خبرگزاری مهر-گروه هنر-اشکان مزیدی: کمتر از ۴ روز دیگر یعنی از ۱۷ ژوئن برابر با ۲۷ خرداد جشنواره بین المللی فیلم شانگهای چین به مدت ۱۰ روز آغاز می شود؛ جشنواره ای که بیستمین سالگرد خود را جشن می گیرد و با وجود جوانی به یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی قاره کهن بدل شده است. به همین بهانه مروری بر تاریخچه شکلگیری آن در این شهر از کشور چین میپردازیم.
شانگهای پرجمعیت ترین شهر جهان و بزرگترین شهر چین، خود از اساس نقشی بی بدیل در پا گرفتن هنر هفتم در این سرزمین دارد. سال ۱۹۸۶ و با اکران اولین تصاویر متحرک برادران لومیر در شانگهای، چینی ها یکی از اولین آسیایی هایی بودند که این پدیده نوظهور را از نزدیک می دیدند. سال های اول هنر سینما در چین تنها محدود به ضبط نمایش های اپرایی کوتاه بود. نقطه شروع اما در ۱۹۱۳ اتفاق افتاد، زمانی که برای اولین بار دو فیلمِ مستقل «زوج پردردسر» و «یتیمی که پدربزرگش را نجات داد» در شانگهای ساخته شد. اهمیت و تاثیر این فیلم ها چنان بود که شانگهای را برای دهه ها به مرکز و جریان اصلی فیلمسازی در سرزمین پهناور چین بدل کرد.
سال ۱۹۳۰ اوج شکوفایی صنعت سینما در شانگهای بود و ستاره های چینی نام های آشنایی در کشور بودند؛ هنرمندانی چون «Hu Die» که در دنیا به نام پروانه وو شناخته می شود، «Zhou Xuan» با لقب حنجره طلا و یا «Ruan Lingyu» ستاره طلایی فیلم های صامت که خودکشی مرموزش در سن ۲۴ سالگی او را به یکی از نمادهای سینمای چین تبدیل کرد.
اما شاید معروفترین هنرمندی که شانگهای به صنعت سینما معرفی کرد جیانگ چینگ «Jiang Qing» باشد که با عضویت در حزب کمونیست کارگری و پیمودن پله های ترقی تا مقام بانوی اولی و همسری مائو تسه رهبر خلق چین پیش رفت و دوره ای طولانی خوراک فرهنگی خلق چین و مدیریت صنعت فیلمسازی حکومتی و پروپاگاندای حزب حاکم را در دست داشت.
بندر شانگهای به واسطه موقعیت استراتژیک خود در کرانه رود یانگ تسه و ارتباط گسترده با جهان خارج نه فقط در فرهنگ که در حوزه های دیگر نیز پیشرو بود و خاستگاه جریان هایی چون جنبش طبقه پرولتاریا و پیدایش حزب کمونیست چین به شمار می رود؛ مشخصه ای که در طول تاریخ در شانگهای حفظ شد و هم اکنون نیز نطفه بسیاری از عقاید و حرکت های ناهمگون و در تقابل با حکومت مرکزی از این شهر نشات می گیرد.
صنعت سینما در شانگهای اما با شروع درگیری های جنگ جهانی دوم و حمله ژاپن به چین رو به افول نهاد و بعدتر با پاگرفتن نظام سیاسی کمونیستی و انقلاب فرهنگی چین به طور کلی سمت و سوی دیگری گرفت. بسیاری از هنرمندان و فیلمسازان مستقل به هنگ کنگ کوچ کردند و اساسا صنعت سینمای هنگ کنگ برپایه نمادهای فرهنگی مهاجران شانگهایی شکل گرفت. فرهنگی که برش هایی از آن را می توان در فیلم در حال هوای عشق (۲۰۰۰) به کارگردانی وونگ کار وای شانگهایی الاصل جستجو کرد.
این مقدمه نسبتا طولانی پیش نیازی بود برای معرفی جشنواره ای که در شانگهای با این پیشینه پر اوج و فرود پا گرفت. در واقع از آغاز دهه ۹۰ میلادی و چرخش سیاست بسته کمونیستی چین به سوی اقتصاد آزاد و تعامل با دنیا، لزوم برپایی رویدادهای فرهنگی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و چه شهری بهتر از شانگهای که در طول تاریخ چین همواره سرآمد حرکت های روشنفکرانه بوده است.
جشنواره بین المللی فیلم شانگهای از سال ۱۹۹۳ آغاز به کار کرد. فستیوالی که در آغاز به صورت دوسالانه برگزار می شد، اما با پر رنگ شدن و پا گرفتن مجدد صنعت سینما در چین پس از ۵ دوره به صورت سالانه در آمد تا در همه این سال ها - به جز سال ۲۰۰۳ که به علت بحران بیماری سارس برگزار نشد - در کنار جشنواره فیلم توکیو یکی از بزرگترین رویدادهای سینمایی قاره آسیا باشد.
جشنواره فیلم شانگهای بر مبنای امتیاز «فدراسیون بین المللی انجمن تهیه کنندگان» در کنار فستیوال توکیوی ژاپن و گوای هند درجه الف و سطح یک داردجشنواره فیلم شانگهای بر مبنای امتیاز «فدراسیون بین المللی انجمن تهیه کنندگان» در کنار فستیوال توکیوی ژاپن و گوای هند درجه الف و سطح یک دارد. این فدراسیون که مقر آن در پاریس است گروهی بین المللی متشکل از ۳۷ عضو از صاحب نام ترین انجمن ها و موسسات سینمایی در بیش از ۳۰ کشور جهان است که در کنار دیگر فعالیت های فرهنگی خود، جشنواره های سینمایی و تلویزیونی را درجه بندی می کند. این رتبه بندی بر اساس شاخص هایی است که مهمترین آن ها در چهار دسته خلاصه می شوند: سطح اکران، سطح رقابت، جلسات هم اندیشی و گردهمایی ها و بازار فیلم.
جشنواره فیلم شانگهای در طول این سال ها از لحاظ کمی رشد حیرت انگیزی داشته است. رشدی که می توان آن را همسو با رشد زیرساخت های کشور توجیه کرد. در واقع سال گذشته چین با عبور از رکورد ۴۵ هزار سالن سینما، آمریکا را نیز پشت سر گذاشت. گرچه بسیاری از این سالن ها به واسطه رشد سرسام آور مراکز تجاری و پاساژهای غول آسا ایجاد شده اند و صندلی های خالی فراوانی دارند اما به هر حال جدول فروش ۶.۷ میلیارد دلاری در مقایسه با فروش ۱۱ میلیارد دلاری صنعت سینما در ایالات متحده آمریکا نشان از ظرفیت بالقوه فراوان این کشور یک میلیارد و سیصد میلیون نفری در این حوزه دارد.
سال گذشته جکی چان چهره بین المللی سینمای آمریکا در یکی از نشست های همین جشنواره با اشاره به این ظرفیت، اکران فیلم وارکرفت (۲۰۱۶) را گواه حرف خود گرفت. فیلمی که در افتتاحیه آخر هفته خود در آمریکای شمالی تنها ۱۰ میلیون دلار فروش کرده بود در چین تنها در عرض ۴ روز بیش از ۱۴۴ میلیون دلار فروش کرد و نگاه بسیاری از استودیوها و تهیه کنندگان خارجی را به خود جلب کرد. جکی چان با اشاره به این ماجرا روی به فیلمسازان چینی افزود: «اگر شما فیلمی بسازید که یک و نیم میلیارد دلار فروش کند، آن وقت مطمئن باشید فیلمسازان به جای انگلیسی، زبان چینی را فرا خواهند گرفت. این شما هستید که می توانید چین را قدرتمند کنید.»
این تعریف گرچه ممکن است در حال حاضر بلندپروازانه به نظر بیاید اما نشان از نگاهی دارد که چینی ها به قدرت نفوذ سینما دارند. نگاهی که تجلی آن را در جشنواره شانگهای به راحتی می توان دنبال کرد.
دیر زمانی نبود که مسئولان چینی جشنواره دردسرهای زیادی برای جمع آوری و اکران فیلم های خارجی داشتند. در سال های ابتدایی مهمانان خارجی و مسئولان خرید بنگاه های فیلم و تلویزیون کمتر رغبتی برای حضور در این جشنواره و یا شرکت در بازار فیلم داشتند، چرا که طبق سیاست های کلان فرهنگی حکومت چین و به علت مقابله با سیطره فرهنگ غرب و به خصوص هالیوود سالانه تنها کمتر از ۴۰ فیلم خارجی اجازه اکران در این کشور دارند و این یکی از بزرگترین موانع جذب فیلم های خارجی به بازار چین است و به تبع آن راه ورود فیلم های چینی به بازارهای جهانی را سخت تر می کند. فارغ از این ماجرا، مشکل دیگری نیز وجود داشت و آن این بود که بسیاری از ستارگان سینما چندان افتخاری به حضور و حتی بردن جایزه از جشنواره ای دولتی در کشوری بسته مانند چین نمی کردند.
چین کشوری است که سال هاست بزرگترین نماد سانسور و حذف صداهای مخالف در دنیا محسوب می شود و شاید دانستن این موضوع جالب باشد که چین جزو معدود کشورهای جهان است که سینمای آن رده بندی سنی ندارد چراکه تمام فیلم ها آن قدر جرح و تعدیل می شوند تا مناسب همه سنین باشند و از این رو است که مثلا دیدن بچه های خردسال در راهروهای سالن پخش فیلم پر از خون و خشونتی چون لوگان (۲۰۱۷) - از سری مجموعه X-Men - چندان عجیب نیست!
واقعیت اما این است که جشنواره فیلم شانگهای در طول این ۲۰ دوره از بسیاری از این مشکلات گذر کرده و هر سال بر شکوه خود و جلب توجه بین المللی افزوده است. مسئولان جشنواره حتی توانسته اند با جلب اعتماد حکومت مرکزی گستره وسیعتری از فیلم ها را بدون سانسور به اکران درآورند. تنها موردی که سال های اخیر در رسانه های جهان سر و صدا کرد لغو اکران انیمه ژاپنی حمله به تایتان Attack on Titan(۲۰۱۴) از جشنواره بود. انیمیشنی که پیشتر صلاحیت آن تایید شده بود اما در دقایق آخر به علت خشونت و زیرپا گذاشتن اخلاق عمومی به لیست سیاه وارد شد. گرچه بسیاری معتقد بودند این ممنوعیت به خاطر محتوای شبه سیاسی آن پیش آمده است.
جشنواره شانگهای در این سال ها به نوعی به رویدادی آزاد و حتی در تقابل با جشنواره کاملا دولتی بیجینگ به جریانی در تضاد با گفتمان رایج حکومت تبدیل شده استبا این وجود جشنواره شانگهای در این سال ها به نوعی به رویدادی آزاد و حتی در تقابل با جشنواره کاملا دولتی بیجینگ به جریانی در تضاد با گفتمان رایج حکومت تبدیل شده است. اوج این مدارا و سیاست زیرکانه را می توان در آخرین دوره این مراسم دید. در جشنواره نوزدهم دو فیلم De lan و روح در ریسمان Soul on String از منطقه حساس و مناقشه برانگیز تبت حضور داشتند. تا پیش از این تبت در سینمای چین تنها در قالب پروپاگانداهای سوسیالیتی و نمایش وحدت ملی و یا به عنوان محلی اسرارآمیز برای شفا و درمان به تصویر کشیده شده بود. این حساسیت ها بعد از قیام تبتی ها در سال ۲۰۰۸ و موج خودسوزی آنان در اعتراض به اشغال این منطقه و تبعید خودخواسته رهبر معنوی آنان - دالایی لاما - به اوج خود رسید، اما اکران این فیلم ها دریچه جدیدی به امید بازترشدن فضا گشود؛ فیلم هایی که برای اجتناب از گرفتار شدن به تیغ سانسور روی خط باریکی حرکت می کنند و با پرهیز از نگاه سیاسی و تاریخی، زندگی معمولی و هر روزه تبتی ها را به نمایش می گذارند.
از طرفی دیگر همانطور که در بالا ذکر شد چین با رشد فزاینده اقتصادی در چند سال اخیر و بالا رفتن سرانه درآمد مردم به بازاری بسیار جذاب برای استودیوهای سینمایی تبدیل شده و در واقع گیشه این کشور اکنون بعد از ایالات متحده بزرگترین منبع درآمدی هالیوود است.
مجموع این شرایط باعث شده است تا جشنواره فیلم شانگهای به محل فرود ستاره های سینمای جهان تبدیل شود. لیست بلندی از هنرمندان تراز اول این صنعت در سال های اخیر در هیات داوران یا روی فرش قرمز این فستیوال حضور داشته اند. از نام هایی چون بردلی کوپر، سر ایان مک کلن، ناتالی پورتمن و نیکول کیدمن تا کارگردانانی چون آنگ لی افسانه ای، امیر کاستاریکای صربستانی و برنده دو نخل طلا، بری لوینسن خالق مرد بارانی(۱۹۸۸) و تام هوپری که دارنده اسکار کارگردانی برای فیلم سخنرانی پادشاه(۲۰۱۰) است.
اهمیت جشنواره فیلم شانگهای تا آن جا بالا رفته است که کم کم آغاز اکران جهانی فیلم های روز دنیا همچون تبدیلشوندگان: عصر انقراض(۲۰۱۴)، چپ دست(۲۰۱۵) درام تحسین شده آنتونی فوکوآ از این فستیوال به رویه ای عادی تبدیل می شود.
همین اعتماد به نفس است که مسئولان این جشنواره تنها فیلم هایی را به بخش اصلی مسابقه و جایزه «جام طلایی» خود راه می دهند که در لیست رقابت هیچ جشنواره دیگری نباشد و این شامل فستیوال های بزرگی چون ونیز، کن و برلین هم می شود.
ایرانی ها نیز همواره سهم به سزایی در این جشنواره داشتند. در سال های اخیر فیلم هایی چون «خشم و هیاهو» و «سیزده» از هومن سیدی، «برف» از مهدی رحمانی، «رسم عاشق کشی» و «خرس» از خسرو معصومی، «سویوق» نخستین ساخته بهرام و بهمن ارک، «لانتوری» و «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان، «من دیهگو مارادونا هستم» ساخته بهرام توکلی، «مردی که اسب شد» به کارگردانی امیرحسین ثقفی، «فرشته ها با هم می آیند» اولین ساخته حامد محمدی، «برف روی کاج ها» پیمان معادی، «حوض نقاشی» ساخته مازیار میری، «قصه ها» ساخته رخشان بنی اعتماد، «ملبورن» ساخته نیما جاویدی، «در دنیای تو ساعت چنده؟» ساخته صفی یزدانیان و «پریدن از ارتفاع کم» ساخته حامد رجبی همگی در سال های اخیر در بخش های مختلف جشنواره اعم از پانوراما، استعدادهای جوان و بخش رقابتی روی پرده های سینما رفته اند. گرچه افتخار جام طلایی جشنواره آن هم دو بار تا کنون تنها در اختیار خسرو معصومی بوده است.
امسال نیز «مالاریا» از پرویز شهبازی در بخش غیر رقابتی، «رفتن» ساخته نوید محمودی در بخش پانوراما و «زرد» به کارگردانی مصطفی تقی زاده در بخش رقابتی در جشنواره به نمایش در خواهند آمد.
در سال ۲۰۱۷ از میان ۲۵۰۰ فیلم ارسالی از بیش از ۱۰۹ کشور جهان ۱۸۹ عنوان انتخاب شده اند. این فیلم ها در کنار نزدیک به ۵۰ فیلم داخلی در بخش های گوناگون جشنواره به نمایش درمیآیند.
جشنواره فیلم شانگهای نمونه ای از سخت کوشی و برنامه ریزی های بلندمدت چینی ها و نوع نگاه آنان به رابطه با دنیاست و بی شک می تواند الگو و سرمشقی برای رویدادهای فرهنگی کشور باشد که هر از چند گاهی و با رفت و آمد و مدیران ارشد کشور از پایه دچار تحول می شوند؛ تغییراتی که به هر سو می روند جز در مسیر اعتلای بین المللی نام آن.