به گزارش خبرنگار "مهر"، یک اصل اساسی در تاریخ بشریت حکم می راند که موتور و محرک تاریخ است و آن چیزی جز "منافع" افراد و نظام ها نیست. شناخت منافع و پیچیدگی و ابعاد آن، جوهره و بنیان علم سیاست است . قدرت ، حفظ و افزایش آن نیز در گسترش منافع قرار می گیرد . خصیصه اصلی منافع ابهام، پوشیدگی، پیچیدگی و تنوع آن است که بدنبال آن، علم سیاست نیز پیچیده ، مبهم و دشوار می گردد. علم سیاست یکی از پیچیده ترین شاخه های علوم اجتماعی است؛ دلیل آن نیز موضوع مورد بررسی یعنی انسان در عالی ترین سطح اجتماعی ، یعنی نظام سیاسی است.
سیاست عرصه دشواری، ابهام و پیچیدگی و خاص بودن است. به همین علت به انسانهای خاص نیز نیاز دارد. سیاست میدان ورود هر کس نیست، سیاست به آدمهایی نیاز دارد که مولفه های سیاست و شرایط آن را با معیارهای دقیق علمی و عقلی بشناسند. مردان سیاست باید برای سیاست پرورش یافته و تربیت شده باشند به طوری که بتوانند درک درستی از منافع خود و منافع ملی کشور خود داشته باشند.
سیاستمدار باید منافع شخصی خود را بشناسد چون این منافع قابل انکار نیست و هیچ گاه شخص را رها نمی کند. او باید منافع ملی کشور خودرا بشناسد که آنها را پیگیر کند و یک همگامی و همراهی بین منافع خود و منافع ملی ایجاد کند. در خیلی از مواقع سیاستمداران در یک انحراف آگاهانه یا جاهلانه فقط بدنبال منافع شخصی هستند اما مدعی هستند که منافع علت خویش را پیگیری می کنند. این انحراف باعث سردرگمی و زیان ملتها می شود . نمونه این سیاستمداران در جهان امروز بسیار است که می توان به معمر قذاقی رهبر کره شمالی و روسای کشورهایی چون ترکمنستان و کوبا اشاره کرد.
ایجاد توازن میان منافع شخصی و منافع ملی یک کشور از ضرورتهای زندگی یک سیاستمدار است. انتظار اینکه سیاستمدار منافع شخصی نداشته باشد دشوار است اما اینکه او کسی باشد که منافع شخصی و حزبی خود را در منافع ملی جستجو کند امری منطقی و مقبول است. نخبگان سیاسی و احزاب هنگامی که قدرت را در دست دارند باید بتوانند مجموعه ای هماهنگ از منافع ملی را دنبال کنند که در آن منافع حزبی و شخصی نیز مستقر باشد. نه اینکه آنها جزیره های گوناگون و گاه متناقض از منافع را پیگیری کنند که هیچ کدام به نتیجه مطلوب نرسد و هر کدام اثر یکدیگر را خنثی کند.
یکی از بهترین مثالهای جدایی منافع شخصی و منافع ملی وضعیت حاکم در کشورهای عربی است . سیاستمداران عرب بدنبال حفظ منافع خود و تحکیم و پایداری حاکمیت خویش، سیاست رابطه با کشورهای قدرتمند و خرید تسلیحات را در پیش گرفته اند در صورتی که منافع ملی کشور آنها چیزی دیگر را ایجاب می کند . فقدان توازن و هماهنگی منافع حاکمان با مردم باعث گردیده که درآمدهای کلان نفتی این کشورها توسعه ای را همراه نیاورد.
یکی دیگر از مشخصه های عرصه سیاست که پیشتر هم ذکر شد این است که به انسانهای خاص نیاز دارد؛ یعنی اینکه نخبگان سیاسی باید انسانهایی منظم، دقیق ، علمی ، هدفمند ، غنی و کارآزموده و متخصص باشند. سیاست عرصه انسانهای مبتدی، گرسنه و کوچک نیست. سیاست میدان فعالیت انسانهای بزرگ، توانمند و توانا در پیگیری منافع مردم است. سیاستمدار باید انسانی باشد که در اولین گام خود را خوب شناخته و پرورش داده باشد و در گام دوم کشور خود، مردم و منافع آنها را دقیق بشناسد و در گام آخر به جهان و پیچیدگی های عرصه بین الملل آگاه باشد.
حاکمانی می توانند برای کشور خود توسعه به ارمغان آورند که دارای خصلت هایی چون روابط عمومی قوی در سطح بین المللی، شخصیت جا افتاده و استوار در سطح داخلی ، درک قوی و هوشمندانه و عاشق مردم و وطن باشند.
کشورها برای نقش آفرینی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سطح بین الملل به حاکمانی نیاز دارند که منطق عقلانی منافع ملی، عشق به وطن ، دقت علمی و حسابگرانه ، کسب احترام و جایگاه بین المللی و همکاری دوجانبه و چند جانبه را در سیاست های خود نهادینه سازند و الگویی ازنظم و هدفمند منافع را در سطح بین المللی ارائه دهند. در جهان کنونی ، کشورها با کسانی کار می کنند که از آنها نظم رفتاری و منافع ملی مشخص مشاهده کنند آنها نمی توانند با کشوری که در رفتار و سیاست هایش ابهام و سردرگمی دارد همکاری کنند.