مجله مهر:«مزار شریف سقوط کرد. هفدهم مردادماه ۱۳۷۷، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. خبر فوری، فوری .مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند به من بگویید که چه وظیفهای....» نحسی طالبان به جان تمام شهر افتاده. مرگ از در و دیوارهای شهر بالا رفته و حالا به حوالی کنسولگری ایران رسیده. این آخرین پیام بود. جملههایی که شاید قرار بود تنها از سقوط مزار شریف خبر بدهند؛ اما نیمه تمام باقی ماندند و هنوز هم بوی دلهره میدهند. جملههای خبری با یک فعل تمام میشوند و دست آخر با یک نقطه آرام میگیرند؛ ولی این جملهها قریب به بیست سال است که بیقرارند بیقرار اینکه یک نفر بیاید فعل آخر را بگذارد و با یک نقطه راحتشان کند. اینکه یک نفر پیدا شود دنباله واژههای«آقای خبرنگار» را بگیرد و بگوید که دقیقاً«چه وظیفه ای...» دارد؟ این کلمات و این جملهها بیست سال است که ۱۷ مرداد به ۱۷ مرداد به یاد صاحبشان بیتابیشان را فریاد میکنند؟ بیتابی اینکه بدانند یک خبرنگار در وانفسای دلهره،جنگ،فقر و نابرابری آدمها دقیقاً«چه وظیفهای» دارد؟
۱۷مرداد سال ۱۳۷۷سالروز سقوط شهر مزار شریف افغانستان در تاریخ است. تاریخی که در زمان خودش برای ایرانی از مفقود شدن ۱۱ هموطن در کنسولگری ایران خبر میداد و هیچکس از سرنوشت این چند تن خبری نداشت. بیخبری که نهایتاً با خبر تلخ پیدا شدن پیکرهای بیجان آنها در یک گور دستهجمعی در خرابههای حوالی کنسولگری ایران در مزار شریف به پایان رسید. ۱۰ نفر از این شهدا دیپلمات و یک نفر از آنها یک خبرنگار بود. شهید محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف کسی است که به دنبال شهادتش در این تاریخ ۱۹ سال است که در تقویم روز شهادتش در تقویم با نام روز خبرنگار به ثبت رسیده است.