به گزارش خبرنگار مهر، نمایش «یک حدیث یک زندگی» به حدیثی از امام صادق (ع) می پردازد که ایشان در آن معتقد هستند «همانا صبر سر ایمان است» در این نمایش هم که توسط هنرمندان اداره کل هنرهای نمایشی رادیو نمایش تولید شده است ابتدا به این حدیث اشاره می شود و بعد داستانی روایت می شود که در آن یک پسر ۱۴ ساله می خواهد به جبهه برود اما به او اجازه نمی دهند.
بخشی از دیالوگ های این نمایش را در زیر می خوانید و میتوانید نمایش را به طور کامل در فایل ضمیمه گوش کنید. همچنین مخاطبان میتوانند برنامه های رادیو نمایش را روی موج ۱۰۷.۵ بشنوند.
- بفرمایید حاج آقا، زونکن. شرمنده دیر شد تا رفتم تو دفتر تلفن زنگ خورد. از پشتیبانی گفتن بعد نماز مغرب میان لیست اعزامی های فردا را می گیرند من هم گفتم حاضره.
*خوب کاری کردی ان شاءالله که خیره...
- ان شاءالله با من امری نیست؟ برم کمک بچه ها.
*شما بفرما. منم یک کم این آقا میثم دسته گل و آروم کنم بفرستم بیاد کمکت کنه. اون همه جعبه تا اذان هم خالی نمیشه.
- با اجازه شما.
*زنده باشی.
#حاجی من می خوام برم جبهه به خدا اگه نقشه کشیدی همین جا دستم و بند کنی بهتون بگم...
*آقا میثم اون دفعه هم بهت گفتم رضایتنامه ای که بی رضایت نوشته شده امضاش جعل شده، شناسنامه ای که با جوهر پاک کن دستکاری شده، دفترچه بسیجی که روش آب ریختی تا تاریخ تولدت پاک بشه، هیچ کدوم از اینا آقا میثم چی...؟
#شششرمنده حاج آقا به خدا دیگه طاقت ندارم آقا همه رفتن فقط من موندم. محله های دیگه بچه ۱۲ ساله هم رفته اون وقت شما میگی ۱۴ سال کمه. خب چرا برای اونا کم نیست. دو تا از پسرخاله هام رفتن. بچه های مدرسه، حداقل روزی ۴ تا ۵ نفرشون دیگه نمیان. تو محل که دیگه خودتون می دونین پیر و جوون همه جبهه اند. بعد من بدبخت اینجا موندم معطل ۲ سال سن. آخه حاج آقا کجای قرآن نوشته سن جهاد چند ساله؟...