به گزارش خبرنگار مهر، نشریه روزانه هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم ونیز در شماره امروز ۱۱ شهریور خود گفتگویی با وحید جلیلوند درباره فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» که در بخش «افقهای نو» این جشنواره حضور دارد، داشته است.
متن این گفتگو به شرح زیر است:
*سینما اغلب هنر نزدیک به زندگی واقعی خوانده می شود، آیا شما با شخصیت های فیلمتان همذاتپنداری می کنید یا آنها را در زندگی واقعی می شناسید؟
-شخصا معتقد نیستم که کاراکترهای فیلم باید لزوما ما به ازای بیرونی داشته باشند، اما بر این باورم که هر محصول هنری بدون ارتباط با جامعه و لمس پدیده ای به نام انسان، معلول و ناکارآمد است. برای نوشتن این فیلمنامه هم به همراه علی زرنگار حدود ۶ ماه در موقعیت های مختلف مشغول تماشا و تحقیق بودیم، روزهای بسیاری در پزشکی قانونی و تالار تشریح با پزشکان و پرسکتورها حتی درباره اجساد گفتگو کردیم. خوب به یاد دارم که نه تنها من بلکه حتی بعضی از عوامل فیلم در روزهای فیلمبرداری در خیابان گاهی مردِ بی بضاعتی را می دیدند و با اشاره به من می گفتند: «نگاه کن، موسی است»
*چگونه عقل و شجاعت بر رفتار نریمان تاثیر می گذارد؟
-عموما عقلانیت و شجاعت را در تعارض با هم می دانند و در نگاه برخی این ۲ مقوله به ندرت در یک انسان جمع می شوند، اما شما را به نظر و نگاه ماکس وبر درباره انواع عقلانیت و تفاوتی که در تعریف عقلانیت از منظر تفکر شرقی شناخته می شود، ارجاع می دهم.
در تفکر فلسفیِ شرق، عقلِ معاش که اولویت را بر مبنای بقا بازشناسی می کند از عقلِ حکمی که نگاهی متفاوت به پدیده ها دارد و همواره شاخص زندگی پس از مرگ را یادآور می شود، ۲ تعریف کاملا مجزا دارد. عقلِ حکمی، دلیری و شجاعت را مفاهیم متعارض با عقلانیت نمی داند و حتی انسان شجاعِ اخلاق مدار را به عنوان نمونه ای از انسان متعالی معرفی می کند. کاوه نریمان یکی از شخصیت های داستان با توجه به شناختش از این تفکر و نیز شغلش که در او روحیه مرگآگاهی را تقویت کرده است به عقلانیت دیگرگونه نگاه میکند. او در ابتدا می ترسد و از بازگویی حقیقت طفره می رود، اما در طول سفرش، شجاعت را تجربه می کند. تمام چالشِ نریمان درآمیختن همین عقلانیت و شجاعت است.
*سال ۲۰۱۵ از شما پرسیده شد که آیا می توانید یک ترانه، یک کتاب و یک اثر هنری یا یک هنرمند یا یک اثر هنری معاصر نام ببرید که منبع الهام شما برای ساخت فیلم «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» بوده باشد و پاسخ شما این بود: شاهنامه. آیا می توانیم دوباره برای این فیلم جدید از شما همان سوال را بپرسیم؟
-بسیار خوشحالم که مرد بزرگ سینما، فرانسیس فورد کاپولا با دریافتی که از شاهنامه؛ این اثر درخشان و تاثیرگذار، دریچه ای را روی همگان گشود و یادآوری کرد که آنچه در شاهنامه تصویر شده است صرفا تاریخ پادشاهان نیست بلکه درامی است که با انبوهی از موقعیت ها و شخصیت ها روایت چالش ها و انتخاب های امروزِ بشری را به نمایش می گذارد، اما اگر بخواهم مجددا پاسخ شما به این پرسش را بدهم، بسیار دوست دارم که علاوه بر فردوسی و اثر بی نظیرش شاهنامه، از شمس الدین محمد، حافظ شیرازی نام ببرم. او شاعر قرن چهاردهم میلادی است که با اشعار عجیبش، رابطه پالایشِ درونیِ هنرمند و تاثیر هنرش بر مخاطب را آنچنان به من آموخت که فرآیند ساخت هر فیلم را برایم به مکاشفه ای دشوار و جنون آمیز بدل کرده است. اشعار حافظ کتاب بالینیِ من است و به ندرت شبی را بدون مضامین او خوابیده ام. این فیلم قطعا متاثر از جنونِ حافظ است.