به گزارش خبرگزاری مهر، در روایات مشهور، به میلاد امام حسن مجتبی(ع) در پانزدهم ماه رمضان اشاره شده است، لذا سالروز ولادت دومین امام شیعیان را گرامی می داریم و امیدوارم کرامت و عنایات آن حضرت، نصیب مسلمانان شود.[۱] از این رو به مناسبت ولادت با سعات کریم اهل بیت(ع)، شایسته است سیرۀ اجتماعی آن حضرت مورد توجه قرار گیرد.[۲]
شکوه رفق و مدارا با مردم در سیره امام حسن (ع)
داستان معروف امام حسن مجتبی علیه السلام شاهد خوبی بر این مطلب است:مردی از شام به مدینه میآید، تبلیغات سوءِ معاویه علیه علی صلی الله علیه و آله و خاندانش در شام غوغا میکند، از مکتب خانه و کودکستان، تا مساجد و منابر و نمازهای جمعه، همه جا از علی به بدی یاد میشود و عموم مردم بر اثر این تبلیغات، تنفّر عجیبی از علی صلی الله علیه و آله پیدا کردهاند؛ مرد شامی در مدینه شخصی را مشاهده کرد که به همراه جمعی از مردم در حال عبور بودند، از کسی پرسید: این شخص کیست؟ پاسخ داد: او حسن بن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام است. مرد شامی همین که فهمید او فرزند علی صلی الله علیه و آله است، به قول معروف دهان را باز کرد و چشمها را بست و در نهایت خشم و بغض هر چه از دهانش در آمد به آن حضرت توهین کرد. حضرت ایستاده و به توهینهای او گوش میدهد! وقتی که سخنان مرد شامی به پایان رسید، امام (با این که میتوانست با اشارهای به اصحاب و یاران، او را سخت ادب کند ؛ ولی در اوج قدرت چنین نکرد، بلکه به او) فرمود: از قیافهات پیدا است که اهل مدینه نیستی و مسافر میباشی و جا و مکانی در این شهر نداری، به منزل ما بیا و میهمان ما باش. درِ خانه ما به روی غریبان باز است، از تو پذیرایی میکنیم، اگر قرض داری، بدهیهای تو را اداء میکنیم، اگر دشمنی در تعقیب توست از تو دفاع میکنیم، اگر هم طلب عفو و بخشش کنی از خطاهای تو در میگذریم![۳]
مرد شامی که بر اثر خشم و غضب بسان کورهای داغ و سوزان بود، با این برخورد الهی و خدایی امام، تمام خشم و غضبش فروکش کرد، گوئی ظرفی از آب خنک بر روی او ریختهاند! او با این برخورد منقلب شد (شاید با خود گفته باشد: خدایا آنچه را میبینم در خواب است یا بیداری؟ شخص قدرتمندی که میتواند در مقابل این همه توهین و ناسزا مرا مجازات کند، این چه برخوری است که میکند؟!)[۴]
مرد شامی گفت: یا بن رسول اللَّه! لحظهای که شما را دیدم (بر اثر تبلیغات سوئی که در شام شده بود) بدترین مردم در نزد من بودید! ولی اکنون (که این برخورد خوش و غیر منتظره را فرمودید) بهترین مردم روی زمین در نزد من هستید![۵]،[۶]
فاصله بین بهترین مردم روی زمین، با بدترین مردم روی زمین، فاصله بسیار زیادی است، ولی امام مجتبی علیه السلام با یک برخورد صحیح و امر به معروف بجا و روئی گشاده، این فاصله بلند را از بین برد.[۷]
ما هم باید از این برخورد درس بگیریم و توجّه داشته باشیم که مخالفان ما دو دسته اند:
۱- خطاکاران و کسانی که بر اثر تبلیغات مسموم و سوء، برخوردهای ناشایست و غیر مناسبی دارند، این دسته را باید با ملایمت و نرمی هدایت و راهنمایی کرد همانند آن مرد شامی که تبلیغات سوء او را دشمن اهل بیت کرده بود و از خطاکاران شده بود، و با برخورد مناسب امام، هدایت شد.[۸]
۲- خرابکاران، یعنی کسانی که دانسته و از روی علم و آگاهی مخالفت و دشمنی میکنند. تساهل و تسامح و مدارا در اینجا بیمعنی است، اینجا جای برخورد قاطعانه و قدرتمندانه است.شناخت و جداسازی این دو گروه و سپس برخورد مناسب با هر کدام، کار دقیق و ظریف و لازمی است.[۹]
حقیقت حلم و بردباری در کلام امام مجتبی(ع)
از امام حسن علیه السلام نقل شده که وقتی از حضرتش درباره تفسیر حلم سؤال کردند فرمود: «کَظْمُ الْغَیْظِ وَ مِلکُ النَّفْس؛ حلم فرو بردن غضب و تسلّط بر نفس است».[۱۰] به گونه ای که عکسالعملی نشان ندهد و نشانه آن حسن برخورد با افراد و معاشرت بالمعروف است.[۱۱]
بدیهی است سلطه بر نفس و مالکیت خویشتن، سبب میشود که انسان در برابر ناملائمات از کوره در نرود، و گرفتار خشم و آشفتگیها نشود.[۱۲]
هم چنین علوّ طبع و بلندی همت و شخصیت بالا از اموری است که به انسان اجازه نمیدهد خشم خویش را آشکار کند، و دست به کارهای غیر منطقی افراد خشمگین کم ظرفیت بزند.[۱۳]
ایمان به خدا و توجه به ذات پاک و صفات او و از جمله حلم خداوند در برابر عاصیان و طاغیان نیز میتواند سرچشمه دیگری برای این فضیلت اخلاقی باشد.[۱۴]
علم و عقل و آگاهی بر نتایج مثبت حلم و پیامدهای منفی خشم و غضب نیز عامل دیگری برای پیدایش این فضیلت اخلاقی در وجود انسانها است.[۱۵]
با این که حلم از فضائل بسیار برجسته و از خوهای شایسته انسانی است، ولی مواردی پیش میآید که حلم در آنجا پسندیده نیست و این گونه استثنائات در سایر فضائل اخلاقی نیز ممکن است پیدا شود مثلًا در مواردی که حلم و بردباری سبب جرأت و جسارت جاهلان متعصب میشود و بر فشار و فساد و عصیان خود میافزایند در اینجا حلم پسندیده نیست باید عکس العمل مناسبی نشان داده شود تا او سکوت کند.[۱۶]
در مواردی که حلم و بردباری به زیان جامعه و یا مکتب و عقیده انسان تمام میشود در آنجا نیز حلم و سکوت غلط است.و نیز در مواردی که حلم نشانه ضعف و ذلت محسوب میشود حلم کار خوبی نیست.[۱۷]
نور دیده پیامبر(ص)؛ الگوی حسن خلق مسلمانان
عالیترین دستور معاشرت و برخورد با مردم اینگونه است که انسان باید در دل دو عقیده داشته باشد:[۱۸] یکی آنکه در معاشرت به همنوع محتاج است زیرا طبعاً اجتماعی آفریده شد و در بقاء خود به آنها احتیاج دارد پس لازم است نرم گفتار و خوش برخورد باشد، دیگر آنکه نیازمند آنها نیست و باید به خود اعتماد کند و خدا را روزی دهنده بندگان داند. پس نباید تملق و چاپلوسی کند و خود را پیش مردم خوار و زبور نماید؛ بلکه در عین خوشروئی و شیرینسخنی عزت نفس و مناعت طبع خویش را باید حفظ کند.[۱۹]
حال حسن خلق به معنی خاص، آن است که انسان با گشاده رویی و چهره شاد و زبان نرم و ملایم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر کس با خوشروئی برخورد کند، لبهایی پر از تبسّم، و کلماتی پر از محبت و لطف داشته باشد. این یکی از فضایل اخلاقی است که در روابط اجتماعی فوقالعاده مؤثر است.[۲۰]
در آیات قرآن و روایات اسلامی و سیره پیشوایان، مطالب فراوانی در زمینه آن فضیلت و این رذیلت دیده میشود که حاکی از اهمّیت فوق العاده آن در سرنوشت فرد و جامعه است.[۲۱]
قسمت مهمی از موفقیت پیامبر صلی الله علیه و آله در پیش برد اهداف خود، و همچنین سایر معصومین علیه السلام و بزرگان علما و پیشوایان، مرهون همین فضیلت بوده است؛تاریخ انبیاء و اولیاء و معصومین علیهم السلام و به طور کلّی تاریخ رهبران جهان پر است از شواهد زنده این موضوع.[۲۲]
داستان برخورد مرد شامی با امام حسن مجتبی که بعد از آن همه دشنام به حضرت با دیدن محبت حضرت به راه راست هدایت شد.[۲۳]نشان می دهد در بسیاری از موارد انسان نباید به قول معروف مته لای خشخاش بگذارد و باید گذشت کند و به ایثار روی آورد. لذا الگوی همۀ مسلمانان امام مجتبی علیه السلام است که در مقابل همۀ دشنام های آن مرد شامی،در عوض به او مهربانی کرد و سعی نمود حوائج او را برآورده کند و از او بگذرد. .[۲۴]
ایثار پیرزن؛ عکس العمل پیشوای سترگ نیکی و کرامت چگونه بود؟
در یکی از سفرها امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و عبداللَّه بن جعفر از قافله عقب ماندند و در بیابان تشنه شدند، از دور خیمه چادر نشینی جلب توجه آنها را نمود، به سراغ آن آمدند، پیر زن تک و تنهایی در آن دیدند که آنها را سیراب کرد، و گوسفندی را که داشت برای تغذیه آنها آماده ساخت و آنها به پیرزن فرمودند اگر به مدینه آمدی به سراغ ما بیا شاید بتوانیم این همه محبّت را تا اندازهای جبران کنیم، سپس خشکسالی شدیدی در بیابانهای اطراف مدینه شد به گونهای که چادرنشینان به شهرها هجوم آوردند و از مردم درخواست کمک میکردند، روزی چشم امام حسن علیه السلام به همان پیرزن افتاد [۲۵]که در کوچههای مدینه تقاضای کمک میکند. حضرت او را صدا زد و از او پرسید به خاطر داری که من و برادر و پسر عمویم در بیابان نزد تو آمدیم و تو بهترین کمک را به ما کردی، پیرزن نیکوکار چیزی به خاطر نداشت، ولی امام فرمود: اگر تو به خاطر نداری، من به خاطر دارم. سپس پول زیاد و گوسفندان فراوانی به او بخشید و او را نزد برادرش امام حسین علیه السلام فرستاد، آن حضرت نیز عطایای بیشتری به پیرزن دادند و سپس او را به سراغ عبداللَّه بن جعفر فرستادند، او نیز نعمت زیادی به آن پیرزن بخشید و در پایان حدیث آمده است: «صارَتْ مِنْ اغْنَی النَّاسِ؛ او یکی از ثروتمندترین مردم شد».[۲۶]،[۲۷]
آری باید معنای انفاق، جود و کرم را از سیرۀ کریم اهل بیت(ع) آموخت و از آن حضرت سرمشق گرفت.[۲۸]
بزرگداشت و اکرام مومن در سیرۀ اجتماعی امام حسن مجتبی(ع)
بدیهی است اسلام اکرام مؤمن را لازم می داند، این اکرام گاه با کلام است و گاه با دعوت و یا کمک مالی و یا رفع اختلاف میان مؤمنین و مانند آن. با این حال خداوند متعال فقط به اصل اکرام قناعت نمی کند بلکه شاخ و برگ آن را نیز بیان می کند. مثلا در قرآن مجید آمده است:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِ وَ الْأَذی»[۲۹] یعنی اگر به نیازمندی کمک می کنی (و با این طریق به او اکرام می کنی) نباید آن را با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل کنی.[۳۰]
در سیرۀ اجتماعی امام حسن مجتبی علیه السلام می توان اوج اکرام و بزرگداشت مومن را مشاهده کرد، لذا در فرازی می خوانیم، فقیری خدمت ایشان رسید و دو بیت شعر خواند که مضمون آن این است که در تمام خانه ی من چیزی که بتوانم آن را حتی به یک درهم بفروشم باقی نمانده است و حتی در چهره ی من اثر فقر روشن است. فقط یک سرمایه برای من مانده است که آمده ام آن را به شما بفروشم و آن آبروی من است. آن را هم نمی خواستم بفروشم ولی دیدم که شما مشتری خوبی هستی.[۳۱]
امام علیه السلام به مسئول اموال خود فرمود: ما مجموعا چقدر داریم و او عرض کرد: دوازده هزار درهم. فرمود: همه را بیاور. او عرض کرد: این مخارج سال ماست و چیزی باقی نمی ماند. امام فرمود: توکلت به خدا زیاد باشد. او تمام آن اموال را آورد و حضرت همه را به فقیر داد و فرمود: این مال کم را قبول کن و گویا تو چیزی به ما نفروختی و ما هم چیزی از تو نخریدیم. (آبروی تو کاملا محفوظ است و این هم مال اندکی بود که ما در بساط داشتیم.[۳۲]
بر این اساس گاه اکرام مؤمن موجب به مشقت افتادن او می شود مثلا مجلس مهمی ترتیب می دهند و اصرار می کنند که باید در مجلس حضور یابد. یا اینکه در مجلسی در حضور او از او تعریف می کنند و او از این کار خوشش نمی آید.[۳۳]
سخن آخر
بارالها به عظمت قران مجید،در این روز میلاد مبارک و با سعادت امام حسن مجتبی(ع) ما را پیرو آموزه های آن حضرت قرار بده و روح سخاوت، فتوت، کمک به دیگران، رحم و مروت را در دل همۀ ما زنده بفرما.[۳۴]
[۱]آیت الله مکارم شیرازی؛ جلسه تقسیر قرآن کریم؛ شبستان امام خمینی(ره)؛ حرم مطهر حضرت معصومه(س)؛۳/۵/۱۳۹۲.
[۲]آیت الله مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛۸/۷/۱۳۹۴.
[۳] آیات ولایت در قرآن، ص: ۱۲۹.
[۴]همان.
[۵] منتهی الآمال، ج ۱، ص ۴۱۷.
[۶] آیات ولایت در قرآن، ص ۱۲۹.
[۷] همان؛ ص ۱۳۰.
[۸] همان.
[۹] همان.
[۱۰]بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۰۲.
[۱۱] اخلاق در قرآن ؛ ج۳ ؛ ص۴۰۳.
[۱۲]همان ؛ ص۴۰۷.
[۱۳]همان.
[۱۴]همان.
[۱۵]همان ؛ ص۴۰۸.
[۱۶]همان.
[۱۷]همان.
[۱۸]اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج۲ ؛ ص۴۷۶.
[۱۹]همان؛ ص ۴۷۷.
[۲۰]اخلاق در قرآن ؛ ج۳ ؛ ص۱۳۵.
[۲۱]همان.
[۲۲]همان.
[۲۳]آیت الله مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛۱۳/۹/۱۳۸۷.
[۲۴]همان.
[۲۵] اخلاق در قرآن ؛ ج۳ ؛ ص۹۴.
[۲۶]بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۴۸.
[۲۷] اخلاق در قرآن، ج۳، ص: ۹۵.
[۲۸]آیت الله مکارم شیرازی؛ جلسه تقسیر قرآن کریم؛ شبستان امام خمینی(ره)؛ حرم مطهر حضرت معصومه(س)؛۴/۶/۱۳۸۹.
[۲۹]سورۀ بقره؛آیۀ۲۶۴.
[۳۰]آیت الله مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛۸/۷/۱۳۹۴.
[۳۱]آیت الله مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛۲/۵/۱۳۹۲.
[۳۲]همان.
[۳۳]آیت الله مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛مسجد اعظم قم؛۸/۷/۱۳۹۴.
[۳۴]آیت الله مکارم شیرازی؛ جلسه تقسیر قرآن کریم؛ شبستان امام خمینی(ره)؛ حرم مطهر حضرت معصومه(س)؛۸/۴/۱۳۹۴.