به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «گیسوان هزارساله» شامل خاطرات اسماعیل یغمایی به تازگی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب، همین طور که مشخص است، خاطرات اسماعیل یغمایی از باستان شناسان کشور را در بر می گیرد. او اهل خیابان ژاله تهران، چهارراه آب سردار است اما اصل و ریشه اش به خور برمیگردد؛ روستایی که زمانی محقر و کوچک بوده است؛ با آبی شور و چند درخت نخل. پدر و مادر او پیش از تولدش به تهران کوچ کرده بودند.
یغمایی در معرفی خود می نویسد: ابتدایی و دیپلم طبیعی را از دبستان و دبیرستان ۱۵ بهمن گرفتم و به گفته امروزیها، کارشناسی ارشد را از دانشکده باستان شناسی و هنر دانشگاه تهران. پس از کارشناسی و مدتها سرگردانی سرانجام لوله کش اداره باستان شناسی مُرد و با سفارش زنده یاد دکتر نگهبان ردیف حقوقی اش را به من دادند. این طور شد که از سال ۱۳۴۶ نخستین بار با دکتر نگهبان کلنگ به دست راهی بیابان شدم...
این باستان شناس معتقد است هنوز همان دانشجوی ۶۰ _ ۷۰ ساله پیش، و به شدت دلبسته خاک است. عنوان کتاب هم با توجه به یکی از خاطرات چاپ شده در آن که درباره رشته موها و گیسوانی مربوط به قرنها پیش است، انتخاب شده است.
«یادداشتی زیر نور زرد فانوس»، «مرده گمشده»، «گیسوان هزار ساله»، «در سوگ سنگ سیاه»، «رنگ خون»، «شکست»، «بره کشون» و «اشک ایشتار» از جمله عناوین خاطرات این کتاب هستند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
_ نه ... نه ... امکان نداره. نفتالین توش گذاشتم!
جعبه را گرفتم و درش را باز کردم. بوی تند نفتالین به مشامم خورد. گیسوان هزارساله توی جعبه بودند. رنگ سیاه موهای رویی کمی روشن شده بود و شفافیت و برق روز اول را نداشت، اما هنوز جوان، باطراوت و سحرآمیز می نمود. بلند و صاف و از بالا با همان بند پوتین بسته شده بود. با سرانگشت آرام تارهای رویی این گیسوان را دست کشیدم، مثل همان شب که پیدایشان کردم. چندبار از بالا تا پایین، از ته تا نوک موهای بریده شده تا آخر... چند بار.
تمام فاصله زمانی من با این گیسوان، تمام این هزار سال به اندازه سرانگشتانم بود تا روی تارهای این گیسوان... چند لحظه همین طور به آنها دست کشیدم، بی آن که جرات آن را داشته باشم از جعبه بیرون بیاورم... چه زمان کوتاهی. به اندازه یک سر انگشت تا روی یک تار مو... هزار سال... هزار سال. نمی دانم چقدر گذشت تا صدای افخمی مرا به خود آورد: «همینه؟»
_ آره... همینه، خیل خب، من میرم، ببخشید آقای افخمی.
این کتاب با ۲۴۰ صفحه مصور، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۲۵۰ هزار ریال منتشر شده است.