به گزارش خبرنگار مهر، حدود ۲ هفته پیش بانک مرکزی در بخشنامهای سقف سپردههای کوتاهمدت را ۱۰ درصد و سقف سپردههای بلندمدت یکساله را ۱۵ درصد تعیین کرد.
در این رابطه مهدی اشعری، دانشجوی دکترای علوم اقتصادی دانشگاه تهران و عضو اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاست گذاری در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: دکتر نهاوندیان در همایش بانکداری اسلامی گفتهبودند نرخ سود نباید دستوری تعیین شود. این حرف درستی است. بانکها همیشه دستکم برای سپردهگذاران کلان راهی پیدا میکنند و سودهای با نرخ بالاتر از نرخ مصوب به آنها میدهند. از طرف دیگر رعایت سقف نرخ ۱۵ درصد تا قبل از این هم الزامی بود. صدور بخشنامهی جدید و تاکید دوباره بر نرخی که قبلاً هم بانکها موظف به اجرای آن بودند، چه معنایی میتواند داشتهباشد جز این که تا حالا بانکها سقف را رعایت نمیکردند؟!
وی اظهار کرد: البته مسئولین بانک مرکزی از مردم خواستهاند تا در فرآیند نظارت همکاری کنند و اگر تخلفی از این نرخها مشاهده کردند گزارش دهند. اما با در نظر گرفتن این که مذاکره با سپردهگذاران کلان پنهانی انجام میشود و آنها خودشان ذینفعند، چرا کسی باید گزارش کند؟ فرآیندهای نظارتی این چنینی در شرایطی مناسبند که سقف نرخ سود تسهیلات مساله باشد، نه سپرده.
اشعری گفت: همچنین معاون اقتصادی بانک مرکزی (آقای قربانی) پس از ابلاغ بخشنامه اعلام کردند که اضافه برداشت بانکها به خطوط اعتباری با نرخ سود ۱۸ درصد تبدیل شدهاست. این کار از چند جهت نادرست به نظر میرسد. اول آن که برای این خطوط اعتباری از بانکها وثیقه گرفته نمیشود. در شرایطی که نرخ جریمهی اضافه برداشت ۳۴ درصد است، خط اعتباری ۱۸ درصدی که وثیقه هم نمیخواهد برای همهی بانکها (از جمله بانکهای عملاً ورشکسته) بسیار جذاب است و حتی اگر توان (اگر نگوییم قصد!) بازپرداخت را هم نداشتهباشند از آن استقبال میکنند.
این کارشناس ارشد اقتصادی افزود: دوم این که چنین رفتاری از سوی سیاستگذار و ناظر پولی کشور پیام روشنی به بانکها میدهد: هر چقدر میخواهید اضافه برداشت کنید، اصل و جریمهی آن را هم پس ندهید و اطمینان داشتهباشید روزی میرسد که ما آن را برایتان به خط اعتباری با سود کم تبدیل میکنیم!
اشعری اظهار کرد: جهت سوم این که این کار که به قصد کاهش نرخ سود بازار بین بانکی انجام میشود، عملاً پایه پولی را زیاد میکند. هر نوع دیگری از عرضهی پایه پولی هم همین اثر را بر نرخ سود بازار بین بانکی دارد. بر این مبنا، آیا بهتر نبود به جای تزریق پایه پولی به بانکها، آن را صرف مخارج عمرانی دولت میکردیم تا علاوه بر کاهش نرخ سود بازار بین بانکی، محرکی برای بخش حقیقی اقتصاد کشور باشد؟
این کارشناس اقتصادی گفت: نرخ سود بانکی به هر حال باید کم میشد. چون در نرخهای سود بالا، سرمایهگذاریهای حقیقی در بخش تولیدی اقتصاد توان رقابت ندارند و در نتیجه تولید کشور آسیب میبیند. اما مگر تنها رقیب سرمایهگذاری در تولید، سپردهگذاری در بانک است؟ بازارهای دیگری مثل مسکن، طلا و ارز هم در سالهای گذشته توانستهاند پول سرمایهگذاران را به خود جذب کنند. اگر در چند سال اخیر این سه بازار رونق چندانی نداشتند و خطر بزرگی محسوب نمیشدند، به علت سود بالای بانکی بودهاست. حالا که نرخ سود بانکی قرار است کم شود، چه برنامهای برای جلوگیری از مهاجرت عظیم منابع مالی به این بازارها و تورم بالای ناشی از آن داریم؟ توجه به سرکوب نرخ ارز در چند سال گذشته و محدودیتهای ارزی اخیر کشور، نگرانی را مخصوصاً دربارهی بازار ارز تشدید میکند.
وی ادامه داد: ضمن اینکه حدوداً یازده روز میان تاریخ اعلام مصوبه (۳۱ مرداد) و تاریخ اجرایی شدن آن (۱۱ شهریور) فاصله افتاد. در این مدت عدهی زیادی به بانکها هجوم بردند و سپردههای کوتاهمدتشان را به سپردههای بلندمدت با نرخهای بالا تبدیل کردند. خوبی این اتفاق این است که کوه یخ نقدینگی که در حسابهای بلندمدت بانکی وجود داشت، در اثر کاهش نرخ بهره ناگهان آب نمیشود (که اگر میشد شاید شاهد ابرتورم میبودیم) و حداقل یک سال به بانک مرکزی فرصت میدهد تا برای آرام آرام آب کردن آن و جاری کردنش در اقتصاد کاری کند. البته اگر بانک مرکزی دست روی دست بگذارد و سال به سال بخواهد این ماجرا را تمدید کند، مشکل فقط به تعویق میافتد و چیزی حل نمیشود. از مسئولین بانک مرکزی انتظار میرود در این زمینه برنامهای ارائه کنند.
اشعری تصریح کرد: حواسمان باشد که ریشه اصلی وقوع مشکلات پولی کنونی کشور تنظیمگری و نظارت نامناسب بانک مرکزی بر روی بانکها است. تا وقتی این ریشه اصلاح نشود، هر اقدام دیگری تنها نقش مسکن دارد.