از آنجا كه شما بخشي از كارتان را به فلسفه براي كودكان اختصاص داده ايد ، و در اين فلسفه نيز تفكر انتقادي اهميت بسيار دارد لطفا بگوييد كه تفكر انتقادي چيست و به چه نوع تفكري اطلاق مي شود؟
تفكر انتقادي تعاريف مختلفي دارد. مثلا در تعريفي به آندسته از فراينده هاي ذهني، تدابير و دلالاتي اطلاق مي شود كه مردم براي حل مسائل خود، اخذ تصميمات، و يادگيري مفاهيم جديد پيش مي گيرند؛ يا در تعريفي ديگر، به تفكر ژرف انديش مستدلي گفته مي شود كه معطوف به تعيين باور يا عملي است كه بايد بپذيريم يا انجام دهيم. اما، ما از ميان تعاريف مختلف بايد تعريفي را انتخاب كنيم كه كارايي بيشتري داشته و با فرهنگمان نيز سازگار باشد. در فرهنگ ما پذيرش كوركورانه، دهن بين بودن، تابع بي چون و
در فرهنگ مابه آندسته از افرادي كه سخن راست را از سخن دروغ، سخن منطقي را از سخن غير منطقي، جدا و غربال كرده و از ميان آنها بهترين را انتخاب مي كنند و از آن پيروي مي كنند بشارت داده شده است |
لذا آنچه در تفكر انتقادي مورد نياز ما از جايگاه بسيار مهمي برخوردار است، داوري و قضاوت هوشمندانه و خوب است. شهروند جامعه معاصر ما بايد بتواند مسوولانه اما انعطاف پذيرتفكر و داوري نموده ، سنت هاي درست را از نادرست تفكيك كرده ، و مانع از آن شود كه مدهاي روز و تبليغات هاي جورواجور، مغزش را شستشو داده از او سلب اختيار نموده و او را اسير بي چون و چراي خود سازند. به ويژه در عصر حاضر كه عصر رسانه هاست، و ايده ها و عقايد مختلفي وجود دارند كه سعي دارند به وسيله تبليغات اختيارمان را از دستمان گرفته و ما را با خود همرا كنند، تفكر انتقادي مي تواند محافظي در مقابل اين جريانها فراهم سازد و اين شانس را به ما بدهد كه از ميان آراء و عقايد مختلف بهترين آنها را انتخاب كنيم. حتي در مواردي كه اطلاعات زمينه اي ما، به ما اجازه نمي دهد كه خودمان يكي از اين عقايد را انتخاب كنيم ما مي توانيم براي يافتن يك متخصص خوب از تفكر انتقادي بهره مند شويم. مثلا براي انتخاب يك پزشك ما نمي توانيم به شانس يا به شهرت قبلي آن پزشك متمسك شويم. تفكر انتقادي ما را به تحقيق بيشتري در شواهد و مدارك موجود (وضع بيماران قبلي آن پزشكان و... ) و مقايسه بين پزشكان وا مي دارد.
تفكر انتقادي ما را به داوري وقضاوت درست فرا مي خواند. هرجا كه از دانش و تجربه اي برخوردار نيستيم ولي در عين حال براي انجام كاري نياز به آن داريم نمونه بارز داوري قابل رويت است |
نهايتا به قول متيو ليپمن بنيان گذار فلسفه براي كودكان، تفكر انتقادي فقط يك تفكر صرف براي فهميدن نيست، تفكري است كاربردي، يعني چيزي بيش از دست يافتن به فهم و درك امور ، چون بايد چيزي را فراهم كند كه براساس آن بتوانيم عمل كنيم و كارمان را پيش ببريم. لذا تفكر انتقادي بايد توليدي داشته باشد، توليدي كه موجب تمييز و ترجيح شود. يعني ترجيح يكي از راههايي كه در چهارراههاي زندگي در پيش رويمان قرار مي گيرد، به عنوان مناسبترين راه . در واقع اين توليد به ما امكان مي دهد تغييرات معقول و موجهي را در مسير كار و تفكرمان به وجود بياوريم. اين توليدات كه حاصل يك داوري خوب اند، ما را به راه حل مناسب براي مسائل و مشكلات، تصميم هاي خوب و دقيق و ياد گيري مفاهيم و موضوعات جديد رهنمون مي شود.
ضرورت و اهميت تفكر انتقادي چيست؟
اين نوع تفكر از دو جهت داراي اهميت است. جنبه فردي و جنبه اجتماعي. به لحاظ فردي ، چنان كه ذكر شد از آن جا كه آدمي صاحب اختيار است، ناچاربايد براي تعيين مسير خود در چهار راههاي زندگي تصميم هايي بگيرد. با اين تصميم ها زندگي ما شكل مي گيرد. به عبارت ديگر، در اين زندگي تكرار ناپذير فرصت هايي براي انتخاب داده مي شود. انتخاب هاي خوب به ما امكان مي دهد كه از موفقيت بهتري برخوردار شويم و انتخاب هاي غير مسوولانه مي تواند ما را به ورطه هاي خطرناك و بازگشت ناپذيري بكشاند. اين انتخاب هاي ماست كه به ما هويتي « خوب» يا « بد» مي دهد، لذا براي رسيدن به يك وضعيت قابل قبول بايد بتوانيم « خوب» را از« بد»، و« بد» را از« بدتر» تشخيص دهيم.
حتي اگر حوصله يا فرصت و دانش مورد نياز براي تصميم گيري را نداشته باشيم و بخواهيم در خصوص مساله مورد نظر از فردي متخصص تبعيت كنيم، باز هم بايد براي شناخت متخصص ترين فرد اقداماتي انجام دهيم و به دنبال شواهدي باشيم تا براساس آن متخصص ترين فرد را تعيين كنيم. به عبارت ديگر ما مسوول سرنوشت خويش هستيم و ناچار براي دست يافتن به بهترين ها، بايد انتخاب كرده و تصميم بگيريم.
براي دستيابي به يك انتخاب و تصميم دقيق علاوه بر« تفكر خلاق» و « سازنده» به يك نوع تفكر ديگر، يعني تفكر انتقادي نياز
تفكر انتقادي به ما كمك خواهد كرد، كوركورانه بدون دليل و مدرك، سخني را نپذيريم در مقابل مدهاي رنگارنگي كه زيركانه القاء مي شوند علامت سوال بگذاريم. ترجيحا تا جايي كه مي توانيم خودمان تصميم بگيريم كه كدام فكر و كدام پيشنهاد براي ما، براي خانواده ما ، و براي جامعه ما مفيدتر است |
حدودش چيست؟ تا كجا بايد پيش برويم، چقدر مجاز هستيم؟ سلامتي ما در گرو كدام است؟ آيا در اين زمينه مجازات خواهيم شد؟ آيا كارمن درست است؟ مي توان آن را قانونا توجيه كرد؟...
جواب به سوالاتي از اين قبيل و عمل به آنها، هويت، شخصيت و بالاخره مرتبه هستي ما را مشخص مي كند و براي رهايي از اين چند راهي ها حتما بايد به شواهدي مراجعه كنيم. آنها را مقايسه و ارزيابي كنيم و تصميمي مناسب و دقيق بگيريم تا با عمل به آن به موقعيت بهتري دست يابيم. در اين ارزيابي و داوري است كه نقادي و مقايسه لازم مي آيد و اين همان تفكر انتقادي يا نقدي است.
در اينجا تفكر انتقادي به ما كمك خواهد كرد، كوركورانه بدون دليل و مدرك، سخني را نپذيريم در مقابل مدهاي رنگارنگي كه زيركانه القاء مي شوند علامت سوال بگذاريم. ترجيحا تا جايي كه مي توانيم خودمان تصميم بگيريم كه كدام فكر و كدام پيشنهاد براي ما، براي خانواده ما ، و براي جامعه ما مفيدتر است.
تفكر انتقادي در زندگي روزمره و از لحاظ اجتماعي چه كاربرد و اهميتي مي تواند داشته باشد؟
چنان كه در جواب سوال قبلي ذكر شد. اولين كاركرد تفكر انتقادي در زندگي شخصي و بهره مند ساختن هرچه بيشتر فرد از امور مادي و معنوي در اين فرصت كوتاه زندگي است. كاركرد اين نوع تفكر مربوط به ارتقاي فرهنگ جامعه است ، ما ايرانيان از فرهنگ والايي نسبت به ساير فرهنگ ها برخورداريم، اما بخشي از فرهنگمان از بيماري خاصي رنج مي برد. براي مثال مي توان به رعايت نظم و قوانين اشاره كرد كه متاسفانه در فرهنگ عمومي ما جايگاهي ندارد.
بدون تعارف، بايد قبول كنيم كه در اين زمينه مشكلاتي داريم. تفكر انتقادي به ما كمك مي كند شهروندان معقول و به اصطلاح برخي، متمدن تري باشيم . ببينيد! فردي كه با اتومبيلش از چراغ قرمز يا زرد عبور مي كند در واقع با يك تصميم احساسي مي خواهد زودتر به مقصد خود برسد. احساس او هم چندان ناروا نيست چرا كه ، « اگر از چراغ قرمز يا زرد كه حدود يك دقيقه طول مي كشد عبور كنيم، يك دقيقه زودتر به مقصد مي رسيم». اين استدلالي است كه در ذهن او وجود دارد. اما تفكر انتقادي ما را گامي از اين استدلال سطحي و احساسي، فراتر مي برد و به ما مي گويد اگر تمام رانندگان اين استدلال را در سر داشته باشند و بخواهند يك دقيقه زودتر به مقصدشان برسند در اين صورت نه تنها يك دقيقه زودتر به مقصد نخواهد نرسيد بلكه ممكن است به
اولين كاركرد تفكر انتقادي در زندگي شخصي و بهره مند ساختن هرچه بيشتر فرد از امور مادي و معنوي در اين فرصت كوتاه زندگي است. كاركرد اين نوع تفكر مربوط به ارتقاي فرهنگ جامعه است ، ما ايرانيان از فرهنگ والايي نسبت به ساير فرهنگ ها برخورداريم، اما بخشي از فرهنگمان از بيماري خاصي رنج مي برد.براي مثال مي توان به رعايت نظم و قوانين اشاره كرد كه متاسفانه در فرهنگ عمومي ما جايگاهي ندارد |
كاربرد ديگري كه اين نوع تفكر در جامعه دارد ايجاد روحيه اي انتقادي در مردم است چيزي كه غربيان به عنوان جزئي از فرهنگ خود به آن افتخار مي كنند و معتقدند در جهان سوم كمتر به چشم مي خورد.
براي حفظ نظم اجتماعي راههاي متفاوتي وجود دارد. يكي از آنها مجازات و جريمه است. (مثلا جريمه فردي كه از چراغ قرمز عبور مي كند) اما جريمه و مجازات هميشه نتيجه بخش نيست. چون مردم بالاخره راههايي براي فرار از اين جريمه ها خواهند يافت. علتش اين است كه افرادي كه مجرمين را جريمه مي كنند جزو مردم هستند و ممكن است در مواقعي كه خودشان صلاح يا لازم مي دانند قانون جريمه را نقض كرده و مجرمين را جريمه نكنند. مشكل ديگري كه وجود دارد اين است كه ممكن است موارد نقض قانون به قدري زياد شود كه لازم شود بالاي سر هر فرد ماموري گذاشته شود و اين عملا غير ممكن است.
براي حل اين مشكل، تفكر انتقادي با ايجاد روحيه انتقادي در مردم در خدمت نظم اجتماعي فرا مي گيرد . و به عبارت ديگر روحيه اي انتقادي در شهروندان تضميني براي نظم و قانون مي گردد. براي مثال ، در برخي از نانوايي هاي ما جارويي وجود دارد كه موارد استعمال زيادي دارد. گه گاه مشاهده مي كنيم كه نانوايان بعد از جارو كردن زمين با همان جارو اقدام به تميز كردن ميزهاي مخصوص نان يا تنور مي كنند. براي مقابله با اين تخلف، مامورين بهداشت هميشه آماده اقدام هستند، ولي عملا كاري از دست آنها بر نمي آيد، چون اين تخلف زماني انجام مي شود كه مامورين در آنجا حاضر نيستند و وقتي مامورين مي رسند نه چنين كاري در حال انجام است و نه شاكيان در آنجا حضور دارند ، لذا چاره كار در دست خود مردم است. روحيه انتقادي دقيقا همان چيزي است كه مانع از اين تخلف مي شود. اگر خريداران نان با ديدن اين عمل اقدام به اعتراض كنند و در صورت لزوم با تحريم هاي خود نانوايان را تحت فشار بگذارند، نانوايان متوجه خواهند شد كه به نفع آنهاست كه هزينه خريد جاروي ديگري را تقبل كنند و... . منفعل نبودن مردم و روحيه انتقادي آنها مي تواند در بخش هاي مختلف جامعه موجب ايجاد نظم شود و حتي در سطوح بالاتر مجريان قانون و دولتمردان اگر بدانند زير ذره بين مردم قرار دارند مواظب كارهاي خود خواهند بود و اين باعث خواهد شد نظم اجتماعي از پايين به بالا سريان يابد. (مرحوم مطهري اين موضوع را در مقدمه كتاب داستان و راستان تذكرداده است).