به گزارش خبرنگار مهر، رمان «تراژدی اسبی که ایستاد» نوشته روح الله سهرابی کارگردان سریال «آرام می گیریم» در روزهای اسفندماه سال ۹۵ توسط نشر داستان منتشر و راهی بازار نشر شد. سریال «آرام می گیریم» با کارگردانی سهرابی اواخر سال ۹۵ از شبکه دو سیما پخش شد.
«وجدان روشنفکر یا تعصب وجدان»، «تگرگ در کویر»، «سوگند سکوت» و «خاک خورشید» کتاب هایی هستند که سهرابی پیش از این اثر، به چاپ رسانده است. «تراژدی اسبی که ایستاد» با بیانی صریح مسائل اجتماعی و انسانی را بیان میکند. این گونه بیان مسائل با همان رویکردی انجام می شود که در فیلم سینمایی «خاکستر و برف» و سریال «آرام می گیریم» از این کارگردان شاهدهش بوده ایم.
فصل های این رمان، با اشاره به «فصل آخر جهان جنگلی» نامگذاری شده اند و از بخش اول تا بخش نهم از فصل آخر جهان جنگلی ادامه پیدا می کنند تا در فصل های بعدی به این دو فصل برسند: «بخش آخر از فصل آخر جهان جنگلی» و «بخش بعد از آخرِ فصل بعد از آخرِ جهان جنگلی».
در بخشی از این رمان میخوانیم:
با این درخواست گرگ سیاه، سگ ارشد تمام ماجرا را مو به مو به عرض گرگ رساند و از او استمداد طلبید. گرگ سیاه که هنوز فکر نمی کرد این گروه مهم از ایل و تباری مهم، برای چنین کاری آمده باشند با شنیدن حرف های سگ ارشد، بسیار برآشفته شد اما با تکیه بر تجربههای گرانسنگ گذشته، اعصاب به هم ریخته خود را کنترل نمود و از شدت آشفتگی به بهانه قضای حاجت برای لحظاتی از اتاق خود خارج شد و با استفراغ پی در پی، حالت تهوع شدیدی را که دچارش شده بود تا حدودی خنثی کرد. گرگ سیاه هرگز برای هیچ یک از همسران قبلی اش چنین حساسیتی از خود نشان نداده بود. همه آنهایی که از نزدیک با گرگ سیاه مراوده داشتند به خوبی می دانستند که داستان اسب دختر با همه داستانهای قبلی دیگر تفاوت دارد.
گرگ سیاه که همیشه سخت ترین مصایب و پیچیده ترین مسائل را به زانو درآورده و مهار کرده بود بسیار عجیب مینمود که در این مورد خاص و نه چندان مهم به چنین تلاطم و آشفتگی روحی دچار شود. او آرزو می کرد که کاش به جای سگ مست، حیوان دیگری اسب دختر را می خواست و بجای گروه سگ، گروه دیگری برای صحبت در این باره به حضور او میرسیدند تا می دانست چگونه حقشان را کف دستشان بگذارد. اما مشکل اینجا بود که طایفه سگ، یکی از پرنفوذترین طوایف در جامعه جنگلی بود و به راحتی و تنها بر سر خواستن یا نخواستن یک اسب دختر نمی شد آنها را از خود ناراضی و نسبت به ریاست خود بدبین کرد. اگر فقط یک ساعت زودتر از ماجرا باخبر می شد با ترفندی، بر گروه سگ ها پیشدستی میکرد و با نقشهای حساب شده آنها را از حضور در خانه خود باز می داشت و بدون اطلاع آنها و در یک حرکت ضربتی، اسب دختر را به عقد دائم خود در می آورد و از پیچیده شدن موضوع پیشگیری مینمود. اما عجله موش کور برای رساندن اخبار خوش و مبادرتش به خود شیرینی در نزد گرگ سیاه و محول کردن ادامه ماموریت به کفتار مزدور که چندان به رمز و راز جاسوسی و خبرچینی آشنا نبود و از مزاحم بزرگی به نام جثه بزرگ رنج می برد، تمام برنامه های رئیس سیاه را به هم ریخت و او را دچار سردرگمی کرد. علاقه وافر او به اسب دختر آنقدر بود که زیر لب برای مسبب این معضل خط و نشان می کشید و نوید انتقامی سخت و خونین می داد.
این کتاب با ۱۸۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۸۰ هزار ریال منتشر شده است.