خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: سرنوشت هر جامعهای بسته به رویکرد و ارادهی آنجامعه باشد، بدینمعنا کهارادهی جمعی مردم سبب پدید آمدن زمینهها و بسترهایی میشود که این زمینهها فضای متناسب با خود را بهدنبالمیآورند و در نتیجه، سرنوشتجامعه به گونهای رقم میخورد که فضایحاکم بر جامعه مقتضی آن است و از آنجا که لازمهی هر قانونی، قابلیّت تکرار آناست، بدینمعنیکه هرگاه سبب محققشود، اقتضای قانون، آناست که مسبب و نتیجه نیز تحقّقیابد، در مییابیم که اگر انسانهای صالح و پاکسیرت بهدنبال برقراری حکومت جهانیعدلگستری هستند که ریشهی هر گونه ظلم و ستم را برکند و پرچم زیبای ولایتاللّه را در سراسر گیتی به اهتزاز درآورد، باید در نخستینگام زمینههای اجتماعی لازم را فراهمسازند؛ چرا کهآخرین پیشوایالهیِ انسانها، بهمنظور هدایتمردم به سر منزل و کمالمطلوب، زمام چنینحکومتِ جهانیرا به دستمیگیرد، و این امر در صورتی امکان خواهد داشت که مردم آمادهی بهرهگیری از این هدایتالهی باشند، و در صورتی که چنین زمینه مساعدی در اجتماع وجود نداشتهباشد و مردم در مقامِ پذیرشِ دستورهای هدایتکنندهی آن امامِ همام نباشند، ظهور پیشوای آسمانی و منجیامّتها در میان چنین مردمی، ثمری نخواهد داشت، همانطور که وجود حضرتعلی(علیهالسّلام) در میانِ مردم زمانخود، بدون وجود زمینهی مساعد برای بهرهگیری از هدایتهای آنحضرت، نتیجهای به دنبال نداشت.
در برخی از روایات، با زبانِ خبر از آینده، بهاینزمینهسازی اشاره شده است. از جملهی آنها حدیثیاست از رسولخدا (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) که در آن چنین آمده:
یَخرُجُ اُناسٌ مِنالمشرق، فیُوَطؤون للمهدی یعنیسلطانه(۱)
از مشرقزمین، مردمانیخروج میکنند و زمینهساز حاکمیّت مهدیموعود (علیهالسّلام) میگردند.
همانطور که ملاحظهمیشود، پیامآور خدا با این بیاننورانی، در ضمنِ خبر از آینده، ظهور مهدیموعود (علیهالسّلام) را مترتّب بر فراهم بودن زمینههای لازم جهت حکومت و سلطهی آن حضرت بر کُرهی خاکی میداند و ایندر حالی است که هر انقلاب و حکومتی که برای هدفی معیّن برپا میشود، در صورتی امکانِ پیروزی دارد که زمینهی آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع بهطور کامل آماده و مهیّا باشد.
یکیاز عوامل و زمینههای مهمپیروزی، آناست که عمومملّت، خواهان آنحکومت باشند و ارادهی جمعی ایشان بر تأیید و پشتیبانیآنقرار گرفتهباشد، و از آنجا که حکومت حضرتمهدی(علیهالسّلام) یکحکومت جهانیاست، بهتبع، مساعد بودنِ زمینهی عمومیجهان را نیز میطلبد.
در ادامه، بهبرخیاز نشانههای فراهم آمدن این زمینه، که در واقع مراحل مختلف ایجاد زمینه اجتماعی هستند، اشاره میکنیم:
محبوبیت اجتماعی
در دوران پیش از ظهور که یأس، سایهی سیاه خویش را بر وجودِ بشریت میگستراند، خصیصهی آیندهنگریِ انسان، حسِّ امید را، ناخودآگاه، از دلِ انسانیّتهای مدفون میرویاند و آدمی را به «روزی دیگر» بشارتمیدهد.
بیگمان، نسلیکه دچار یأسها و سرخوردگیها است، در پیِ دیدنِ روزیخواهد بود کهتمامیاستعدادهای نهفتهاش شکوفا شود، و همهیانسانها در پهنهی زمین به جایگاه حقیقیشان برسند.
تمامِ تلاشِ امامانهدایت(علیهمالسّلام)، در اینجهتمصروف میشده که در زمانیکه یأسِ از دنیا و حاکمان آنبر شیعیان سیطره پیدا میکرده، مراقبباشند تا نهتنها این نا امیدی به ناحیهی رحمتالهی سرایتنکند، بلکهچراغ امید به کارسازی و فرج و گشایش امور از جانب پروردگار متعال را در دل پیروانشان فروزانتر کنند. در روایتیاز امامهشتم(علیهالسّلام) چنینرسیده:
ما احسن الصبر، و انتظار الفرج... فعلیکم بالصبر؛ فاِنّه اِنّما یَجییءُ الفرج علیالیأس...؛(۲) چهنیکو است صبر و انتظار گشایش امور را کشیدن... پسبر شما استکه صبر پیشهکنید؛ بهدرستیکهفرج، آنگاه میآید کهناامیدی فراگیر گشته باشد.
در فضای مالامال از یأس و ناامیدی و سرخوردگی انسانها، آشنایی با آیندهی سبز و پر نشاط از مجرای بشارتها و پیشبینیهای قطعی و تخلّفناپذیر انبیا و اولیایالهی، آدمیرا در پیرسیدن بهمنجی و مُصلحی حقیقی میدارد. اینحالت، در مرحلهی نخست، «تمایلی» بیشنیست، امّا با شناختبیشتر نسبت به اوصاف متعالی و آرمانی آن مصلحِ موعود و حکومتاش، در کنارِ رویاروییبا واقعیّتهای وحشتناک و تلخ و نابههنجار عصر پیشاز ظهور، رفتهرفته به «محبت» و «دوست داشتن» رکن اصلی آن حکومت اصلاحگر، یعنیقائد و رهبر نهضت، مبدّلمیشود. اینجا است که این سخن در جایگاه معنا و مفهوم واقعی خویشقرار میگیرد:
«اِنّه لایخرج حتّی لایکون غائبٌ احبّ اِلی الناس منه، مِمّا یلقون من الشر»(۳)؛ به درستی که مهدیموعود (علیهالسّلام)] قیام نمیکند تا زمانیکه هیچ غایبی نزد مردم محبوبتر از وینباشد. و این به خاطر شرارتها و نارواییهاییاست که مردم دیدهاند.
اهمّیّت عنصر محبوبیّت اجتماعی تا به آن جا است که وقتی به تاریخ مینگریم، هیچحکومتی را نمییابیم که گفته باشد:
متکیبر ستمو سرکوب، بر مردماِعمالحاکمیّت میکند.
محبوبیّت اجتماعی که آمد، بهدنبال خود مقبولیّت را میآورد و با آمدن مقبولیّت، مردم، مُلتمِسانه، حاکم را بر اِعمالحکومت بر خویش دعوتمیکنند. نمونهی بارز این مطلب را در ماجرای بیعتمردم با حضرتعلی(علیهالسّلام)، مشاهدهمیکنیم.(۴) البته، متون رسیده دربارهی نحوهی بیعتمردم با حضرتمهدی(علیهالسّلام) نیز خالیاز اینمعنا نیست.(۵)
بهخاطر فراهمبودنهمینزمینهیاجتماعیِ مناسب، وقتیامامعصر (علیهالسّلام) ظهور میکند، مردم، با تمامخوشحالی و در نهایت احترام، از آنحضرتاستقبالمیکنند. مرحومسید بنطاووس، رحمهاللّه، در نقلیچنینآورده:
لایخرجالمهدی حتّییُقتلالنفسُ الزکیّه. فاِذا قتلتِ النفسُ الزکیّهغضبعلیهماهلالسماء و اهلالارض، فأتی الناسُ المهدی و زفوّها اِلیهما تزّفالعروساِلی زوجها لیله عِرسها(۶)؛ حضرتمهدی(علیهالسّلام) قیامنمیکند تا زمانیکهنفسزکیّهبهشهادتمیرسد. پسهنگامیکهنفسزکیهکشتهشد، اهلآسمانو زمین، بر قاتلاناو خشمناکمیشوند. در اینهنگاماستکهمردم، گِرد مهدی(علیهالسّلام) جمعمیشوند، و او را همانند عروسیکهشبزفافبهسویخانهیشوهر میبرند، برایحکومتمیآورند.
بیگمانتعبیر «زفوها اِلیه»حاکیاز اشتیاقشدید مردمبهحکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام) و فراهمبودنزمینهیبینظیر اجتماعیقبلاز ظهور استکهبههنگامظهور، اینگونهاز حکومتآنحضرتاستقبالمیشود. و همانطور کهاز متنروایتظاهر استاینزمینهیاجتماعیپساز بروز ظلمیآشکار کهدر قالبشهادتنفسزکیهپدید آمده، در جامعهایجاد میگردد، بر همیناساسمیتوانعلترویکرد مردمبهحکومتمهدویرا در ادامهسرخوردگیایشاناز ظلمو فساد دیگرانارزیابیکرد.
مرور روایاتیکهدر اینبارهوارد شدهاند بهما مینمایاند کهعنصر محبوبیّت، در بستر سازیبرایحکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام)، از جایگاهویژهایبرخوردار است. در بیانیاز قتادهچنینرسیدهاست:
المهدی خیرالناس... محبوبٌ فی الخلایق...(۷)؛ حضرتمهدی(علیهالسّلام) بهترینمردماست... او، محبوبنزد خلایقاست.
در تعبیر دیگریاز اهلسنّتاینطور آمدهاست:
اِذا نادیمنادٍ منالسماء
«اِن الحقفی آلمحمد»
فعند ذالک یظهرالمهدی علیافواهالناسو یشربونحُبّهفلایکونلهمذکر غیره؛(۸)
هنگامیکهندا دهندهایاز آسمانفریاد زند:
«حقدر آلمحمد (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) است.»
پسدر آنزمانمهدیظاهر میشود و محبّتاو در دلمردمجایمیگیرد بهطوریکهدر یاد هیچکس، غیر او نخواهد بود.
در نقلدیگری، مقدار اشتیاقمردمبهآنحضرت، با تشبیهبهشدتشوقو دلبستگیشتر مادهای به فرزندش بیان شده:
... فیبلغالمؤمنینخروجهفیأتونهمِنکلّ ارض، یحنّونالیهکما تحنّ الناقهالیفصیلها...؛(۹)
هنگامیکه خبر خروج حضرتمهدی(علیهالسّلام) بهانسانهای مؤمن میرسد، از هر سرزمینیبهسویاو روانهمیشوند و با اشتیاقبهسویاو میشتابند، همانطور کهشتر مادهبهطرففرزند خود میرود.
عطش و شیفتگی
انسانیکهبرایرسیدنبهسعادتو خوشبختیبههر دریزدهو هر راهیرا پیشِ رو گرفته،ولی هر چهبیشتر تلاشکرده، بستهبودندرها و بنبستبودنراهها برایاشیقینیتر گشتهاست، اشتیاقبهبرپاییحکومتمنجیموعود (علیهالسّلام) در وجودششعلهورتر میشود. تداوماینحالت، روحآدمیرا بهمرحلهایجدید میرساند کهآن، عطشو شیفتگیاست. اگر در جامعهیبشری، اینعطشپدید آید، مرحلهایمهماز زمینههایاجتماعیِ ظهور، فراهمشدهاست . شاید بتوانسببتکرار جملهی «یملاالارضقسطاً و عدلاً کما مُلِئت جورا و ظلما»
را در همیننکتهدانست؛ چرا کهبشر، از روزیکهپا بهعرصهیزمینگذاشتهو در پرتو زندگیاجتماعی خود، برایپیشبُرد اهدافانسانیخویش، سر بهفرمانحاکمانو زمامداراننهادهاست، امیدوار بودهکهاینحاکمانِ زورمند جلو تعدّیاترا بگیرند و جامعهایصالحو بهدور از هر گونهظلمو ستمِ پیدا و پنهانبسازند، امّا نهتنها بهاینخواستهیبرخاستهاز عمقِ جانِ خویشنرسیده، بلکهروز بهروز شاهد گسترشظلم وستمهایگوناگونیبودهاست. از اینرو، هر گاهکهبا پدیدهینارواییروبهرو میشود، از اعماقوجود آرزویدرکروزگاریرا میکند کهبا رویکارآمدنمردیالهی، روحِ عدالتدر کالبد جامعهیبشریدمیدهشود. این، همانزمینهیمساعد و بستر مناسببرایپذیرشحکومتجهانیحضرتمهدیموعود (علیهالسّلام) استکهباید در وجود تمامیجامعهیبشریرسوخکند.
هر چند که روبهرو شدن با پدیدهینابهنجار ظلمو جور، انسانرا از سوییآزردهخاطر و رنجور میکند، امّا از سویدیگر، نور امید و عطشزندگیدر آیندهایحتمیو موعود کهاثریاز ظلمو جور نخواهد داشترا در دلاو فروزانمیکند و همینامر سببمیشود تا لحظهبهلحظه، محبّتو دوستیو اُنسبا حضرتمهدی(علیهالسّلام) و حکومتاو در جانِ آدمیشدّتیابد، و رفتهرفتهاینشدّتبهعطشو شیفتگیمبدّلشود.
از حدیفه، دربارهیوضعیّتجامعهیبشریدر هنگامقیامحضرتمهدی(علیهالسّلام) چنینرسیده
... «انّه لایخرجحتّیلایکونغایباحب اِلیالناسمِنهمِمّا یلقونمِنالشّر؛(۱۰)
بهدرستیکه[مهدیموعود (علیهالسّلام)] قیامنمیکند تا زمانیکههیچغایبینزد مردممحبوبتر از وینباشد، و اینبهخاطر شرارتها و نارواییهاییاستکهبهمردمرسیدهاست.
اضطرار
از بررسیروایاتمیتوانچنینبهدستآورد که «اضطرار» تبلور فراهمآمدنِ همهیآمادگیها و زمینهها است. انسانِ مضطر، دنیا را باتماموسعتاش، تنگاحساسمیکند و زرقو برقِ فریبندهیظاهرِ قدرتهایشیطانی، او را غافلنمیکند. بر عکس، انسانهاییکهزندگیدر کاخهایسر بهفلککشیدهو بهرهمندیاز مالو منالفانیو عیشو نوشزودگذر دنیا، خطپایانآرزوهایشانرا ترسیمکردهاست، کجا بهدنبالجایگاهیدر کنار مهدیموعود (علیهالسّلام) خواهند بود؟
انسانیکهخود را یافتو ارزشجانخویشرا بیشتر از آندید کهدر چند روزهیدنیا تباهاشسازد، قدمنهادندر خیمهیمحبوبدلها و زندگیدر روزگار شیرینظهور را پایانآرزوهایشقرار میدهد و اینحالت، نهفقطیکآرزویبیریشه، بلکهفراتر از عطشیاستکهجانآدمیرا بهلرزهدر میآورد و لحظهبهلحظهاو را در پیرها شدناز وضعیّتکنونیمیدارد.
در روایتیابوسعید خدریاز وجود مقدّسپیامبر گرامیاسلام(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) چنیننقلمیکند:
تأوی الیهاُمّتُهکما تأوی النحلاِلی یعسوبها(۱۱)؛ امّتحضرتمهدی(علیهالسّلام) بهسویاو پناهمیبرند، همانطور کهزنبور [از ترسدیگران] بهملکهیخویشپناهمیبرد.
بنابراین، رسیدنِ جامعهبهمرحلهایکهدر آن، همهیمردمیکدلو یک صدا، خواهانِ حکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام) باشند و با تماموجود، اضطرار خویشرا بهحضرتاش فریاد زنند و آمادهییاریو جانبازیدر رکاباو برایرسیدنبهاهدافوالایویباشند، از جملهعواملیاستکهتوقّعظهور، بدونِ آن، امریاستنهچنداننزدیکبهواقع.
بر همیناساساستکهوجود مبارکاشدر توقیعشریفچنینمیفرماید:
ولو ان اشیاعَنا - وَفّقَهُماللّهلِطاعتِهِ - علیاجتِماعِ القلوبفی الوفاءِ بالعهد علیهملَما تأخر عَنهمالیُمنُ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجلَت لهمالسعاده بمشاهدتنا علی حقالمعرفهوصِدقِها مِنهمبِنا(۱۲)؛
اگر دلهایشیعیان- کهخدا بر طاعتخویشموفقشاندارد - بر وفایبهعهدیکهبر آنانبود، متّحد و استوار میبود، هرگز یُمندیدار [و همنشینی] ما از ایشانبهتأخیر نمیافتاد و بهتحقیقکهخوشبختیدیدار ما با معرفتیثابتو پا برجا بهسویآنانرویمیآورد.
این، در حالیاستکهاگر زمینهمردمیمناسب، بهوجود نیاید، بهطور کلّی، جامعه، لیاقتو قابلیّتبهرهمندیاز ایننعمتبسبزرگالهیرا بهدستنمیآورد؛ چرا کهقانونحتمیالهیاینگونهاستقرار یافتهکهنعمتو رحمتخداوند بر حسباقتضایمحلّ و بر وفقاستعداد و متناسببا قابلیّتِ دریافتکننده، فرود آید.(۱۳)
ظهور زمامدار عادلیمانند امامزمان(علیهالسّلام)، بزرگتریننعمتیاستکهتا کنونهیچامّتیلیاقتدریافتآن را نداشتهو اگر قرار باشد کهآنحضرتبدونوجود زمینهیلازمِ اجتماعیظهور کند، بهتحقیقکهاز مردمهمانچیزیرا خواهد دید کهدیگر پیشوایانالهیدیدند و همینمردمیکهدر صورتایجاد زمینهیپذیرشِ حکومتامامزمان(علیهالسّلام) از یارانو هوادارانآنحضرتمیشوند، در صورتعدموجود زمینهیلازمدر میانشان، علیهآنامامهمامبهمقاومتبر خواهند خواست!
بنابراین، یکیاز مهمترینزمینههایظهور امامزمان(علیهالسّلام)، و بر پاییحکومتعدلجهانی، فراهمآمدنبستر اجتماعیلازماست. و در همینراستا، یکیاز با اهمیّتترینوظایفانسانهایصالحیکهدر انتظار برپاییدولتکریمهیامامعصر(ارواحنالترابمقدمهالفداء) هستند، ایناستکهزمینههایاجتماعیلازمبرایپذیرشو درخواستحکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام) را در میانتودههایمردمپدید آورند.
ضرورت وجود یاران
روشناستکهمهمترینوظیفهیدولتاماممهدی(علیهالسّلام) ریشهکنکردنستمو ستمگراناز سطحجامعهو ساختنجامعهایپاکو با طراوتدر سراسر کرهیزمیناست. و نیز روشناستکهپاکسازیچنینجامعهایاز لوثوجود پلیدیهایناشیاز دوریانسانها از کرامتانسانیخویش، آنهمبدونهیچگونهسُستیو کوتاهآمدندر اجرایدستورهایحیاتبخشخدایی، مستلزمِ درگیریبا پایگاههایسلطهیاهریمنانیاستکهمنافعخویشرا فقطدر دلِ سیاهجامعهیدور از اولیایخدا یافتهاند.
اصلاحِ چنینجامعهایکهلبریز از بیدادگریو فساد است، کاریبسدشوار خواهد بود؛ زیرا، همانطور کهدر گذشتهبداناشارهشد،امام(علیهالسّلام) برنامههایخود را از راههایعادیو در چهارچوبملاکها و قانونهایطبیعیبهاجرا درمی آورد کهیکیاز آنها پیشرفتدینو آیینخدا از طریقیاریبندگانصالحاست.
از سویی، ادارهیجامعهایرهیدهاز بندهایبردگیشیطانپرستان، آنهمبهگستردگیتمامزمین، دولتیقویو کارآمد میطلبد، دولتیکهاز یارانو دستیارانیویژهتشکیل شده باشد، یاورانیکهاز هر جهتشایستگیهایلازمبرایتحمّلمبارزاتطاقتفرسایاوّلیهو سختیهایادارهیجامعهیپساز ظهور را داشتهباشند تا در کنار ایشان، ناهمواریها، هموار گردد و آنرهبر یگانهاز بیابانغربتو تنهاییرها شود و زمینرا لبریز از عدلو داد کند.
این، مطلبیاستکهعلاوهبر، برخورداریاز پشتوانهیعقلی، در برخیاز روایاتهممورد اشارهقرار گرفتهاست. فضیلبنیساراز امامصادق(علیهالسّلام) نقلمیکند کهدربارهِحضرتمهدی(علیهالسّلام) فرمود:
لهکنز بالطالقانما هو بذهبولافضّه...، و رجالٌ کأنّ قلوبهمزبرالحدید... بهمیَنصُرُاللّهُ اِمامَ الحق؛ (۱۴) برایحضرتمهدی(علیهالسّلام) گنجیاستدر طالقانکهاز جنسطلا و نقرهنیست... مردانیهستند کهاستواریدلهایشانبرایدین خدا، همانند آهناست... خداوند متعال، بهدستایشان، امامو پیشوایحقرا یاریمیکند.(۱۵)
منابع:
۱- عقد الدرر، ص ۱۶۷، باب الخامس؛ کنزالعمال، ج ۷، ص ۱۸۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ۱۳۶۸ - باب خروج المهدی، من کتاب الفتن
۲- بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، باب ۲۲، ح ۷ و ...
۳- عقد الدرر، ص ۹۴
۴- مراجعه شود به خطبه ۳ (شقشقیه)، نهج البلاغه
۵- عقد الدرر، ص ۹۶ وص ۱۴۲، باب الرابع؛ سنن الدّانی، ابو عمرو الدّانی؛ لوحه ۸۵ و۹۵
۶- ملاحم وفتن، سید بن طاووس؛ باب ۶۳، ص ۱۳۹؛ معجم احادیث الاِمام المهدی (علیه السّلام)، ج ۱، ص ۴۷۸، ح ۳۱۹ با کمی تفاوت
۷- عقد الدرر، ص ۲۰۲
۸-همان مدرک، ص ۸۳
۹- همان مدرک، ص ۱۱۳، باب ۴
۱۰- عقد الدرر، ص ۹۴
۱۱- معجم الملاحم والفتن، ج ۴، ص ۳۵۲ (به نقل از الملاحم، سید بن طاووس، ص ۷۰، باب ۱۴۶ مهر بیکران، ص ۵۱
۱۲- احتجاج، طبرسی، ج ۲، ص - بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷
۱۳- انزل مِن السّماء ماءا فَسالت أودیه بِقَدَرِها رعد/ ۱۷
۱۴- بحار الانوار، ج ۵۲، باب ۲۶، ح ۸۲، ص ۳۰۷ – ۳۰۸
۱۵- مقدمات ظهور، سیدمجتبی فلاح بنیاد فرهنگی حضرت مهدی(عج)،فصل زمینه های اجتماعی و دولت حضرت مهدی (عج)