به گزارش خبرگزاری مهر، پدرام سلطانی در کانال تلگرامی خود نوشت: گزارش سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۵ در زمانی منتشر شد که افکار عمومی متوجه بحثهای انتخابات ۹۶ بود و گوشها، صدای سیاست را دنبال می کردند؛ لذا زنگهای هشداری که این آمار به صدا درآورد، در همهمه و هیاهوی انتخابات شنیده نشدند و در خصوص آن بحث و تحلیل کمتر به میان آمد. لازم می دانم به برخی از آمار و ارقام منتشره در این گزارش اشاره نمایم.
از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، جمعیت شهرنشین با افزایش ۲.۶ درصدی به ۷۴ درصد رسیده و جمعیت روستا نشین به ۲۵.۹ درصد کاهش پیدا کرده است. بعد خانوار (متوسط تعداد اعضای خانواده) از ۳.۵ به ۳.۳کاهش پیدا کرده است. اما مهمتر از این کاهش، کاهش بعد خانوار روستایی از ۳.۷به ۳.۴ است. در هیچ زمانی بعدی خانوار روستایی تا این حد کاهش نیافته و نزدیک به بعد خانوار شهری نشده بود.
نرخ متوسط رشد جمعیت باز هم کاهش یافته است و از ۱.۲۹ به ۱.۲۴ درصد رسیده است. این در حالیست که نرخ رشد جمعیت روستایی منفی تر شده و به منفی ۰.۷۳ رسیده است و نرخ رشد جمعیت شهری ۱.۹۷ درصد بوده است. جمعیت ۲۹-۱۵ سال ۶.۴ درصد کاهش داشته است و جمعیت ۶۴-۳۰ سال ۵.۵ درصد افزایش داشته است. همچنین میانگین سنی جمعیت از ۲۹.۸سال به ۳۱.۱ سال رسیده است.
در عین حال تعداد خانوارهای ۱ نفره (مجرد) به ۸.۵ درصد رسیده است، رشدی ۲۰ درصدی نسبت به ۷.۱ درصد سال ۱۳۹۰ را نشان می دهد؛ در این میان تحلیل و اظهار نظرهای علمی و فنی در خصوص این سرشماری را به متخصصین امر وا می گذارم و البته از ایشان درخواست اکید دارم که شفاف و صریح آنچه را که می بینند بیان کنند.
اما پیامی که این ارقام برای من دارد این است که مهاجرت از روستاها به شهرها سرعت بیشتری گرفته است و در نتیجه حاشیه نشینی و سایر پیامدهای این مهاجرت دامن شهرها را بیشتر خواهد گرفت؛ در مقابل پهنه های وسیعی از کشور در حال خالی شدن از سکنه هستند، برخی از این پهنه ها در مجاورت مرزهای کشور قراردارند. این روند هم هزینه حفظ امنیت کشور پهناور ما را بالاتر می برد و هم سرمایه گذاریهای انجام شده در آن مناطق را به باد می دهد.
تغییر سبک زندگی در روستاها مشهود است. روستایی دیگر فرزند بیشتر نمی خواهد، خواه از سر تنگناهای معیشتی و خواه از روی عدم نیاز به فرزند برای کمک به وی در کشاورزی و دامداری؛ ضمن اینکهجمعیت کشور در حال پیرتر شدن است. میانگین سنی کشور برای اولین بار از مرز ۳۰ سال گذشته است و جمعیت ایران وارد دهه چهارم خود شده است.
خانوار ایرانی به سمت کوچکتر شدن پیش می رود. در این میان افزایش مشهود تعداد خانوارهای یک نفره حاکی از مشکلات تشکیل خانواده و یا تغییر سبک زندگی است. قطعاٌ ورود به عمق این آمار و ارقام و بدست دادن تحلیلهای دقیق و همه جانبه پرده از واقعیتهای بیشتری بر می دارد. آمار در عمل باید جعبه ابزار دولتها برای سیاستگزاری و برنامه ریزی باشد اما نمی دانم چرا این جعبه ابزار فقط هر پنج سال یکبار درش باز می شود و بعد بدون استفاده سرجایش قرارداده می شود.
چرا هشدارهایی که این آمار می دهد مورد توجه قرار نگرفته اند؟ برای چشمان تیزبین، این آمار پرده از واقعیتهایی برداشته است که هریک به نوعی مخاطره ای برای آینده این سرزمین تلقی می شوند.