نویسندگان حاضر در میزگرد مهر می‌گویند دوره این سبک ادبیاتی که در ایران تولید می‌شود به ویژه در زمینه داستان کوتاه، در دنیا تمام شده و وقتی ادبیات در داخل متقاضی ندارد در خارج هم نخواهد داشت.

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: موضوع ترجمه آثار ادبی ایران به زبان‌های خارجی و انتشار آن در کشورهای مختلف سال‌هاست که از زوایای زیادی به بحث گذاشته شده و اقدام زیادی هم درباره آن در برخی نهادهای فرهنگی کشور انجام پذیرفته است با این همه این اتفاق هنوز چنانچه باید و شاید در عرصه اقتصاد جهانی نشر نتوانسته نامی برای ایران دست و پا کند.

مجید قیصری در مقام نویسنده ایرانی که برخی از آثارش ترجمه و منتشر شده و یوسف علیخانی به عنوان روزنامه‌نگار سابق، نویسنده و ناشر در میزگردی که در ادامه می‌خوانید به ریشه‌یابی این مقوله از منظر تولید ادبی پرداختند.

هرچند این نظرات شاید تمام وجوه ریشه‌یابی علت این اتفاق را شامل نشود اما از منظر نگاه دو نویسنده ایرانی حاوی نکات جذاب و قابل تأملی است. متن این میزگرد را در ادامه می‌خوانیم:

* مساله‌ای که بهانه صحبت امروز ماست، دغدغه عرضه ادبیات ایران برای مخاطبان غیرایرانی در خارج از کشور است. در این موضوع بحث‌های زیادی مطرح است اما امروز می‌خواهم از این منظر صحبت کنیم که تولید ادبی ما از نظر محتوا چقدر مایه این را دارد که به‌عنوان یک پدیده اقتصادی محور مبادلات اقتصادی در زمینه ترجمه معکوس قرار بگیرد؟ سال‌هاست که ما با این اتهام مواجهیم که تولیدات ادبی ما جذابیت عرضه در خارج از کشور را ندارد. به نظر شما این اتهام پذیرفتنی است یا خیر؟

علیخانی: جواب را آقای قیصری می‌داند. من هم به آن اشاره می‌کنم که خودش هم بگوید. آقای قیصری کتابی از شما را خانم سهیلا بسکی ترجمه کرده است. اما منتشر نشد. خودتان بگویید چرا؟

علیخانی: تا زمانی که به من ایرانی به‌عنوان یک شهروند جهانی نگاه نکنند، اتفاقی در این عرصه رخ نمی‌دهد. وقتی امروز در خارج از ایران می‌رم دنبال خرید کپی‌رایت کتاب، به من می‌خندند و می‌گویند از کی قانون‌مدار شده‌اید؟ این یعنی به رسمیت شناخته نشدن و جدی گرفته نشدن. قیصری: ناشران گفتند حجمش کم است.

علیخانی: من می‌توانم مدعی باشم به‌عنوان یک خواننده که ما جزو بهترین داستان کوتاه نویسان جهانیم اما در رمان نه؛ خوب نیستیم. در مورد آقای قیصری یک رمان کوتاه و برای خود من یک مجموعه داستان که ترجمه شده بود شاید نزدیک به ۲۵ ناشر را به خود دید برای انتشار اما همه گفتند داستان کوتاه در همه دنیا یا در تعداد اندکی نسخه توسط نویسنده منتشر می‌شود و یا اینکه در مجلات منتشر می‌شود. در موضوع رمان هم گفتند که کمتر از ۳۵۰ صفحه را اصلا رمان نمی‌دانند. الان داستان‌های کوتاه خود من که به آلمانی ترجمه شده است، شش سال است دنبال ناشر است و کسی برای اینکار پیش‌قدم نمی‌شود. ضعف ما این است که در چیزی تخصص داریم که دوره‌اش در دنیا دیگر تمام شده است.

قیصری: البته من به شکل یوسف علیخانی به داستان کوتاه نگاه نمی‌کنم. داستان کوتاه البته طیف مخاطب محدودتری دارد اما مخاطبانش جدی‌تر هستند. قبول دارم که مخاطب اصلی داستان کوتاه در مجلات به دنبالش می‌گردد اما به همین خاطر شمارگان انتشارش از یک کتاب بیشتر می‌شود. در شکل عام رمان به نوعی به فرهنگ عامه نزدیک تر است و نوعی بیزینس است اما داستان کوتاه چنین موقعیتی ندارد. در واقع رمان و انتشار و تالیفش نوعی بیزینس است و داستان کوتاه نویسی نوعی هنر.

«جن زده در میلک»؛ مجموعه داستان یوسف علیخانی که به زبان انگلیسی ترجمه شد

در جامعه ما که همه مشکل اقتصادی دارند از نویسنده تا خواننده، اگر قرار باشد به رمان به مانند بیزینس نگاه کنیم به مشکل می‌خوریم. بستر داستان نویسی در کشور ما بستر داستان کوتاه است. نویسنده ایرانی در موقعیت اقتصادی نیست که دو سال، هزار صفحه رمان بنویسد و بعد که بخواهد منتشر کنند بگویند هزار نسخه و تمام. این برایش به صرفه نیست و در دنیا هست. البته ساده‌انگارانه است که فکر کنیم ما چیزی بیشتر از دنیا برای گفتن داریم. همه ما زمین و حرف خودمان را داریم ولی این مساله هم هست

* پس معتقدید زمین کار ما برای معرفی در فضای خارج از ایران داستان کوتاه است و این زمین البته مشتری زیادی در قالب کتاب ندارد.

علیخانی: تا زمانی که به من ایرانی به‌عنوان یک شهروند جهانی نگاه نکنند، هیچ اتفاقی در این عرصه رخ نمی‌دهد. اول باید من را به رسمیت بشناسند بعد بخوانندم. من ناشر وقتی امروز در خارج از ایران می‌رم دنبال خرید کپی‌رایت کتاب، به من می‌خندند و می‌گویند از کی ناشران ایرانی قانون‌مدار شده‌اند؟ این یعنی به رسمیت شناخته نشدن و جدی گرفته نشدن.

قیصری: در واقع رمان و انتشار و تالیفش نوعی بیزینس است و داستان کوتاه نویسی نوعی هنر. در جامعه ما که همه مشکل اقتصادی دارند از نویسنده تا خواننده، اگر قرار باشد به رمان به مانند بیزینس نگاه کنیم به مشکل می‌خوریمقیصری: نمی‌دانم ما چه توقع ویژه‌ای داریم از دنیا. قرار است برای ما چه کاری کند. تا زمانی که ادبیات ما در داخل کشور خودمان اقبالی نداشته باشد در خارج از کشور هم ندارد. وقتی در داخل خانه خودمان کسی تحویلمان نمی‌گیرد چرا فکر می‌کنیم در خارج از خانه باید اینگونه باشد.

شما در نمایشگاه کتاب فرانکفورت یک رمان ایرانی ببرید و برایش بازاریابی کنید و بگویید این جایزه را گرفته و... اول می‌پرسند این کتاب چقدر فروخته و وقتی می‌گوییم دو هزار نسخه، می‌خندند و به قول ما می‌گویند بگذارش در کوزه!

علیخانی: یک بار به آقای دکتر صالحی گفتم بازی که وزارت ارشاد بر سر محموددولت آّبادی در آورد را با اینکه خودتان شروع کردید، نتوانستید جمع کنید. رمان کلنل اگر به صورت عادی چاپ می‌شد حداکثر چهار هزار نسخه فروش داشت اما شما کاری کردید که بیش از هشتاد هزار نسخه قاچاقش فروخته شده و اگر مجوز بگیرد هشتاد هزار نسخه هم آنطوری می‌فروشد.

در خارج از ایران هم این اتفاق افتاده است. در ترکیه نویسنده‌ای هست به اسم سردار اوزکان که من هم کتابی از او در ایران منتشر کرده‌ام. رمان «رز گمشده» اوزکان را نگذاشتند در ترکیه چاپ شود. اول به آلمانی منتشر شده و بعد انگلیسی و... تا رسید ایران. شبی که مترجم کتاب به من اثر را داد به من گفت به جای عبارت ترکی عبارت انگلیسی را سرچ من. و دیدم که چه خبر است درباره این کتاب و چقدر نوشته‌اند درباره‌اش. چرا؟ چون در ترکیه اجازه انتشار نداشت. حالا حرف من چیست؟ نویسنده ایرانی از این آقای نویسنده ترک بسیار بهتر است و خیلی بهتر می‌نویسد اما گاهی بلد نیستیم و نمی‌توانیم تصمیم بگیریم که چگونه با این داشته در دنیا بیزینس کنیم.

«دیگر اسمت را عوض نکن»؛ داستان بلند دفاع مقدسی قیصری که به زبان فرانسه ترجمه شد

* منظورتان روش و منش بیزینس کتاب در دنیاست؟

علیخانی: بله. داستان کوتاه که گفتیم در آن متبحریم حاصل یک عقبه و منش حرفه‌ای است. نویسنده باید کلی داشته حرفه‌ای در درونش باشد تا بتواند بنویسد. این را خواننده‌ای که در بیزینس فروش رمان در دنیا دنبال انتخاب کتاب است و در ایران گاهی به آن مخاطب گذری می‌گویند نمی‌فهمد. او برای خواندن این دست آثار اصلا تربیت نشده است

قیصری: دقیقا؛ رمان اما چنین وضعی ندارد. برای نوشتن رمان نویسنده اطلاعاتی را کسب می‌کند و چیزی می‌نویسد که خیلی از او وقتی از نظر خلق هنری نمی‌گیرد اما داستان کوتاه حاصل یک کار جدی است و البته که این کار جدی در بیزینس جایی ندارد.

علیخانی: شاید باورتان نشود اما مخاطب رمان اصلا زیر ۴۰۰ صفحه را اصلا رمان نمی‌داند. مخاطب رمان یعنی کسی که به صورت مستمر دنبال خواندن است. من از این دست افراد زیاد دیده‌ام. در دنیا هم زیادند. و باید بپذیریم که ما چنین تولیداتی نداریم.

علیخانی: شاید باورتان نشود اما مخاطب رمان اصلا زیر ۴۰۰ صفحه را اصلا رمان نمی‌داند. مخاطب رمان یعنی کسی که به صورت مستمر دنبال خواندن است. من از این دست افراد زیاد دیده‌ام. در دنیا هم زیادند. و باید بپذیریم که ما چنین تولیداتی نداریم. * خب در این فرصت کم بیایید از این سو هم به مساله نگاه کنیم؛ چرا ادبیات ترجمه‌ای این روزها در ایران این قدر اقبال دارد و خوب فروش می‌رود؟ نمی‌شود از این اقبال درسی برای تولید داخلی گرفت؟

قیصری: ما یک تیم هستیم که در حال رقابت با مثلا تیم دیگر هستیم و همه هم بهترین‌هایشان را به مقابله با ما می‌فرستند. در انگلستان در سال چقدر رمان چاپ می‌شود و یا در آمریکا و آمریکای لاتین. از آن‌ها بهترین‌ها در ایران ترجمه می‌شود. از آن طرف دست نویسنده ایرانی هم بسته است. نه از سیاست می‌تواند بگوید نه طنز بنویسد و نه خیلی چیزهای دیگر. انتظار هم دارند او درباره جنگ چیزی بنویسد که بتواند حریف آن رقبا هم بشود. در این موقعیت همینکه نشر ما زنده است و کار می‌کند و چیزی هم برای ارائه در خارج از ایران دارد باید خدا را شکر کرد.

علیخانی: من ناشر امسال از نویسنده‌ای کتاب منتشر کردم از قضا پرفروش‌ترین کتابم در نمایشگاه کتاب هم شد. اما واقعا انگیزه‌ام برای کار کردن روی این رمان گرفته شده؟ چرا؟ چون کار قبلی‌اش پس از مدت‌ها تلاشم وقتی به چاپ هشتم رسید در وزارت ارشاد جلوی انتشارش را گرفتند. چه انگیزه‌ای برای من باقی می‌ماند. این اتفاق بیشتر برای رمان‌های ایرانی در حال رخ دادن است. از هر جهتی جلو می‌روی به بن بست می‌خوری. نمی‌شود صادق باشی انگار!

قیصری: متاسفانه در اینجا نوشتن نوعی مبارزه است در حالی که در دنیا یک لذت است.

علیخانی: یادم هست دوره‌ای که در روستاهای الموت می‌چرخیدم و قصه‌ها و آداب رسوم آنجا را گردآوری می‌کردم، دوستی از یک بنیاد فرهنگی در لندن به ایران آمده بود. وقی دید که دو جوان سی سی و پنج ساله این دو جلد را جمع کرده‌اند گفت هرجای دنیا اگر بودید تا آخر عمر برای همین کار بیمه‌تان می‌کردند. اما در ایران، آن دو جلد از ۸۲ تا امروز هنوز منتشر نشده است. کار به جایی رسیده که دیگر آن دو اثر را جزو کارنامه کاری خودم هم حساب نمی‌کنم. تنها به خاطر خجالت از منتشر نشدنش. خدا می‌داند امروز نویسنده ایرانی برای گرفتن حداقل حق‌التالیف و انتشار کتابش چقدر باید بدود. خب از این فضا چه انتظاری داریم؟ هیچ.