خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: انقلاب اسلامیما با نام بنیانگذار خود یعنی حضرت روح الله (ره)، پیوندی ناگسستنی دارد و در عین حال در بیت حضرت امام، شهید آیت الله سید مصطفی خمینی، نامیماندگار در تاریخ انقلاب مردم ایران و تاریخ ایثار و شهادت است.
تقویم تاریخ نشان میدهد که در چنین روزهایی، یعنی در آخرین روزهای دهه نخست ماه ذیقعده الحرام سال ۱۳۹۷ هجری قمری و در حالیکه حضرت امام به همراه خانواده در تبعید بودند؛ طرح به شهادت رساندن فرزند برومند حاج آقا روح الله، یعنی آیت الله سید مصطفی خمینی در دستور کار دشمنان قرار گرفت تا مثلا با این حربه، حضرت امام را از ادامه نهضت منصرف کنند!؛ در حالیکه حضرت امام از همین به ظاهر تهدید هم فرصت ساختند و نهضت به سمت و سوی پیروزی گام برداشت.
حاج آقا مصطفی را باید یار و همراه همیشگی امام دانست که این همراهی همزمان با تبعید امام، جلوه ای دیگر یافت.
ایشان همزمان با تبعید امام به ترکیه، راهی خانه علما و مراجع شد و با آنان به گفتگو نشست. پس از آن بود که شهربانی با هماهنگی ساواک، ایشان را دستگیر کرد.
زندانی شدن و بازجویی در زندان قزل قلعه، ادامه ماجراست؛ ماجرایی که چند ماه به طول میانجامد.
و اما امام از ترکیه و بدون اطلاع از دستگیری حاج آقا مصطفی، ایشان را به عنوان وکیل تامّ الاختیار خود تعیین و از وی به عنوان "نور چشم" خود یاد میفرمایند: «بسمالله الرحمن الرحیم/ الحمد لله علی السّرّاء و الضّرّاء و السلام علی محمد و آله الطاهرین. و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است، وکیل است از طرف حقیر در کلیه امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند برای تأمین شهریه طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین و هر نحو وجهی که باید به من برسد، و در اعطا به محال مقرر خود. و وصی اینجانب هستند. و وصیتنامه ام در یکی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم به عهده دارم احتیاطا، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط کنند. کُتب من از مصطفی است. اثاثیه خانه مطلقا از مادر مصطفی است. بقیه وصیتنامه ام عمل شود. مراد از "نورچشمی" که در صدر ورقه نوشته ام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی ـ ایّده الله تعالی ـ است؛ وَ اُوصیهِ بِتَقوَی اللهِ و إطاعَتِ أَمره؛ و أرجُو مِنهُ الدُّعاء فی الحَیات و الوَفات. ۵ رجب المرجب ۱۳۸۴/ روح الله الموسوی الخمینی.»
البته باید گفت که رژیم پهلوی قصد داشت تا با زندانی کردن حاج آقا مصطفی، هم در میان مبارزان نهضت امام، رعب و وحشت ایجاد نماید و هم، ارتباط آنان را با حضرت امام و حاج آقا مصطفی قطع کند و در حقیقت، ادامه نهضت را با مشکل مواجه کند.
اما درایت حاج آقا مصطفی، مثالزدنی بود؛ چراکه از همان زندان و با اطلاع از حُکم پدر، حجت الاسلام و المسلمین شیخ شهابالدین اشراقی را به عنوان وکیل و نماینده خود معرفی کرد و به این شکل، حضور معنوی امام خمینی در میان مردم، همچنان پابرجا و مستمر نگاه داشته شد.
و اما طرح به شهادت رساندن حاج آقا مصطفی وقتی برنامه ریزی شد که مبارزات انقلابی گسترش یافت و رژیم پهلوی به استیصال رسید. اینگونه بود که دست راست امام را به شهادت رساندند تا بتوانند نهضت را خاموش کنند؛ اما دست یاری حضرت حق با نهضت خمینی کبیر همچنان پابرجا بود.
یکی از کسانی که از آن روزها، خاطرات فراوانی دارد؛ همسر مرحوم حاج احمد آقا خمینی است: «امام خیلی محکم و استوار گفتند که به هر حال این اتفاقی است که افتاده؛ خداوند یک وقت نعمتی به آدم میدهد؛ یک وقت هم میگیرد؛ باید تحمل داشته باشیم. همچنین خانم (همسر امام) خیلی بیتاب بودند که آقا گفتند خانم به خاطر خدا صبر کن؛ میدانم که خیلی دشوار است؛ خیلی سخت است ولی به حساب خدا بگذار. به حساب خدا که بگذاری تحملش آسان میشود، خدا خودش آسان میکند. امام همچنین چند دقیقهای نشستند و با خانواده حاج آقا مصطفی صحبت کردند و دلداری دادند. یادم میآید که به آنها گفتند من هم کوچک بودم که پدرم از دنیا رفت؛ حالت شما را درک میکنم اما شما به خاطر خدا صبر کنید و از خدا کمک بخواهید. خدا خودش به شما صبر میدهد؛ تحمل میدهد. شما آرام باشید؛ مواظب گفتار خود باشید؛ مبادا ناشکری کنید. در عصر همان روز تعداد بیشتری از دوستان حاج آقا مصطفی به منزل آمدند و حیاط کوچک منزل امام پُر شد. همه افراد ضجه میزدند و با صدای بلند گریه میکردند. امام خودشان محکم نشستند و ابتدا آیه انّا لله و انّا الیه راجعون را خواندند و یک مقداری برای آنها صحبت کردند و آنها را دلداری دادند. فکر میکنم آنجا بود که گفتند مرگ مصطفی از الطاف خفیه الهی بود.»
و اینچنین بود که آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی - که به تعبیر حضرت امام، امید آینده نهضت و اسلام بود -، به شهادت رسید؛ شخصیتی که حضرت امام و همسرشان، نام او را به یاد پدر شهید حضرت امام یعنی شهید سید مصطفی موسوی، سید مصطفی گذاشته بودند.
از حاج آقا مصطفی، بیش از ده کتاب و حاشیه و رساله به یادگار مانده که خود، نشان دهنده تلاش وافر علمیو فرهنگی ایشان در کنار مبارزات انقلابی است.
تردیدی وجود ندارد که ساده زیستی آن آقازاده، یکی از مهمترین وجوه شخصیتی او بود؛ چراکه با همه مشهور بودنش، هیچگاه ساده زیستی را رها نکرد که یکی دیگر از نشانههای این ساده زیستی هم، وصیت نامه اوست؛ آنجا که در وصیتنامه اش، فقط کتابهایش را به عنوان اموال دنیا بر میشمارد و در مورد آنها نیز احتیاط میکند و یادآور میشود که آنها نیز از وجوه شرعیه خریداری شده اند و اگر فرزندش، علوم حوزوی را ادامه نداد، بهتر است آنها را به کتابخانه ی مدرسه آیت اللّه بروجردی در نجف تحویل دهند: «... خلاف احتیاط است که این کتابها، ارث برده شود. چیز دیگری ندارم مگر بعضی مختصر است که آن هم دیگر احتیاج به گفتار ندارد ...»
روحش شاد و یادش گرامی.