به گزارش خبرنگار مهر، محمدعلی امیرمعزی، (متولد ۲۶ ژانویه ۱۹۵۶ در تهران) اسلام شناس ایرانی مقیم فرانسه است. تخصص او، بر روی شیعه شناسی است. وی دکترای خاورشناسی و مطالعات ادیان را در سال ۱۹۹۱ از دانشگاه سوربن پاریس گرفت و در زمینه تفسیر تاریخهای قرآنی و الهیات کلاسیک اسلامی تدریس میکند. امیرمعزی در کتاب تشیع: ریشه ها و باورهای عرفانی، با اتکا بر متون حدیثی (و غالبا بدون تحلیل) نشان میدهد چگونه شیعیان نخستین صفات فرا انسانی را برای امام قائل بودند.
او مسأله رؤیت امامان در خواب و بیداری را بررسی کرده و به این تعارض می پردازد که چگونه مطابق توقیع امام زمان به نائب چهارم هر مدعی دیدار امام را باید تکذیب کرد و از سوی دیگر عالمانی چون سید بن طاووس و بحرالعلوم و دیگران ادعای ملاقات با امام داشته اند. امیر معزی منابع تحقیق خود را به متون قدیم شیعه منحصر کرده است: یعنی از ابوجعفر احمد بن محمد بَرقی (متوفی ۲۷۴ یا۲۸۰ه. ق) در المحاسن شروع کرده و به آن دسته از آثار شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱) که قبل از سهو(اِسهاء) النبی نوشته شده اند، پایان داده است.
در میانه این دوره کسانی مثل محمد بن حسن صفار قمی (متوفی ۲۹۰)، فرات کوفی (متوفی احتمالا ۳۰۰)، علی بن ابراهیم قمی (متوفی ۳۰۷) و محمد بن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹) قرار می گیرند. اصل ادعای امیر معزی به تبع وات و فان اس در این کتاب این است که در این بازه زمانی تقسیم شیعۀ دوازده امامی به غالی و معتدل تقسیمی ذهنی و دور از واقع است و ماهیت شیعه در این دوره همان چیزی است که از ظواهر متون آنان در این دوره فهمیده می شود. این ماهیت به تعبیر او کاملا عرفانی یا معنوی است و رگه هایی از عرفی و عقلانی بودن (به معنای وسیع کلمه) در آن بسیار کم یافت می شود.
معزی، علاوه بر همکاری و عضویت در موسسات علمی مختلف همچون موسسه مطالعات پیشرفته دانشگاه عبری اورشلیم، مرکز مطالعات ادیان فرانسه، موسسه مطالعات اسماعیلی و دایره المعارف ایرانیکا، بیش از ۲۰ سال است که استاد کرسی شیعه شناسی مدرسه عالی سوربون بوده و از جمله معروفترین شیعه پژوهان و اسلام شناسان در فرانسه و اروپا به حساب می آید.
در گفتگو با محمد سوری محقق و نویسنده به نقد و بررسی دیدگاه امیرمعزی در مورد عرفان شیعی پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست؛
*آقای دکتر! ابتدا لازم است که خوانندگان آشنایی با آقای امیرمعزی داشته باشند تا بدانند ایشان کجا تحصیل کرده و رویکرد فکری ایشان چگونه است؟
آقای دکتر محمدعلی امیرمعزی اسلامشناس و صاحب کرسی شیعهشناسی در مدرسهٔ عالی سوربن فرانسه است. ایشان در دورهٔ دکتری خاورشناسی و مطالعات ادیان تحصیل کردهاند و رسالهٔ دکتری ایشان «تفسیر شرعی و الهیاتی اسلام شیعی» است که یکی از معدود رسالههای مربوط به شیعه در محافل آکادمیک غربی است.
بررسیهای ایشان عمدتاً مبتنی بر روش پدیدارشناسی است که به نظر میرسد این روش را از استادش هانری کربن به ارث برده است. از ایشان تاکنون کتابها و مقالات بسیاری منتشر شده است که البته ترجمههای برخی از آنها به فارسی موجود است. مهمترین کتاب ایشان در این زمینه «راهنمای الوهی در تشیع نخستین» است که وی در این کتاب سیمای تشیع را همچون فرقهای سرّی غنوصی به تصویر میکشد. دومین کتاب ایشان «تشیع؛ ریشهها و باورهای عرفانی» است.
*امیرمعزی در مورد ریشه ها و باورهای عرفانی چه عقیده ای دارد؟
به باور محمدعلی امیرمعزی، تشیع اصیل مذهبی باطنی و سرّی بوده است که با گذشت زمان و با توجه به سیطرهٔ نفوذ سنت فقهی و عقلی در شیعه به عقلگرایی نزدیکتر شده است
به باور ایشان، تشیع اصیل مذهبی باطنی و سرّی بوده است که با گذشت زمان و با توجه به سیطرهٔ نفوذ سنت فقهی و عقلی در شیعه به عقلگرایی نزدیکتر شده است. در واقع او با روش پدیدارشناسانه خود مدافع تشیع غالیانه است و معتقد است این خطر سیر نزولی از باطنیگری به سوی عقلگرایی به ترتیب در احادیث موجود در کتاب بصائر الدرجاتِ صفّار قمی و اصول کافیِ کلینی و کتابهای شیخ صدوق قابل ردیابی است.
*کتاب «تشیع ریشههاو باورهای عرفانی» را اجمالا معرفی می کنید؟
امیرمعزی در این کتاب خود به ریشهها و باروهای عرفانی تشیع در دوره نخستین پرداخته است. نگاه ایشان به تشیع با نگاه ما متفاوت است و بیشترین اختلافنظر درباره ائمه و مقامات ایشان است. بیشتر انشعبات پیشآمده در مذهب شیعه به مسئله امامت مربوط است و فرقههایی همچون اسماعیلیه و زیدیه و شیخیه در مسئله امامت از تشیع فاصله گرفتند. او بر آن است که تصویری که هماکنون ما از تشیع و امامت داریم و بدان معتقدیم، تصویری ناصحیح است و معتقد است این تصویری است که در قرنهای ۴ و ۵ هجری برای ما ساختهاند.
امیرمعزی در این کتاب به این میپردازد که تشیع اصیلی داشتیم که تشکلی سری ـ باطنی بوده و نگاهش به اهلبیت(ع) عمدتاً معطوف به به جنبههای فرابشری آن حضرات بوده است. مثلاً اینکه در چند هزار سال قبل از خلقت انسان، امامان وجود داشتهاند اما نه به شکل وجود مادی بلکه به صورت وجود نوری و در عالم خلقت در کنار این جنبههای باطنی جنبه ظاهری هم پیدا کردهاند و در یک سالی هم به دنیا آمده و از دنیا رفتهاند. از نظر امیرمعزی مهم همین جنبههای باطنی و فرابشری امام(ع) است.
مطابق مطالب این کتاب، گویا خداوند خلقت را به اهل بیت(ع) واگذار کرده است. ایشان هستند که کارهای الوهی انجام میدهند و این تصور، تصویری صحیح از شیعه است. امیرمعزی معتقد است که تشیع اولیه قرآن کنونی را قبول نداشتند و معتقد بودند که قرآن تحریف شده و قرآن اصلی نزد امام(ع) است و قرآنی که امروز در دسترس ماست دچار دستکاری شده است.
او همچنین معتقد است که اکثریت علمای شیعه نخستین هم قائل به تحریف قرآن بودهاند، ولی چون در قرن ۴ و۵ آلبویه ــ که گرایش شیعی داشتند ــ به قدرت رسیدند، علمای شیعه برآن شدند که اگر حکومت آل بویه بخواهد پایدار بماند و با علمای اهل سنت که اکثریت جمعیت متعلق به آنها بود، بتوانند تعامل داشته باشند، باید به اندازهای از اعتقاداتشان کوتاه بیایند و مثلاً قبول کنند که قرآن تحریف نشده است و به یک تفسیر عقلگرایانه از شیعه برسند که جنبههای سرّی و فرابشری نداشته باشد. این علما معتقد بودند، شیعه در کنار اهل سنت باید علوم اسلامی، از قبیل فقه و اصول و تفسیر، داشته باشد و شروع کردند به تدوین تفکری که اکنون به عنوان تفکر شیعه میشناسیم، که در واقع انحرافی از شیعه اولیه و اصیل بود.
کتاب امیرمعزی مشکلات بسیاری دارد، از جمله نگاه مطلق به بخشی از میراث حدیثی شیعه بدون هیچگونه پالایش یا درنگ در سند و محتوای احادیث. نوع احادیث مورد استناد ایشان از نظر متنی و سندی ناتمام است و در سنت حدیث شناسی شیعه جزو احادیث غیر قابل اعتماد به شمار میرود
*دکتر امیرمعزی در مورد شهربانو که شاهزاده ایرانی است و مادر امام سجاد(ع) است چه اعتقادی دارد؟
عنوان فصل دوم کتاب ایشان «شهربانو، بانوی ایرانزمین و مادر امامان» است. امیرمعزی در این فصل با بررسی اخباری که به زندگی شهربانو میپردازند به این نتیجه میرسد که شخصیت شهربانو به عنوان شاهزاده ایرانی و مادر امامان از آنجا حائز اهمیت است که شیعه امامی را با ایران پیش از اسلام پیوند میزند و عناصر مشترکی را میان این دو پیدا میکند. اولاً در اصل و اساس آن قضیه شهربانو و ازدواج او با امام حسین(ع) شک و تردید جدی وجود دارد و ثانیاً به فرض اثبات هم تأثیری در اندیشه شیعی ندارد.
منابع تاریخی درباره شهربانو بسیار مبهم و تیره است و احتمالِ اینکه این شخصیت از اساس ساختگی باشد وجود دارد. حتی اگر واقعی بودن این شخصیت و ازدواج او با امام حسین(ع) و مادری حضرت زینالعابدین علیه السلام ثابت شود، باز هم این مسئله که شهربانو حلقه وصل تشیع امامی و تفکر ایرانیِ پیش از اسلام است به غایت دور از ذهن است و در واقع شهربانو هیچ تأثیری در شکلگیری اندیشههای شیعه امامی نداشته است.
*در ادامه کتاب، امیرمعزی به چه مباحثی می پردازد؟
فصلهای سوم تا هشتم کتاب به جنبه دوگانه شخصیت امام یعنی عناصر قدسی (لاهوتی) و بشری (ناسوتی) و واسطههای بین این دو عنصر ــ اختصاص دارد و به آن دسته از دیدگاههای کلامی میپردازد که به ماهیت و مرتبه وجودی امام به عنوان «ولی الله» مربوط میشوند. عناوین این فصلها عبارتند از: «پژوهشی درباره الوهیت امام»، «وجود پیشینی امام»، «امام در ملکوت: عروج و تعلیم راز»، «دانایی توانایی است: تعبیرها و نهفتههای معجزه در تشیع امامی قدیم»، «نکتههایی در باب ولایت امامی»، «فقط مرد خدا انسان است: خداشناسی و انسانشناسی عرفانی».
*به مبحث مهدویت هم در این کتاب می پردازد، چه دیدگاهی در مورد مهدویت دارد؟
جنبههای گوناگون تأویل و روش اشاعه آنها از راه اعمال عرفانی شیعه، محتوای فصلهای نهم تا یازدهم را تشکیل میدهند که این عناوین را دارند: «مجاهد تأویل: شعری از ملاصدرا درباره علی(ع)»، «ملاقات با ائمه در عرفان معاصر دوازده امامی»، «یادداشتهایی درباره دعا در شیعه امامی». سه فصل پایانی کتاب به مباحث آخرالزمان و معاد و دیدار با امام غایب(عج) میپردازد. نویسنده در فصل دوازدهم میان دو مفهوم آخرالزمان و معاد (بازگشت به مبدأ) ارتباط برقرار میکند. عنوان این فصل «آخر زمان و بازگشت به مبدأ» است. فصل سیزدهم با عنوان «گونهشناسی دیدار امام غایب(عج)» به گزارشهای ملاقات امام غایب بر اساس روایاتی اختصاص یافته است که برای بیش از هزار سال ایمان و امید مؤمنان را پایدار نگه داشته است. سرانجام، فصل چهاردهم به بررسی تأویلهای معادشناسی مکتب کلامی و عرفانی شیخیه کرمان، بهویژه عقیده مرکزی آنها (رکن رابع) اختصاص یافته است و عنوان آن از این قرار است: «غیبتی سرشار از حضور: تأویل شیخیه از غیبت».
*در پایان چه نقدهای کلی به کتاب « تشیع ریشههاو باورهای عرفانی» دارید؟
کتاب امیرمعزی مشکلات بسیاری دارد، از جمله نگاه مطلق به بخشی از میراث حدیثی شیعه بدون هیچگونه پالایش یا درنگ در سند و محتوای احادیث. نوع احادیث مورد استناد ایشان از نظر متنی و سندی ناتمام است و در سنت حدیث شناسی شیعه جزو احادیث غیر قابل اعتماد به شمار میرود. در مجموع، میتوان گفت که پروژه امیرمعزی، نوعی بازگشت به تفکر غالیان شیعه و احیا و بازسازی آن تفکر است. شاهد این برداشت همان فصل چهاردهم کتاب است که همچون هانری کربن، شیخیه را تداوم شیعه واقعی و اصیل پنداشته است.