رضا ماحوزی گفت: فلسفه اخلاق در سرزمین ما لااقل در تمدن اسلامی هیچگاه ضعیف نبوده است، حتی خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری، از محدود شدن حکمت عملی به فلسفه اخلاق گلایه می کند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: سعادت و نیک زیستی، از مهم ترین آرمانهای دیرینه بشر از آغاز تا کنون بوده است. آدمیان با تمام تنوع نژادها و گونه های متفاوت فرهنگی، برای تأمین سعادت و نیک زیستی با عوامل تهدید کننده آن در تمام قرون و اعصار دست و پنجه نرم کرده اند. تجربه عینی و تاریخی زندگی انسان، ضرورت رویکرد به تربیت و تهذیب را به عنوان عامل مهم سامان بخش زندگی و تأمین سعادت، بارها به اثبات رسانده است.

به دلیل اهمیت و نقش عمده «اخلاق» در سامان دهی زندگی، اندیشمندان و فیلسوفان همواره در بسط و تبیین مسائل و مفاهیم اخلاقی کوشیده اند. به خصوص در مباحث «فلسفه اخلاق» که در نیم قرن اخیر مورد توجه ویژه عالمان و اندیشمندان قرار گرفته، آراء گوناگونی به چشم می خورد. باید اذعان کرد که در میان اندیشمندان دینی، مباحث «فلسفه اخلاق» در مقایسه با سایر معارف اسلامی، کم تر مورد توجه بوده است. در گفت و گو با رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به بررسی جایگاه فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامی پرداختیم که در ادامه از نظر می گذرد؛

*جایگاه فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامی چیست؟

آدمی در ساحات سه گانه فردی، خانوادگی و اجتماعی خود، با سه نوع از قوانین و قواعد رفتاری سروکار دارد. متناسب با این سه ساحت، سه شاخه حکمت عملی شامل اخلاق، مدیریت خانواده و سیاست، عهده‌دار تعریف و تنظیم قوانین و مقررات مذکور هستند. در فلسفه اسلامی با اذعان به اولویت این سه وجه تقنینی بر هرگونه دانش دیگر، بر اهمیت و ضرورت اهتمام به حکمت عملی در مقابل حکمت نظری تأکید شده است. این تأکید از آن رو است که آدمی در گام نخست، به سامان زندگی انضمامی خود و رفع مشکلات عملی مبتلابه متمایل است و پس از آن اشتغال به دانش‌های انتزاعی و نظری را پیشه خود می‌سازد.

فلسفه اخلاق به‌عنوان یکی از وجوه سه گانه تفکر عملی همواره مورد تجه فیلسوفان بوده است. در فلسفه اسلامی این اهتمام ویژه‌تر است زیرا علاوه‌بر خود تفکر فلسفی حرفه‌ای، دین اسلام به‌عنوان یکی از منابع معرفتی این فلسفه، مشحون از دستورها و اندرزهای اخلاقی است

با این ملاحظه، فلسفه اخلاق به‌عنوان یکی از وجوه سه گانه تفکر عملی همواره مورد تجه فیلسوفان بوده است. در فلسفه اسلامی این اهتمام ویژه‌تر است زیرا علاوه‌بر خود تفکر فلسفی حرفه‌ای، دین اسلام به‌عنوان یکی از منابع معرفتی این فلسفه، مشحون از دستورها و اندرزهای اخلاقی است و لذا فیلسوفان مسلمان، هم در مقام اشتغال حرفه‌ای به فلسفه و هم در مقام یک مسلمان دیندار به این تعالیم توجه داشته و بازتاب دهنده آن‌ها در آثار و اندیشه‌های خود بوده‌اند. از آنجا که عرضه قوانین عقلانی و در عین‌حال انضمامی اخلاقی مستلزم مبانی نظری متعددی است که خود فلسفه اخلاق ناتوان از پرداختن به آن‌ها است، لذا با حفظ اولویت حکمت عملی بر حکمت نظری به لحاظ پیش‌گفته، مباحث و مبانی حکمت نظری به‌عنوان مقدمه و مدخل حکمت عملی لحاظ گردیده و تقدمی معرفتی- هستی‌شناختی بدست می‌آورد. با این ملاحظه، ما برای سامان دادن به زندگی عملی و انضمامی خود به حکمت نظری نیاز داریم و لذا بخش قابل توجهی از اهمیت و ضرورت حکمت نظری، در حمایتی است که از حکمت عملی و بطور خاص از فلسفه اخلاق دارد.

*آیا قبول دارید که جایگاه فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامی ضعیف است؟

فلسفه اخلاق در سرزمین ما لااقل در تمدن اسلامی هیچ گاه ضعیف نبوده است. حتی خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری، از محدود شدن حکمت عملی به فلسفه اخلاق و توجه حداقلی به دو باب دیگر حکمت عملی یعنی مدیریت خانواده و سیاست گلایه می‌کند.

اینکه در دوره‌هایی حکمت نظری اولی به تقدم تشحیص داده شده و اشتغال به امور نظری و الهیات بالمعنی الاخص بر هر دانش و اشتغال دیگری برتر دانسته شده است به‌ معنای بی‌توجهی به فلسفه اخلاق نبوده و نیست

اینکه در دوره‌هایی حکمت نظری اولی به تقدم تشحیص داده شده و اشتغال به امور نظری و الهیات بالمعنی الاخص بر هر دانش و اشتغال دیگری برتر دانسته شده است به‌ معنای بی‌توجهی به فلسفه اخلاق نبوده و نیست. در واقع طبق تعریف متافیزیک، دانشی که دربارة شریف‌ترین هستنده‌ها و موجودات و دربارة خود وجود بما هو وجود بحث می‌کند، شریف ترین دانش‌ها و پرداختن به آن، از زمره شریفترین اشتغال‌ها است.

با همه این احوال، همین نگاه، بازتاب الهیات مذکور در عرصه زندگی را یکی از ضرورت‌های خود اعلام داشته و در سامان دادن به شقوق سه گانه زندگی انضامی انسان‌ها تلاش‌های بلیغی مبذول داشته است. اینکه در برهه‌هایی از این قاعده کلی تخطی شده است گویای استثناهایی است که البته بی‌تأثیر هم نبوده است.

*آیا کتاب‌های اخلاقی و نصیحت نامه های مختلفی که در تاریخ ما وجود دارد را نمی‌توان از زمره آثار مربوط به فلسفه اخلاق به حساب آورد البته با کمی تسامح؟

اندرزنامه‌ها و نصیحت‌نامه‌هایی که توسط بسیاری از متفکران اخلاق تألیف و تدوین شده است، حکایتی دیگر دارد. فلسفه اخلاق، چنانکه از نام آن برمی‌آید، به مبانی نظری و فلسفی نظریه اخلاق اهتمام دارد. اعمال این مبانی فلسفی در قالب دستورهای اخلاقی مشخص و مقررات فردی و عمومی، علمی دیگر را می‌طلبد که در همین اندرزنامه‌ها و نصیحت الملوک‌ها به نمایش درآمده است.

در این چارچوب، این دسته از آثار، وجه عملی و انضمامی همان فلسفه اخلاقی‌اند که پیشتر در قالب حکمت عملی تبیین گردیده است. به دیگر سخن، نظریه اخلاق در محدوده حکمت عملی، دو سویه نظری و عملی دارد؛ سویة نظری آن بر عهده فلسفه اخلاق و سویة عملی آن بر عهدة اندرزنامه‌ها و نصیحت نامه‌ها و دستورهای اخلاقی‌ای است که علمای اخلاق و واعظان بصورت مکتوب و یا موعظه‌های شفاهی عرضه می‌دارند.

*شما چه راهکاری را برای پیشرفت نظریه اخلاق در کشورمان ارائه می دهید؟

توجه به دو سطح نظریه اخلاق نزد دانشمندان و فیلسوفان اخلاق اسلامی، در زمانه خود الگویی بسیار موفق بوده است. آن الگو در واقع بر حسب توجه آن‌ها به دو سطح وجودی انسان، یعنی وجود عقلی و وجود حسی وی تنظیم شده بود

توجه به دو سطح نظریه اخلاق نزد دانشمندان و فیلسوفان اخلاق اسلامی، در زمانه خود الگویی بسیار موفق بوده است. آن الگو در واقع بر حسب توجه آن‌ها به دو سطح وجودی انسان، یعنی وجود عقلی و وجود حسی وی تنظیم شده بود. واقعیت آن است که آدمی تماماً عقل (روح) نیست چنانکه تماماً جسم هم نیست. این دو، دو رکن همراه هم‌اند و نباید در تجویز قواعد اخلاقی یکی را به نفع دیگری نادیده گرفت. در چارچوب فلسفه اسلامی، اصول عقلی فلسفه اخلاق- که بدلیل مبانی نسبتاً یکسان، یکی و واحد است- برای یک انسان عقلانی تعریف می‌شود اما همین نظریه آنگاه که برای انسان انضمامی که در هم بافته‌ای از عقل و جسم است، قاعده رفتاری تجویز می‌کند، سعی دارد بر اساس همان مبانی عقلی اما با توجه به شرایط واقعی و انضمامی، دستورهای مذکور را اعلام دارد.

در این رویکرد، دستورهای تجویز شده این بار نه توسط فیلسوف در مقام فیلسوف، بلکه توسط خبرگانی که به اصول فلسفی چشم دارند و آن اصول را بر حسب موقعیت‌های انضمامی قابل اعمال و اجرا می‌سازند اعلام می‌گردد. از همین‌رو است که اندرزنامه‌ها و نصیحت الملوک‌ها ضمن داشتن فحوای فلسفی و یا حتی نگاشته شده توسط فیلسوف اخلاق، مشحون از تجویزهای انضمامی است. این الگو می‌تواند با توجه به تخصصی شده حوزه‌های اخلاق در دنیای معاصر مورد استفاده قرار گیرد. با این توضیح که برمبنای اصول فلسفه اخلاقی که مورد اتفاق قاطبه متفکران نحله فلسفی موردنظر ما است، علوم اخلاق متعددی در حوزه‌های متفاوت تعریف و تنظیم گردد.