به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب «شرارههای خورشید» ششمین کتاب کارنامه عملیاتی لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) با محوریت شهید محمدابراهیم همت، سهشنبه شب ۲۸ شهریور با حضور جمعی از اهالی فرهنگ، فرماندهان سپاه و رزمندگان قدیمی لشگر ۲۷ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
گلعلی بابایی یکی از نویسندگان این کتاب گفت: ۱۳ سال پیش در چنین روزی یعنی ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ ابوالفضل سپهر شاعر جوان و با احساس کشورمان از دنیا رفت و آثار خوبی از خود به جا گذاشت. او قطعه شعری دارد که شاید شرح حال ما باشد. این شعر به این ترتیب است: کوه پرسید ز رود: زیر این سقف کبود راز ماندن در چیست؟ /گفت: در رفتن من! /کوه پرسید: و من؟ /گفت: در ماندن تو. /بلبلی گفت: و من؟ /خنده ای کرد و گفت: در غزلخوانی تو! /آه از آن آبادی که در آن کوه رَوَد؛ رود مرداب شود؛ و در آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد و نخواند دیگر! /من و تو؛ بلبل و کوه و رودیم! /راز ماندن جز در خواندن من؛ ماندن تو؛ رفتن یاران سفر کرده مان نیست؛ /بدان!
وی در ادامه افزود: امروز بعد از ۱۲ سال، شاهد به بار نشستن یکی از آثار مجموعه حماسه ۲۷ هستیم. بعد از «همپای صاعقه» و «ضربت متقابل» به دلایلی ادامه کار با وقفه روبرو شد و به خوبی پیش نرفت. به همین دلیل کتاب های سوم و چهارم و پنجم تدوین نشدند و به کتاب ششم رسیدیم که با موضوع محوری عملیات خیبر به نگارش در آمد. یک سال و نیم کار فشرده و سنگین به همراه حسین بهزاد انجام گرفت تا یک کتاب حدودا هزار صفحه ای درباره جزبه جز کارهای لشگر ۲۷ در ۴ ماه آخر سال ۶۲ آماده شود. در این کتاب سعی کردیم بی طرفانه کار کنیم و نه کسی را بزرگ کنیم و نه کسی را بکوبیم.
بابایی در بخش دیگری از سخنانش گفت: قبول کنیم که همه اسناد؛ چه آنهایی که دست ارتش است و چه آنهایی که در اختیار سپاه است، اگر در اختیار محقق قرار نگیرند، نمی توانیم ادعا کنیم که کار بی نقصی ارائه داده ایم. در این کتاب، سوژه محوری لشگر ۲۷ است و اتفاقاتی که در عملیات خیبر افتاد. البته گریزی به یگان های دیگر زده ایم.
این پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس گفت: خیبر عملیات سختی بود. یک طرف سپاه سوم و چهارم عراق با بهترین امکانات روز قرار داشت و در طرف دیگر نیروهای ما با کمترین امکانات. به عنوان مثال برای این عملیات ۳ هزار قایق لازم داشتیم ولی کمتر از هزارتا داشتیم. یکی از فرماندهان عراقی سالها بعد از آمریکا مصاحبه ای با خبرنگاری آمریکایی داشت و درباره خیبر گفته بود که ایرانی ها در نبرد دوم بزرگ بصره (این تعبیری است که عراقی ها به کار می برند) بسیار نوآورانه عمل کردند اما طرح و نقشه شان با امکاناتشان همخوانی نداشت. به هر حال، دو طرف جنگ در این عملیات اصلا با هم متناسب نبودند و خیبر، نبرد عاشورایی می طلبید.
وی گفت: عملیات خیبر تعدادی از فرماندهان ما را پیر کرد. وقتی کتاب چاپ شد، سردار غلامعلی رشید پیام داد که یک نسخه از آن را می خواهد. من هم کتاب را برایشان بردم. ایشان گفت در طول جنگ ۲ بار گفتم «خدایا پیر شدم!» یکی در تنگه چذابه در سال ۶۰ بود و دیگری در عملیات خیبر. ما در آن عملیات داشتیم ذوب می شدیم. شهید همت نمونه ای از انسان هایی بود که وقتی او را می بینید میگویید نگاهش کن، این فرد ظرف ۱۰ روز، ۱۰ سال پیرتر شده است. و این مساله را می شد از وضعیت جسمانی او متوجه شد. این جمله «خدایا پیر شدم» من را به یاد روایتی از پیامبر (ص) می اندازد که می گوید به خاطر نزول سوره هود فشار زیادی را تحمل کردم. و وقتی پرسیدند به خاطر نزول کدام آیه، فشار بیشتری را تحمل کردید؟ ایشان فرمود: به خاطر آیه «فاستقم کما امرت...» عملیات خیبر به نظر من مصداق همین آیه است. ما هم در ابتدا می خواستیم اسم کتاب را «مقتل» بگذاریم. چون در واقع خیبر مقتل بچه های لشگر ۲۷ بود.