به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب «شرارههای خورشید» ششمین کتاب کارنامه عملیاتی لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) با محوریت شهید محمدابراهیم همت، سه شنبه شب ۲۸ شهریور با حضور جمعی از اهالی فرهنگ، فرماندهان سپاه و رزمندگان قدیمیلشگر ۲۷ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
محسن پرویز به عنوان اولین سخنران این برنامه گفت: وقتی کتاب را میخواندم احساس میکردم، صحنههای آن سالها در ذهنم زنده میشود و اگر کتاب روبه رویم نبود و آن را نمیخواندم، خیلی از مسائل از ذهنم رفته بود. وقتی که اتفاقات تاریخی از ما فاصله میگیرند، هم راویان مانند ما پیر میشوند، هم عده ای از آنها از دست میروند و هم ممکن است اسناد و مدارک از بین برود. به همین دلیل از آقای گلعلی و حسین بهزاد وتیم تحقیقاتی شان میخواهم که سلسله روایات باقی مانده را تکمیل کنند.
وی افزود: یکی از نکات برجسته کتاب «شرارههای خورشید» این است که قشنگ نشان میدهد همت چگونه در جریان عملیات خیبر مثل یک شمع روشنایی بخش، آب شد و جاودانه شد. کار دوستان محقق مان از این جهت با ارزش بود که هم نمونه مطالب مطرح شده در جلسات لشگر را آورده اند و هم مراحل دقیق عملیات را بیرون از قرارگاه و در میدان نبرد ثبت کرده اند. نکته سوم این است که جوان امروزی ما، فرزندان شهر و آنهایی که آن روزها را درک نکرده اند، از خلال این آثار است که میتوانند به شناختی از افراد و اتفاقات دست پیدا کنند. من یک سوال مطرح میکنم و آن، این است که ما چقدر توانسته ایم روایت درست و صحیح به جوانها منتقل کنیم؟ به نظرم کارمان را در این زمینه کامل انجام ندادهایم و کتابهایی مانند «شرارههای خورشید» میتوانند این کار را به خوبی انجام دهند چون رفقا سعی کرده اند بدون پالایش، وقایع را نظم و ترتیبی بدهند و در اختیار مخاطب بگذارند.
سخنگوی انجمن قلم در ادامه گفت: خیبر، یک عملیات ویژه بود. لشگر، شب اول عملیات کرد و مجبور شد برگردد. در شبهای بعد هم میدانستیم که کار نتیجه بخش نخواهد بود. دشمن از مسائل مخفی خبردار شده بود و تیربارها و توپهایش مرتب کار میکردند. حالا این که چرا ما در آن موقعیت کار را ادامه دادیم و چرا از دستورات تمکین شد، از جمله حقایقی است که کتاب به آنها اشاره کرده است. البته یک نکته در کتاب بود که خلاف مطالب ذهنی من است. من درباره همت میگویم که اوج مدیریت او، در عملیات خیبر خود را نشان داد. من شاهد بودم که او مخالف ادامه عملیات بود. جلسه فرماندهان گردان لشگر را به خوبی در خاطر دارم. همت در این جلسه طوری صحبت میکرد و دستورات را ابلاغ میکرد گویی خودش مبدع و موافق طرح عملیات بوده است. در حالی که در قرارگاه با فرماندهان رده بالا جر و بحث میکرد و مخالف بود. ولی وقتی در لشگر بودیم و در جلسه فرماندهان گردان، حاجی طوری دستورات را مطرح میکرد که گویی موافق آنهاست و بچهها هم با این که میدانستند اوضاع از چه قرار است، تمکین میکردند. این مساله در کتاب، این گونه بیان نشده است.
پرویز گفت: به یاد دارم که برخی از بچههای لشگر از بعضیهای دیگر شکایت داشتند. چون آن بعضیها، مدتی نبودند و مرخصی رفته بودند اما به قول بچهها، کار که به میوه عملیات رسیده بود، میآمدند و ممکن بود شهید هم بشوند. به نوعی حال و هوای غبطه خوردن برای فداکاری و نثار جان بود. به نظرم اگر آن حال و هوا امروز هم حفظ شده بود، شاید خیلی جلوتر از چیزی بودیم که الان هستیم.