خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_رضا صفری: اهل بیت(ع) پرورشیافتگان پیامبر اسلام(ص) بودند که پس از رحلت پیامبر(ص)، وظیفه داشتند رسالت الهی وی را از ترفندها و توطئهها حفاظت کرده، امت اسلامی را نیز در برابر لغزیدن و سقوط در پرتگاههای انحراف مصونیت بخشند. با این حال این امت به دنبال رحلت پیامبر(ص) دستخوش صدمههای سنگینی شد که در انحرافِ رهبریِ سیاسی تبلور یافته بود و این انحراف در عرصه های دیگر حیات اسلامی نیز سرایت پیدا کرد. دوران حیات حضرت علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، دوران مبارزه با انحرافات حکام میباشد؛ چراکه بیشترین انحرافها از سوی نهاد قدرت سیاسی در جامعه رواج پیدا میکرد. به دنبال شهادت امام حسین(ع) و ایجاد فضای رعب و وحشت از سوی نهاد خلافت اموی و رواج خرافات و انحرافات در جامعه و از سوی دیگر پیامدهای ناشی از فتوحات که از جمله میتوان نمود آن را در ورود اندیشههای ملل مختلف مشاهده کرد، شاهد رویکرد دیگری از سوی ائمه معصومین هستیم و آن مبارزه با انحرافات جامعه و پاسخگویی به شبهات در کنار مبارزۀ فرهنگی با نهاد خلافت میباشد دوران حیات امام جواد(ع) یکی از سختترین دوران زندگی ائمه معصومین میباشد؛ چراکه از یک سو وی مانند پدر بزرگوارش در شرایطی قرار گرفته بود که خلیفۀ عباسی برای تأثیرگذاری بر افکار جامعه و کاستن از ارزشهای جایگاه معنوی حضرت به وی نزدیک شده و دختر خود را به عقد امام در آورده بود و از سوی دیگر، امام را تحت مراقبت شدید قرار داده بود. با آن حال آنچه بیش از هر چیز دیگری در این عصر خودش را نشان میدهد: کودکی امام جواد(ع) بود که خود هم فرصت بود و هم تهدید.
تهدید از این جهت که خلفای عباسی از این طریق در صدد صدمه زدن و زیر سؤال بردن جایگاه امامت، عصمت و علم امام بودند و از سویی، بسیاری از پیروان و طرفداران امام رضا(ع)، به دنبال شهادت وی در طوس در امامت فرزندش امام جواد(ع) به علت خردسالی، دچار شک و تردید شده بودند. فرصت بودن کودکی امام و بحث امامت هم به این صورت قابل تبیین است که امام جواد(ع) با همان سن کودکی با بزرگترین عالمان و فقها به مناظره مینشست و آنان در برابر علم الهی امام سرتعظیم فرود میآوردند و امام به تمام سؤالات فقهی و کلامی آنها و پیروان خود جواب میداد و این خود بهترین دلیل برای اثبات امامت امام جواد(ع) بود. بنابراین آن حضرت با همۀ شبهات و ایراداتی که دشمن به دلیل کودکی وی دربارۀ امامت او مطرح میکرد با علم و دانش خدادادی در دوران دو حاکم عباسی، مأمون و معتصم توانست بر آنان فائق آید و شیعیان و پیروانش را به خوبی رهبری و هدایت کند.
امام جواد(ع) در چنین شرایطی باید با در نظر گرفتن شرایط زمان، میان وظایف الهی خود از یکسو و امکانات موجود و آنچه در چنان شرایطی قابل تحقق بود از سوی دیگر، موازنه و تعادل برقرار کند تا از این رهگذر به اهداف بزرگ و نهایی نزدیک شود: اهدافی که شریعت و صاحب شریعت برای او ترسیم کرده بود. بنابراین بر اساس آنچه گفته شد، ضرورتهای عصر امام جواد(ع) و نقشی کارآمد که حضرتش میبایست در گسترۀ اسلامی ایفا میکرد و اهدافی که برای پیروان خاص خود تحقق میبخشید روشن میشود. از این رو این بحث را در دو بخش ضرورت عام و ضرورتهای خاص عصر امام جواد(ع) تبیین خواهیم کرد.
ضرورتهای عام در گسترۀ اسلامی
۱- اثبات شایستگی اهل بیت(ع) برای امامت و رهبری امت اسلامی
ائمه معصومین(ع) در دوران حیات خود با ادلههای عقلی، روایی و استناد به آیات الهی، ویژگیها و شرایط حاکم و رهبر جامعۀ اسلامی را برای مردم تبیین و روشن کردند. در این راستا امام علی(ع) در فرازهای مختلفی از نهجالبلاغه به این امر اشاره کرده که رهبری امت اسلامی بعد از رحلت پیامبر(ص) در خاندان اهل بیت پیامبر(ص) قرار میگیرد، ولی به ناحق گروهی این حق را از این خاندان گرفتهاند.
امامان بعدی هم ضمن برشمردن ویژگیها و وظایف امام و رهبر جامعۀ اسلامی، خود را مصداق واقعی هدایت مردم جامعه و انتخابشده از سوی خداوند و خلفای اموی و عباسی را غاصبان خلافت اسلامی به مردم معرفی میکردند. به دنبال شهادت امام رضا(ع) که دارای جایگاه بسیار رفیعی در جامعۀ اسلامی بین مردم و اندیشمندان بود، شرایط امام جوادِ نه (هفت تا نه سال)ساله سؤالهایی بنیادی برای مأمون و تودۀ مردم و برخی از شیعیان به وجود آورده بود. یکی از این سؤالها این بود که این کودک تا چه اندازه توانایی و شایستگی ایفای وظیفۀ امامت و رهبری الهی را بر مردم دارد؛ امامتی که فرمانبرداریاش بر همگان واجب است و صاحب چنین مقامی باید بتواند تمام موانع سیاسی و اجتماعی موجود را پشت سر گذارد.
یکی از بهترین فرصتها برای حضرت در اثبات شایستگی اهل بیت(ع) برای امامت و رهبری امت اسلامی، جلسههای بحث و مناظرهای بود که تشکیل میشد. امام جواد(ع) از دو جهت به مناظرات علمی کشانده میشد:
نخست از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم آن حضرت میخواستند علم الهی امام را دریابند؛ بنابراین طبیعی بود که مجالس متعددی بدین منظور ترتیب داده میشد؛ دوم از طرف حکومت، بهویژه مأمون و معتصم، دو خلیفۀ معاصر آن حضرت
ازآنجاکه شیعیان مدعی علم الهی برای امامان خود بودند، خلفا میکوشیدند با تشکیل مجالس مناظره، آنان را رو در روی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان از این رهگذر، در اعتقاد خود (وجود علم الهی نزد ائمه اهل بیت علیهمالسلام) دچار مشکل شوند و از پیروی آنها خودداری کنند. همین مسئله بود که سبب شد مأمون امام رضا(ع) را به مجلس مناظره دعوت کند.
از امام جواد(ع) دو مناظرۀ بسیار مشهور در کتب تاریخی و حدیثی نقل شده که یکی مربوط به دوران نوجوانی حضرت و در حضور مأمون با قاضیالقضات حکومت عباسی، یحیی بن اکثم، و دیگری با ابن ابی دواد و سایر فقهای دربار عباسی در حضور معتصم عباسی در سنین جوانیشان است. مهمترین سندی که دربارۀ مناظرۀ امام با یحیی بن اکثم در دست است روایت مفصلی است که شیخ مفید آن را از ریان بن شبیب، راوی موثق و قابل اعتمادی نقل کرده است.این مناظره که در واقع مشهورترین مناظرۀ امام جواد(ع) نیز بهشمار میآید، در مجلس ازدواج آن حضرت اتفاق افتاده است. در این دو جلسه بحثهای مفصلی دربارۀ احکام، فقه، امامت و … مطرح گردید. امام جواد با پاسخهایی که در مجالس عمومی خلفا میداد، گامی کارآمد در راه اثبات حقانیت خط الهی اهل بیت(ع) و امامت خود و نیز نشان دادن شایستگیاش برای رهبری عامۀ مسلمانان و اتمام حجت بر آنان، خلفا و عالمانی که گرد خلفا جمع شده بودند به جلو برداشته بود. همزمان با این دستاوردها پاسخهای امام جواد(ع)، خلفا و علما را به چالش میخواند؛ علمایی که به عنوان پشتوانۀ علمی، فرهنگی و مشروعیتبخشی خلفا در نزد گروهی از آن جامعه دورشده از خط اصیل رسالت بهشمار میآمدند؛ گروهی که فریفتۀ ظواهر و شعارهای پرهیاهو شده و هرگز نتوانسته بود با تعقل و اندیشه به عمق جریانها و رویدادهای موجود در جامعۀ اسلامی آن روز پی ببرد.
ضرورتهای خاص در گسترۀ پیروان
۱- تشکیک در امامت امام جواد(ع)
از جمله مسائل کلامی مربوط به امامت در جامعۀ آن روز این بود که آیا ممکن است کسی پیش از سن بلوغ امامت و رهبری جامعه را به دست بگیرد؟ جانشینی کودکی نهساله به جای پدر و به عنوان خلیفۀ رسول خدا که مصداق نخستین آن را وجود مبارک امام محمدتقی بهوجود آورد و آنان را دچار اضطراب و پراکندگی کرد. گروهی به سر اغ عبدالله بن موسی برادر امام رضا(ع) رفتند و وی را در پاسخگویی به سؤالات خود ناتوان دیدند و ازهمینرو او را ترک کردند؛ گروهی دیگر به واقفیها پیوستند و جمعی امامت را از آن احمد بن موسی، برادر امام هشتم، دانستند؛ مبنای استدلال آنها، سن کم امام جواد(ع) بود؛ چون آنان بلوغ را شرط احراز منصب امامت میدانستند برخی از شیعیان برای یافتن حقیقت راهی مدینه شدند تا از نزدیک با امام خویش آشنا شوند و از نگرانی بیرون آیند. آنان با طرح سؤالات متعدد و پاسخ صحیح از امام جواد به امامت آن حضرت یقین پیدا کردند. البته پرسشهای آنان در زمان امام رضا(ع) توسط آن حضرت و در قالب رهنمود، روایت و اشاره پاسخ داده میشددو این گفتهها به نزدیکان امام رضا و سران نیروهای پیرو اهل بیت که در مصر، حجاز، عراق، ایران و… به سر میبردند میرسید.
بههرحال تشکیک پدیدهای بود که حضرت میبایست با پاسخهای صریح، روشن و مستند به ادلههای عقلی و قرآنی، پیروان خود را از تشکیک بیرون میآورد. نمونههای زیر گویای فضای شکآلود آن روز و اقدام امام جواد(ع) در زدودن آن فضاست.
پس از شهادت امام رضا ابوجعفر خردسال به مسجد پیامبر آورده شد. او در پلۀ اول منبر قرار گرفت و فرمود: انا محمد بن علی الرضا، أنا الجواد، أنا العالم بأنساب الناس فی الاصلاب…
من محمد بن علی الرضا هستم، من جوادم، من نسبهای مردم را [آنگاه که] در صلبها [هستند] میشناسم و من از نهان و آشکار شما و فرجام کارتان آگاهم. پیش از آفرینش تمام آفریدگان، [این] دانش به ما [خاندان] ارزانی شده است و پس از نابودی آسمانها و زمینها [همچنان در اختیار ماست] اگر پشتیبانی باطلکاران از یکدیگر نبود و حکومت گمراهی [در رأس قدرت قرار نداشت] و بیم یورش و تهاجم شکاکان نمیرفت، سخنی میگفتم که اولین و آخرین از آن سخن در شگفت میشدند. سپس دست بر دهان نهاد و فرمود: ای محمد! سکوت کن آن گونه که پدرانت پیش از تو سکوت کردند.
همچنین از علی بن اسباط روایت شده که گفت: امام محمّد تقی علیهالسّلام به سوی من خارج شد، من بنا کردم به قد و قامت آن حضرت نظر کردن تا صفات و علامتهای او را در مصر برای یاران خود بگویم. ناگاه دیدم امام جواد به من فرمود: ای علی بن اسباط! خدای سبحان برای امامت استدلال میکند همانطور که برای نبوّت و پیغمبری استدلال کرده و فرموده است: «وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»؛ نیز فرموده است: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً»پس جایز است که خدا مقام حکومت را به پسر بچه و به شخص چهل ساله مرحمت فرماید. نمونههای فوق گویای تلاش حضرت برای زدودن شک و تردید از روح و جان پیروان خود است.
۲- مستحکم ساختن ساختار فرهنگی، روانی و تربیتی پیروان
همانگونه که در مباحث قبلی هم اشاره شد، به علت فشار و اختناق سیاسی عملا فعالیت سیاسی برای امام جواد(ع) مهیا نبود؛ ازاینرو وی هم مانند امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، بیشترین وقت خود را صرف محکم ساختن بنیادهای فکری و اندیشهای تشیع و پیروان خاص خود قرار داد. کلیات فعالیت امام در این مسیر را میتوان در چند محور زیر خلاصه کرد:
• پرورش اندیشۀ پیروان: حضرت از طریق پاسخگویی به سؤالات پیروان خود در موضوعات مختلف تلاش میکرد از لحاظ اندیشهای آنها را پرورش دهد. یکی از این موضوعات پاسخگویی حضرت به پرسشهایی دربارۀ مسائل توحیدی است در این باره میتوان به جواب حضرت به سؤالهای داوود بن قاسم جعفری دربارۀ مباحث توحیدی اشاره کرد؛
• دور ساختن پیروان خود از غلات از دیگر اقدامات حضرت در این مسیر بود که در مباحث قبلی دربارۀ آن بحث شد.
• عمق بخشیدن به بنیۀ علمی شاگردان و پیروان: از آنجا که بهطور مستقیم و آشکارا ارتباط چندانی بین امام و پیروانش برقرار نبود، ایشان در قالب پاسخ به پرسشهای علمی و فقهیِ روز شیعیان و امت اسلامی دادههای گرانسنگی به محفلهای علمی ارزانی داشت که مهمترین این فعالیتها در کامل کردن ابزارها و شیوۀ علمی تبلور مییافت. از جمله شاگردان معروف حضرت میتوان از کسانی چون حضرت عبدالعظیم حسنی، داود بن قاسم مشهور به ابوهاشم جعفری، علی بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابی نصر بُزَنطی و… نام برد که تألیفات گرانبهایی مشتمل بر احادیث امامان(ع) از خود به یادگار گذاشتهاند.
• تعامل با نهاد حکومت که در مباحث قبلی به آن پرداخته شد.
• روح امید و صبر بخشیدن به جامعه: فشار و اختناق سیاسی بر پیروان امام جواد(ع) باعث میشد امام(ع) یأس و ناامیدی را از درون روح و جان پیروانش بیرون بکشد و در عوض روح امید و صبر را جایگزین کند. امام جواد(ع) در این راستا روایتهای مختلفی را از پدران خود بهخصوص از امام علی(ع) نقل میکرد. در روایتی حضرت فرمودند: «یوم المظلوم علی الظالم اشد من یوم الظالم علی المظلوم؛ روز داد[خواهی]، بر ظالم سختتر از روز [اقتدار] ستمگر بر مظلوم است».
۳- فراهم ساختن زمینهها و بسترسازی فکری و روانی برای دوران غیبت کبری
بحث مهدویت از جمله مباحث بسیار مهمی است که در همۀ ادیان مطرح میباشد. در دین مقدس اسلام هم از زمان خود پیامبر(ص) خبر و بشارت قائم آل محمد داده شده است و ائمه معصومین نیز در دوران حیات خود به زوایای مختلفی از این مسئله اشاره کردهاند. با این حال باید گفت دوران حیات امام جواد، امام هادی و امام حسن عسگری(ع) بهطور کلی دوران زمینهسازی برای غیبت حضرت مهدی(ع) میباشد. بحث فوق را بهطور کلی در دو نگاه نهاد وکالت و اقدامات امام جواد در راستای زمینهسازی برای غیبت بیان میکنیم:
یکی از عوامل اساسی ایجاد نهاد وکالت، لزوم ارتباط بین ائمّه اطهار(ع) و پیروان آنها در زمان اختناق و فشار سیاسی حکومت بود. علاوه بر آن، با توجه به جوّ خفقان و فشارهای شدید علیه امامان شیعه و ممکن نبودن ارتباط آزاد و مستقیم آنان با شیعیان، ضروری بود برای کاهش ارتباط مستقیم شیعیان با امامان معصوم، کسانی نقش واسطه را بین امام و پیروانش بر عهده داشته باشند. نهاد وکالت در آغاز برقراری فعالیت خود، وکیلی بنام «عبدالرحمن حجاج» داشت که کارگزار امام صادق(ع) در بغداد بود. با وجود مشکلاتی که نهاد وکالت در مراحل نخستین با آن مواجه شد، نواحی تحت پوشش وکلا و محدودۀ اقتدار آنان در زمان امام کاظم(ع) با تشدید فعالیتها گسترش مییافت. امام جواد چه در دورانی که به اجبار در کنار مأمون در بغداد بود و چه پس از بازگشت به مدینه در حفظ انسجام و رهبری شیعیان، که در بلاد اسلامی پراکنده بودند، کوشید. آن حضرت از طریق وکلایی همچون علی بن مهزیار، خیران خادم، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن محمد بن عیسی و صالح بن محمد بن سهل پاسخگوی مسائل دینی شیعیان بود؛ برای نمونه، آن حضرت به ابراهیم بن محمد همدانی نوشت: در آن منطقه وکیلی جز تو ندارم و به دوستان در همدان نوشتهام که از تو حرفشنوی داشته باشند چگونگی برقراری ارتباط از سوی ایشان با نمایندگان و پیروان خود از دیگر مباحث مهم و قابل تأمل میباشد که دراینباره به یک مورد اشاره میکنیم:
ابوهاشم، داوود بن قاسم جعفری میگوید: به حضور ابوجعفر ثانی(ع) رسیدم. سه رقعه (نامه) برای ابوجعفر آورده بودم، اما از آنجا که رقعهها نام فرستنده نداشتند، نتوانستم آنها را از یکدیگر بازشناسم و از این رو اندوهگین شدم. ابوجعفر یکی از نامهها را از من ستاند و فرمود: این، رقعۀ ریان بن شبیب است. دیگری را گرفت و فرمود: این، رقعۀ محمد بن حمزه است و سومین رقعه را گرفت و فرمود: این، رقعۀ فلان است [و نام او را گفت] از دیدن چنین چیزی سخت مبهوت شدم و او در من نگریست و لبخند زد. موضوع فوق ــ بدون در نظر گرفتن علم امام که منشأ الهی دارد ــ گویای نامهنگاری پنهانی بین حضرت و نمایندگان خاصهاش یا وجود یک سری رموز خاص بین حضرت و یارانش را نشان میدهد. بنابر آنچه در موسوعه الامام الجواد آمده، ٧٢ مکاتبۀ امام جواد(ع) ثبت شده است.
دربارۀ حضرت مهدی(ع) و انقلاب جهانی وی روایات مختلفی از امام جواد(ع) نقل شده است: از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی نقل شده است که به محمد بن علی بن موسی (امام جواد) گفتم: مولای من، امیدوارم همان قائم از خاندان محمد باشی که زمین را پر از داد میکند! همچنان که آکنده از ستم و بیداد شده است. او فرمود: هر یک از ما قائم (برپاخاسته به فرمان خدا و راهنمایان به) دین خداست، اما آن قائمی که زمین خدا را از وجود کافران و منکران پاک و آن را پر از داد و عدالت میکند، هموست که ولادتش از مردم پوشیده خواهد ماند و وجودش از دیدگان پنهان خواهد بود. به نام خواندنش بر مردم روا نباشد و همنام و همکنیۀ رسول خداست. زمین برای او درنوردیده میشود و هر سختی برای او رام میشود. به شمار اهل بدر ٣١٣ تن از یاران او از سراسر جهان در کنار او حضور خواهند یافت و خدای عزّوجلّ دراینباره میفرماید: هر کجا که باشید، خداوند همگی شما را باز میآورد، در حقیقت خدا بر همه چیز تواناست.
نتیجهگیری:
امام جواد(ع) در مقطعی از تاریخ، رهبری شیعیان را بر عهده گرفت که با دو چالش اساسی مواجه گردید: اولین چالش نیازهای امت اسلامی بود. این نیازها از یکسو به دلیل جدا شدن رهبری امت از خاندان اهل بیت بود که آنها را از منشأ علم و خدمات اهل بیت دور کرده بود و از سوی دیگر به دنبال رسوخ اندیشههای انحرافی در جامعه، دین اسلام با چالشهای عمیق فکری و عقیدتی مواجه گردیده بود.
چالش دوم پیش روی امام جواد(ع)، نیازهای علمی، فکری و… شیعیان خاص خودشان بود. ازجملۀ این نیازها، نیاز به تربیت بر مبنای اندیشههای ناب شیعی بود. با این حال قبل از اینکه امام بر مبنای علم الهی خود به نیازهای جامعۀ اسلامی و شیعیان خاص خود پاسخگو باشد، بحث خردسالی وی و چگونگی عهدهدار شدن مقام امامت ایشان تشکیکهای عمیقی بین پیروانش برای قبول امامت حضرت و فرصت بهانهگیری برای خلافت و وابستگان آن ایجاد کرده بود.
امام با قبول شرکت در جلسههای مناظرات و گفتوگویهایی که از طرف گروههای مختلف از جمله پیروان و خلافت عباسی تشکیل میشد به اثبات حقانیت اهل بیت و امامت خود میپرداختند و در این راه بزرگترین عالمان و دانشمندان در برابرش سر تعظیم فرود میآوردند و علم الهی امام باعث میشد پیروانش از شک و تردید بیرون بیایند. امام در دومین گام به تربیت روحی و روانی شیعیان خود و زمینهسازی برای غیبت حضرت مهدی(ع) پرداختند.