به گزارش خبرنگار مهر، سردبیر سابق مجله عصر اندیشه در همایش میقات گفت: رشته «مطالعات بحران» باید در دانشگاههای علوم انسانی به عنوان یک علم میان رشتهای تأسیس و تدریس شود، چرا که کشور ما در کوتاهمدت، همزمان با ١٠ بحران عمده دست و پنجه نرم خواهد کرد. بحران آموزش، بحران جنسی، بحران اقتصادی، بحران انرژی و آب، بحران ناکارآمدی و بحران فساد از جمله این بحرانها هستند که از دلِ همزیستی و برخوردشان با یکدیگر، بحرانهای دیگر نیز زاده میشود.
نویسنده کتاب ارتش سری روشنفکران اظهار داشت: از این رو، باید رشته «مطالعات بحران» را در علوم انسانی جدی گرفت و آن را به یک روش آینده پژوهانه گره زد. امروزه برای این بحرانهای به هم پیوسته، سناریوهای جامع و مورد اجماع نداریم، چون نظریههای علوم انسانی در زمینههای جامعهشناختی، سیاستگذاری فرهنگی، روانشناسی اجتماعی و درطیف گستردهای از دیگر زمینهها، نه توصیفات دقیقی از دردها دارند و نه میتوانند توصیههای کاربردی ارائه دهند. وقتی توصیف، جامع نباشد، طبعا توصیهها نیز نافع نخواهند بود. از دیگر سو، هنوز در گامهای اولیه در عرصه اسلامیسازی علوم انسانی به سر میبریم و در این زمینه نیز پیشرفت چشمگیری نداشتهایم، فعالان این عرصه با محدویتهای متنوعی مواجه هستند که جای آسیبشناسی و خودانتقادی دارد. عدهای از تحولخواهان حقیقی در عرصه علوم انسانی نیز در مظلومیت به سر میبرند و دردها را میشناسند، اما صدای آنها به جایی نمیرسد.
فضلی نژاد با ذکر یک نمونه از بحران دیوان سالاری در ایران افزود: اگر در کشوری، قوانین متروک شود، بحران اقتدار پدید می آید و وقتی دیوانسالاری با بحران اقتدار روبهرو شود، ممکن است در وضعیت سختِ «بیدولتی» قرار گیریم. اگر قانون حجاب سست شود، در معرض نسخ یک امر بنیادین قرار میگیریم و باید برای آن راهحل بیابیم. این راهحل نیز صرفا یک کار اجرایی برای اعمال مقتدرانه قانون نیست، چرا که وقتی قانونی سست شد، با اعمال قوه قاهره به دوران اقتدار خود بازنمیگردد. متروک شدن قوانین بنیادین، امری معرفتی و فرهنگی و روانشناختی است که باید در عمق، تحلیل شود، نه در سطح. بنابراین، از حیث جامعه شناسی حقوق باید به متروک شدن قوانین حساس باشیم، چون اتوریته برقراری نظم و ماهیت نظامات کشور را تهدید میکند.
این پژوهشگر علوم انسانی گفت: اگر قانونی مثل ممنوعیت استفاده از ماهواره را تصویب کنیم و حتی کسانی که به آن رای داده اند یا حمایتش کردند، متعهد به آن نباشند، با یک بحران حقوقی روبهرو خواهیم شد و به تدریج، بحران اخلاقی و بحران اقتدار از دل آن خواهد آمد. همینطور بسیاری از قوانین ما در حوزه مجازات اسلامی عملا منسوخ است و استناد به آنها دیگر ممکن نیست. اینجاست که باید از برخی سنتهای حقوقی کهنه که میان دیوانسالاری کشور با مسائل و دردهای مردم فاصله میاندازد، به سرعت عبور کنیم.
فضلی نژاد در بخش دیگر سخنرانی خود با بیان اینکه برخی روشهای ما شکست خورده، اما باید «شجاعتِ نوسازی» داشته باشیم، گفت: اگر میخواهیم اصول را حفظ کنیم، باید در روشهای خود تجدیدنظر کنیم. این تجدیدنظر، البته به مقتضای سن و تجربه انقلاب، تا حدودی طبیعی است، اما اگر زمان آن بگذرد، نه تنها تبدیل به فرآیندی غیرطبیعی میشود، بلکه ممکن است امکان تحقق و انجام آن هم از بین برود و هزینه های کلانی را تحمیل کند. از این جهت، باید یک اجماع عمومی برای گذر از روشهای منسوخ شکل گیرد.
وی افزود: امروزه ابتذال نیز مانند فساد فراجناحی شده و متاسفانه به امری عمومی تبدیل گشته است. نه تنها امر سیاسی بلکه دیگر امور نیز وقتی مبتذل میشود که ما به جای مسائل اصلی، بازیهای فرعی را در اولویت قرار دهیم، حاشیهها بر متن غلبه کنند، برای کسب قدرت از اصول عدول کنیم.
فضلینژاد ادامه داد: این همه، حاصل به حاشیهراندن نخبگان واقعی و به مسند رسیدن «نخبگان تقلبی» از سالیان گذشته است که به همه امور نگاه پروژهای دارند، در حالی که ما در بطن جامعه و فرهنگ با پروسهها مواجه هستیم، نه با پروژهها. بنابراین، اولین گام عملی برای نوسازی گفتمان انقلاب، تجدیدنظر در «روش» و عوض کردن زمین بازی است. تنها جوانان انقلابی اصیل که «جامعنگر» و آشنا به «مقتضیات زمان» هستند، میتوانند با این آسیبها مبارزه کنند.