به گزارش خبرگزاری مهر، نخستین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی بوطیقا روز سهشنبه ۳۱ مرداد ۹۶ به نقد و بررسی کتاب «ادبیات در مخاطره» نوشته تزوتان تودوروف و ترجمه محمدمهدی شجاعی اختصاص داشت. این میزگرد با حضور ابراهیم اکبری دیزگاه، حسن صنوبری، محمدقائم خانی، محمدرضا وحیدزاده و بهاره ارشدریاحی روز سهشنبه ۳۱ مرداد ۹۶ در موسسه شهرستان ادب برگزار شد.
در ابتدای نخستین میزگرد بوطیقا، محمدقائم خانی داستاننویس و پژوهشگر حوزه ادبیات داستانی دربارهی علت اهمیت این کتاب بیان کرد: فرم حدود یک دهه جزو جریان اصلی ادبیات ایران بود. این کتاب به ما کمک میکند با وجود تمام تضادهایی که در رابطه با فرم و ساختار وجود دارد، بتوانیم جایگاه فرم و نسبت آن با جایگاههای دیگری مثل لذت بردن از ادبیات و کارکرد معنا را پیدا کنیم.» این نویسنده خاطرنشان کرد: «به نظر میرسد تودوروف در کتاب «ادبیات در مخاطره» آنتیتزی برای تزهای قبلیاش بیان میکند.
در بخش دیگر جلسه ابراهیم اکبری دیزگاه منتقد و نویسنده رمانهایی چون «برکت» و «شاهکشی» با اشاره به کتابهای دیگر تودوروف گفت: از همان ابتدا دغدغهی تودوروف این بوده که با ادبیات طوری برخورد کند که بتواند از طریق آن برای زندگی معنا پیدا کند. تودوروف نمیتواند ادبیات را از زندگی جدا کند.» این نویسنده خاطرنشان کرد: این کتاب علاوه بر این که توبهنامه است، وصیتنامهی تودوروف نیز محسوب میشود.
در ادامه خانم بهاره ارشدریاحی دربارهی نیازهای خاص هر دوره به سبکهای مختلف ادبی گفت: به نظر من این کتاب توبهنامه تودوروف نیست. او دارد اعتراف میکند که نیاز زمانه عوض شده و نگاه فرمالیستی به ادبیات دیگر پاسخگوی این نیازها نیست و منقضی شده است. این به این معنا نیست که نگاه فرمالیستی در دورهی زمانی خودش اشتباه بوده است.
حسن صنوبری شاعر و منتقد ادبی در ابتدای سخنانش گفت: من معتقد نیستم که در این کتاب کاملاً نظر تودوروف عوض شده، بلکه وی زیادهروی در نظریات اولیهی ساختارگرایانهی خودش را در طرفداران جوانتر دیده و تصمیم گرفته در برابر افراط سکوت نکند.» اکبری دیزگاه دربارهی این عملکردهای افراطی توضیح داد: «تودوروف معتقد است وقتی همهچیز را در قالب نظریههای ادبی ببریم و در آن افراط کنیم بعد از مدتی نویسنده دیگر به مخاطب کاری ندارد، فقط برای منتقد مینویسد.
محمدرضا وحیدزاده پژوهشگر حوزه هنر سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: استدلال تودوروف را دربارهی لزوم فاصله گرفتن مدارس از فرم به لحاظ منطقی نمیپذیرم. من مثل گذشتهی تودوروف معتقدم که کار مدارس و دانشگاهها همین است؛ باید کمی به نگاه فرمالیستها نزدیک شوند. در مقام و جایگاه آموزش ادبیات باید یاد بدهیم که ابزارهای دستیابی به متن و معنا چه هستند.» صنوبری در تکمیل سخنان وحیدزاده گفت: «برای حل این مشکل باید از افراط و تفریط جلوگیری کرد. هرکسی که میخواهد دربارهی ادبیات حرف بزند باید بتواند آزادانه هم دربارهی ساختار، هم دربارهی معنای آن حرف بزند.» وحیدزاده در همین رابطه گفت: «من در ذهنم در حالت انتزاع محدودیت ندارم و میتوانم هر چیزی را تصور کنم ولی بعد میبینم ذات و طبیعت ادبیات به این انتزاع من تن نمیدهد و خودش را محدود نمیکند.
در بخشی دیگر از جلسه محمدقائم خانی در ادامهی بحث تفکر انتزاعی بیان کرد: مسئله دیگری که تودوروف در این کتاب بر آن تاکید میکند مسئلهی روشنگری با تکیه بر نظریات کانت است. کانت اولین کسی بود که به ما استقلال هنر را به مثابه یک امر ساختنی نسبت به امور انتزاعی نشان داد.» خانی در ادامه تاکید کرد: «تودوروف از این نوع تفکر فاصله میگیرد و نوعی بازخوانی روشنگری بر مبنای حقیقت و خیر انجام میدهد، با رویکردی بینابینی بین جریان مارکسیستی و پستمدرن.
این نویسنده خاطرنشان کرد: تودوروف در این کتاب به ما میگوید که به طور کلی از سیطرهی ابزار در ادبیات بیرون بیاییم. ما باید از نقد ادبی به عنوان ابزار در معنای واقعی کلمه استفاده کنیم؛ کمککننده برای بیرون آوردن معنا از متن.» سپس وحیدزاده گفت: « ما با دردی که تودوروف به آن اشاره میکند شباهتهایی داریم اما اگر بخواهیم علاجی برای این دردها پیدا کنیم حتماً باید تصور دقیقتری دربارهی وضعیت فعلی دانشگاههایمان داشته باشیم. دانشگاههای ما در دورهی قرون وسطی تا حدی متمایل به دورهی مدرن قرار دارند.
در ادامه بحث صنوبری خاطرنشان کرد: مشکلی که در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای ما وجود دارد رجوع افراطی به متون بیرونی است. به همین دلیل اکثر دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا حتی اگر بخواهند به محتوا بپردازند هم سراغ فلسفه، عرفان، جامعهشناسی یا روانشناسی میروند.
وی افزود: در تمام این شکلهای افراطی ما میخواهیم متن را با عینکهای محتوایی یا ساختاری بیرون از ادبیات ببینیم. قرار بود این عینکها در خدمت شناخت متن باشند ولی الان شناخت خود این عینکها تبدیل شده به مسئله اصلی آکادمیسینها.
محمد رضا وحیدزاده نیز با اشاره به تجارب تودوروف در زمینه نقد ادبی اظهار کرد: حرف تودوروف این است که باید از ادبیات لذت ببرید. ادبیات میخواهد تجربه زیسته شما را غنا ببخشد.
در بخش دیگری از جلسه صنوبری با بیان اینکه کتاب «ادبیات در مخاطره» او را یاد کتاب «شاعری در هجوم منتقدان» دکتر شفیعی کدکنی انداخت، گفت: انگار هروقت در نقد ادبی و بلاغت پیشرفتهای زیادی حاصل شده، در ادبیات خلاقه بازماندهایم. چه اینکه درد وران حزین لاهیجی هم بلاغت سنتی و نظریات ساختارگرایانه بسیار پیشرفته و مورد توجه بودند و همزمان شاهد افول سبک هندی بودیم.
در پایان جلسه بوطیقا اکبری دیزگاه در جمعبندی صحبتهایش تاکید کرد: «ما میتوانیم از شجاعت این منتقد ادبی یاد بگیریم. ما باید فرهنگ نقد کردن را بیاموزیم. در حال حاضر در هیچکدام از نقدها پرسش اساسی وجود ندارد؛ نه از نویسنده، نه از منتقد، نه از جامعهی ادبی.»