آن رو به رو بودم نمی شد ولی از جایی به بعد کارگردانی رئال - انیمیشن برایم مثل یک تصمیم بود که باید عملی می کردم.
* با وجود ممانعت های پیش رو چه انگیزه ای باعث شد دغدغه شما به تصمیم بدل شود؟
- سعدی افشار که از دنیا رفت این جرقه در ذهن من روشن شد که بیایم و کاری با کیفیت درست کنم تا هنری که ما در قدیم به آن افتخار می کردیم و امروز درحال فراموشی است دوباره جان بگیرد اما در فضای تلفیقی رئال و انیمیشن باشد. در ایران هنوز با سبک رئال - انیمیشن آشنا نیستند و انیمیشن را تنها با عنوان کارتون می شناسند در صورتی که فقط این نیست غالب فیلم های هالیوود و بالیوود جلوه های ویژه ۳ بعدی دارند و فیلم رئال تلقی می شوند ولی متاسفانه ما در ذهنیت مان هنوز از این فضا دوریم.
اما در بحث تکنیک و توانایی در درجه اول انگیزه ام از تولید «مبارک» نشان دادن قدرت ما در انیمیشن و جلوه های ویژه بود که به همه نشان دهیم توان بچه های ایرانی چقدر است و خودشان ارزیابی کنند که ما واقعا می توانیم در حد استاندارد دنیا کار بسازیم یا خیر. همه این ها باعث شد که ایده اولیه فیلمنامه شکل بگیرد و کاراکترهای دوست داشتنی تاریخی مثل رستم و شخصیت های معاصر مثل مبارک را باهم ترکیب کنم. طرح هایم را نوشتم و به فیلمنامه نویس ارائه کردم تا داستان شکل بگیرد.
* قطعا نقطه قوت این اثر تکنیک هایی است که از نظر بصری هر بیننده ای را به تحسین وا میدارد اما در بحث فیلمنامه شاید فقط خردسالان را راضی نگه دارد. انیمیشن های موفق روز دنیا علاوه بر اینکه برای بزرگترها هم جذاب است؛ به این نکته نیز واقف شده که سطح ادراک و هوش کودکان امروز به جایی رسیده که بتوان حرف های مهمتری را با آن ها در میان گذاشت.
- من کاملا قبول دارم و به تمام نقدهایی که درباره فیلمنامه می شود آگاهم اما مساله ای وجود داشت که باعث شد نتوانیم در این مرحله خیلی انرژی بگذاریم. پیش از این در ایران هیچ اثر سینمایی در قالب رئال – انیمیشن تولید نشده بود و ما تصوری از خروجی کار خودمان نداشتیم. من تمام آنچه دغدغه ام بود را در ذهن پرورانده بودم اما نمی دانستم در اجرا چه اتفاقی می افتد فقط می دانستم خودم و تیمم توانایی هایی داریم که می توان به آن تکیه کرد.
* یعنی بیشتر دنبال ارزیابی های تکنیک بودید که ببینید جواب می دهد یا نه.
- اصلا دغدغه من بیشتر توانایی های تکنیکی بود چون هیچکس تا به حال چنین تجربه ای را به سرانجام نرسانده بود. ما نشان دادیم از انیمیشن های روز دنیا هیچ چیز کم نداریم. بعد از اکران همه به من گفتند کار تو از نظر تکنیک خوب است اما فیلمنامه ضعف دارد. این یعنی کار من را دیده اند و متوجه ضعف آن شده اند. شما بگویید چند انیمیشن ایرانی وجود دارد که پایش بنیشیند و تا اخر تماشا کنید. خودتان مقایسه کنید از نظر بصری و تکنیک «مبارک» را با آنچه تا کنون در ایران تولید شده مقایسه کنید. من برای کار اول تمام انرژی ام را در تکنیک خرج کردم فقط برای اینکه بدانم اصلا با تیمی که دارم و تجهیزات موجود می توان در ایران چنین کیفیتی را پیاده کرد یا خیر. حالا که از این بابت خیالم راحت شد مطمئن باشید کار بعدی من دیگر یک فیلمنامه معمولی نیست و من به کیفیت قصه هم حتما توجه خواهم کرد.
* کسانی که مثل شما انیمیشن کار نکرده اند شاید این سوال برای شان پیش بیاید که آیا با پشتوانه ۲۰ سال تجربه نمی شد پیش بینی کرد که کار در اجرا شدنی هست یا خیر؟
- همانطور که گفتم من پیش از این کار کوتاه می کردم ولی اصلا نمی دانستم در قالب یک انیمیشن سینمایی چطور می توان عمل کرد. کار سینمایی جزییات فراوانی دارد ضمن اینکه بخشی از کار ما رئال بود و اگر چه برای هر سکانس قبلش تست می زدیم اما تست تا اجرا خیلی تفاوت دارد و این تجربه ای است که فقط اگر کار کرده باشید به ان واقف می شوید. من الان با اطمینان خاطر می گویم که در کار بعدی حتما در کنار تکنیک های روز دنیا قصه ای را روایت خواهم کرد که مثل انیمیشن های محبوب جهان هم کودکان از آن لذت ببرند اما بزرگسالان.
این فیلمنامه باید بر اساس توانایی های ما در تکنیک نوشته می شد نه توهمات. ما باید چیزی می نوشتیم که قابلیت ساختش را هم داشته باشیم
* انتخاب نام «مبارک» از بین همه کاراکترهایی که داشتید هم به دلیل همان انگیزه ای بود که یاد کردید؟
- بله. با فوت آقای سعدی افشار دوست داشتم یک بار دیگر آن جنس شادی که از کارهای شان به ما منتقل می شد بار دیگر زنده شود. کاراکتر مبارک برای ما نوستالوژی است و بیشتر ما اگر در ذهن مان جستجو کنیم ویژگی هایش را به یاد می آوریم اما بعد از اکران اتفاق جالبی افتاد و دیدم که بچه ها با کاراکتر دیو اکوان بیشتر ارتباط گرفتند.آنچه در این پروژه ما تجربه کردیم این بود که در طراحی اگر حواس مان به بچه ها باشد حتی دیو را هم می توان دوست داشت.
* از فیلمنامه تا اجرا چندبار بازنویسی داشتید؟
- من با نویسنده جلسات متعددی داشتم چون علاوه بر بحث محتوایی، این فیلمنامه باید بر اساس توانایی های ما در تکنیک نوشته می شد نه توهمات. ما باید چیزی می نوشتیم که قابلیت ساختش را هم داشته باشیم من حتی مواردی بود که چون فکر می کردم نمی توانم در اجرا در بیاورم سمتش نرفتم اما بعدا ها افسوس خوردم. «مبارک» برای من یک تجربه بسیار بزرگ بود که باعث شد الان بدانم در کارهای بعدی ام چه اتفاقاتی را پیش رو خواهم داشت.
* با پذیرفتن همه آنچه درباره فیلمنامه مطرح شد اما برخی موضعی که نسبت به نوع قصه پردازی دارند تقابل شخصیت های ایرانی با کاراکترهای غربی است که شاید نتوان منطق وحدت شان در پایان فیلم را خوب هضم کرد.
- اینکه در آخر فیلم همه شخصیت ها باهم روی صحنه می آیند چون معتقد بودم نه صرفا روی فرهنگ قدیم ایرانی باید اصرار داشت نه فرهنگ غربی. این ها کنار هم می توانند موفقیت به وجود بیاورد. آنچه در ذهن من می گذشت اینکه نه اصالت های مان را فراموش کنیم نه باید تکیه مان به قهرمان های امروز دنیا باشد بلکه ترکیب این ها می تواند اتفاقات خوب را رقم بزند. بدمن های من که نشان دهنده عروسک های غربی بودند در پایان با اسطوره های ایرانی متحد می شوند و باهم نمایشنامه ای اجرا می کند که همه شان کنار هم طرفدار دارند. در صورتی که در قسمت اول فیلم فقط کاراکترهای ایرانی روی صحنه می روند و نشان دادیم که اتفاقا طرفداری هم ندارند. می خواستم بگویم این به روز بودن در روند کار و زندگی ما مهم است و اگر با امروز جلو نرویم حرف مان خریداری ندارد. در بحث حرفه هم همین است. الان هم اگر قصه خوب داشته باشیم اما از نظر تصویری نتوانیم مخاطب را بنشانیم ارزشی ندارد این دو کنار هم جذاب و باارزش است.
* قطعا عروسک و انیمیشن راهی برای ورود به تخیل است. چرا ما در هر کار عروسکی و انیمیشن فقط از کاراکترهای تاریخی استفاده می کنیم و خودمان به دنبال خلق شخصیت های تازه نیستیم. به هر حال فردوسی هم روزی یک آدم معمولی بود و اتفاقا با خلق شخصیت ها والگوپروری اش ماندگار شد.
- وقتی ما اسطوره و قهرمان داریم چرا نباید روی اینها کار کنیم به جایش چیزی خلق کنیم اصلا پیشینه ندارد. الان به نظر شما دیو های اکوان و دیو سپید که در کار ما دیدید زشت هستند؟ من به طراح کاراکترم گفتم طوری طراحی کن که بچه وحشت نکند و بتواند دوستش داشته باشد و همین هم اتفاق افتاد. من معتقدم می توانیم با اقتباس از شخصیت های شاهنامه خودمان خلاقیت به خرج دهیم تا آنها را زنده و دوست داشتنی نگه داریم.
* فکر نمی کنید این پرداخت مکرر شاید حتی باعث شده نسل جدید اصلا رستم را دوست نداشته باشد؟ در ذهن بچه های امروز که رستم را دائم به شکل های گوناگون در آثار مختلف می بینند آن پهلوانی نیست که ما در شاهنامه تصورش کردیم.
- پرداخت مکرر به اسطوره ها نیست که مخاطب را دلزده کرده بلکه مشکل ما در اجرا است. اگر انیمیشن های قهرمان پرور دنیا انقدر در دل همه جا کرده به این خاطر است که پرداخت و اجرای درستی داشته اند. من هم معتقدم خمیری و عروسکی و انیمیشن هایی که از اسطوره های محبوب ما به درستی اجرا نشده اند به ما ضربه زده اند پس باید از یک جایی به بعد اول این ذهنیت را درست کنیم. باید حواس مان باشد ما خودمان قهرمان داریم و خارجی ها از اسطوره های ما الگوبرداری می کنند ولی ما خودمان قدر آنچه داریم را نمی دانیم. به اعتقاد من باید اول این ماندگاری را با یک اجرای درست و قوی به تصویر بکشیم و ادای دین کنیم بعد سراغ خلق شخصیت های جدید برویم.
* شاید «مبارک» هم نتوانسته باشد رستم دستان را آنگونه که هست نشان دهد.
- بله موافقم. به همین دلیل هم فیلم را برای اپیزود ۲ باز گذاشتم. رستم در این فصل خیلی پررنگ نبود ولی حضور او و دیگر شخصیت ها مجالی است که می خواهم در فصل دوم آن با اجرای درست، این تصور تکراری را تغییر دهم. از همان ابتدا من یک سه گانه سینمایی رئال - انیمیشن در ذهن داشتم و حتی می خواهم به مرور در فصل های بعدی شخصیت های تازه دیگری را هم اضافه کنم.
* کمی هم درباره بخش رئال صحبت کنیم. الناز شاکردوست یکی از درست ترین اتفاقات فیلم بود که در اجرا دلنشین شد. این بازیگر انتخاب اول تان بود یا بعدها به آن رسیدید؟
- اتفاقا در فیلمنامه شخصیت اصلی رئال ما قرار بود یک پسر باشد و بابت آن هم بسیاری از بازیگران آمدند و تست دادند که ببینیم چطور می توانند با عروسک ها بازی کنند و ارتباط بگیرند. در کنار او قرار بود یک دختر هم داشته باشیم که مد نظرمان خانم شاکردوست بود. ایشان قبل از اینکه برای اولین بار به دفتر ما بیاید تصورش کاری مثل انیمیشن «تهران۱۵۰۰» بود و فکر می کرد فقط قرار است از چهره شان در انیمیشن استفاده شود و جای شخصیت خودش دوبله کند اما وقتی فضای کار ما را دید خیلی خوشش آمد و خیلی خوب هم توانست با عروسک ها تعامل کند. ما از آن زمان متوجه شدیم که او علاقه بسیاری به انیمیشن دارد و همه کارهای روز دنیا را هم دیده است. اینجا بود که من با دیدن توانایی و بازی خوبش کاراکتر اصلی ام را عوض کردم چون میمیک صورتش روی کار می نشست و خیلی باورپذیر توانست با کاراکترها ارتباط بگیرد.
ادامه دارد...