خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: به تازگی و طی هفتههای گذشته ۳ عنوان جدید از کتابهای مجموعه «نوحه نواحی» توسط بنیاد دعبل خزاعی منتشر و عرضه شده است. انتشار این کتابها در ایام ماه محرم بهانهای شد تا با مسئول انتشارات بنیاد دعبل و پژوهشگر این مجموعه گپ و گفتی داشته باشیم.
محسن حسام مظاهری مدیر انتشارات بنیاد دعبل و متین رضوانیپور پژوهشگر و گردآورنده این کتابها با حضور در خبرگزاری مهر، طی یک نشست و گفتگو به معرفی این کتابها و چگونگی تهیه مطالب آنها پرداختند.
بحث و گفتگو درباره نوحه و عزاداری سیدالشهدا(ع) از آن جا که با تار و پود جامعه ایرانی ممزوج است، موضوعی تک وجهی نیست که تنها از یک زاویه بتوان به آن پرداخت. بنابراین این گفتگو هم درباره موسیقی است، هم شعر و هم مسائل جامعه شناسی.
* آقای مظاهری از شروع پروژه «نوحه نواحی» بگویید.
مظاهری: اجازه دهید با یک مقدمه شروع کنم. همانطور که میدانیم جامعه ایرانی یک جامعه مذهبی است. اهمیت مذهب در جامعه ایرانی به آن اندازه است که فرهنگ و تاریخ این کشور را نمیتوانیم بدون در نظر گرفتن عامل مذهب بررسی کنیم. یکی از وجوه اثرگذاری مذهب در جامعه ما، فرهنگ و هنر ایرانی است که نمود آن میشود هنر مذهبی. یکی از شاخههای هنر مذهبی هم موسیقی و آیینهایی است که حول محور عزاداری عاشورا شکل گرفته است.
به هر منطقه و اقلیم جغرافیای فرهنگی کشور که رجوع می کنیم، شاهد تجلیات متکثر این هنر و آیین هستیم. در هر منطقه، صورت خاصی از عزاداری و مراسم نوحهخوانی را شاهدیم که متناسب ویژگیهای اقلیمی و فرهنگ بومی و آداب و رسوم محلی آن منطقه. در سالهای اخیر به تبع تغییرات فرهنگی و توسعه و فراگیری رسانههای دیجیتال شاهدیم که این تنوع و تکثر تحتالشعاع گرفته و گونهای نوپدید از موسیقی مذهبی، در حال رواج است.
* به نکته خوبی اشاره کردید. اتفاقا میخواستم همین را بپرسم که آیا بهانه اصلی شکل گیری این پروژه، حفظ میراث گذشته بوده است؟ یا بهدنبال نشان دادن شکل صحیح عزاداری و میراث گذشتگان به امروزیها هم بودید؟
مظاهری: ببینید به نظر من بخش عمدهای از تغییراتی که در این سالها در فرهنگ عزاداری و مداحی شاهدیم، طبیعی است. (فارغ از قضاوت ارزشی). نباید به همه تغییرات یا نوآوریها در رفتارهای مذهبی با دید آسیب نگریست. این آسیبشناسی عزاداری که این سالها خیلی هم رایج شده، خودش در حال تبدیل شدن به آسیب است. بخشی از تغییرات را باید پذیرفت و به رسمیت شناخت. زیرا این تغییرات، محصول تغییرات وسیعتری است که جامعه ایرانی در همهی جوانب فرهنگی و اجتماعی در حال از سر گذراندن آنهاست.
نمیشود سبک زندگی شهری و الگوی مصرف فرهنگی در جامعه تغییر کند، ولی عزاداری و مداحی و دیگر رفتارهای مذهبی به همان شکل سنتی بقای بماند. این انتظار غیرواقعی است که بعضی دارند. به همان نسبت که در کلانشهرها، فرهنگ و سبک زندگی و همه اجزایش دچار تحول شده اند، مداحی و عزاداری ساکنان این کلانشهرها هم تغییر کرده است. به تناسب با دیگر تغییرات. بنابراین ما درباره یک اتفاق طبیعی صحبت می کنیم. البته ممکن است در سرعت یا کیفیت این تغیرات عوامل غیرطبیعی هم دخیل بوده باشند و مثلا به معنوان کاتالیزور عمل کرده باشند. ولی اصل تغییر و تحول، گریزناپذیر است.
* با قبول طبیعی بودن این تحولات و دور شدن از سنتهای مداحی، پس بهانه اصلی شروع این پروژه چه بوده است؟
مظاهری: الان به آن میرسیم. بهتبع تغییر و تحولاتی که اشاره کردم، ما از یک دوره تنوع و تکثر به یک دوره یکسانی و تشابه رسیدهایم. که اقتضای دوره مدرن و عصر سیطره رسانههاست و این فقط شامل مثلا موسیقی مذهبی و نوحهخوانی نمیشود. مشابه این رخداد درباره آیینهای سنتی هم دارد رخ میدهد. شاهدیم که در برخی شهرهای بزرگ، کمکم آداب و رسوم سنتی کمرنگ شده و هیئتها و دستههای سنتی جای خود را به هیئتهای جدید و آیینهای جدید میدهند. ما داریم از تکثر به سمت یکسانی میرویم. مسیری که در نهایت هیچ بعید نیست که به افول و اضمحلال هیئتها و آیینهای سنتی بیانجامد. همان اتفاقی که پیشتر برای برخی آیینهای سنتی افتاد که امروزه تنها نامی از آنها مانده است.
بخش زیادی از این تغییر و تحول همانطور که اشاره کردم متاثر از رسانههاست. اینکه آیین و عزاداری به یک کالا ومصرف فرهنگی ـ مذهبی تبدیل میشود. در آینده احتمالا برخی آیینهای عزاداری که امروز هنوز استمرار دارند، تنها وضعیتی تشریفاتی خواهند داشت و یا بهعنوان مثال دارای کارکرد توریستی در گردشگری مذهبی خواهند شد و در نتیجه از بافت مردمی خود به مرور فاصله خواهند گرفت. همان اتفاقی که مثلا برای پردهخوانی افتاده است که صد سال دویست سال پیش، آیین مردمی رایجی بوده ولی امروز دیگر یک هنر پراکنده است.
مظاهری: آسیبشناسی عزاداری که این سالها رایج شده، خودش در حال تبدیل شدن به آسیب است. بخشی از تغییرات را باید پذیرفت و به رسمیت شناخت. زیرا این تغییرات، محصول تغییرات وسیعتری است که جامعه ایرانی در همهی جوانب فرهنگی و اجتماعی در حال از سر گذراندن آنهاستعزاداری یکی از مصادیق مصرف فرهنگی جامعه مذهبی است. به تبع تغییرات سبک زندگی مذهبی، مصرف فرهنگی مخاطبان هم در حال شباهتیافتن حداکثری است. استفاده ساکنان شهرهای بزرگ از کالای مصرفی مذهبی هم دارد شبیه می شود. مداحی مرکز یا همان مداحی جدید تهرانی به مدد رسانه، فراگیر شده و آرام آرام تشخص و استقلال هویتی آیینهای محلی در دیگر نقاط کشور را در خود حل میکند. همچنانکه امروز با پدیده «مداح کشوری» روبرو هستیم.
اینکه در یک اقلیم چه میزان سنتهای مذهبی بتواند در این رقابت نابرابر مرکز ـ پیرامون مقاومت کند، بستگی به عوامل مختلف و قدرت و پشتوانهی اجتماعی و میزان تطابقپذیری و سیالیت آن دارد. مثلا عزاداری آذریزبانان با وجود موج رسانهای مذکور، همچنان با قوت استمرار دارد. و یکی از دلایل این مقاومت، وجود عامل تفاوت زبانی است.
زبان ترکی (نوحه ترکی) در اینجا به مثابه یک سنگر از سنت مذهبی حراست کرده است. اما مثلا در اصفهان که چنین ابزار دفاعی وجود ندارد، موج اضمحلال سنتهای مذهبی بومی فراگیرتر بوده است. دوری و نزدیکی به مرکز هم عامل دیگری است. همچنانکه شاهدیم در مناطق دورتر از مرکز (مثل بوشهر یا خوزستان) سیر یکسانشدن و تشبه به مرکز بهمراتب کندتر بوده است. درهرحال به همان دلایل و همان میزان که دیگر مولفههای جامعه سنتی (مانند گویش، پوشش و خردهفرهنگهای محلی) در حال افول است، عزاداری و مداحی ونوحه خوانی هم چنین وضعی دارد. خوب یا بد این اتفاق میافتد.
در این شرایط، یکی از وظایف اولیهی نهادهای رسمی متولی فرهنگ کشور، تلاش برای ثبت و ضبط و مستندسازی میراث فرهنگ سنتی است. پروژهای که در بنیاد دعبل خزاعی آغاز کردهایم در همین راستا بوده است. با هدف ثبت میراث نوحه خوانی سنتی مناطق مختلف که جزو فرهنگ شفاهی است. متاسفانه ما در زمینه ثبت فرهنگ شفاهی کلا ضعیف عمل کرده ایم. به ویژه موسیقی مذهبی. به گونهای که با رفتن نسل نوحه خوانهای سنتی امروز (که در برخی مناطق آخرین نسل نوحه خوانان اند و اغلب در سنین میانسالی به بالا هستند) و ظهور نسلهای جدید مداحان با این خطر جدی روبرو هستیم که این سنت و میراث از بین برود.
* جالب است که برای قدیمیها از لفظ نوحه خوان و برای جدیدیها از لفظ مداح استفاده میکنیم!
مظاهری: بله. به جهت تفاوت تعریف و ماهیت و کارکردی است که مجری مراسم مذهبی پیدا کرده است...
* بله قبلا نوحه خوانی میکردند. امروز مداحی میکنند.
مظاهری: نه. امروز هم مداحان نوحه خوانی میکنند. منتها تفکیکهای تخصصی قبلی کمرنگ شده.
* مداح به کسی می گویند که مدح میخواند...
مظاهری: نه. در تعریف امروزی مداح دامنهی شمول وسیعی دارد. پیشتر موسیقی مذهبی آیینی، شاخههای تخصصی خود را داشت. مثل نوحهخوانی، روضهخوانی، زیارت خوانی، ادعیهخوانی و... هر شاخه جنس آموزش خود را داشت. خوب یا بد، امروز این مرزها کمرنگ شده و مداح فارغ از صلاحیت فنی به همه این شاخهها میپردازد. این نتیجه تحول آموزش سنتی و استاد و شاگردی و جایگزینی مدلهای جدید آموزش موسیقی مذهبی است.
درهرحال در پروژهی نوحه نواحی هدف ثبت میراث شفاهی نوحه خوانی سنتی است که در هر منطقه، تشخص و شناسنامه خودش را دارد. هدف ثبت و مستندسازی این تکثر و تنوع است. در هرکتاب، نوحههای سنتی یک منطقه به صورت میدانی گردآوری میشود و بعد از آنالیز و بررسی و ثبت مشخصات فنی، آوانگاری (نت نگاری) میشود. همراه هر کتاب، لوح فشرده نوحهها با صدای خود نوحه خوانان سنتی آن منطقه نیز عرضه میشود.
* در حال حاضر، چند کتاب در قالب این پروژه چاپ شده است؟
مظاهری: با احتساب ۳ کتاب جدیدی که به تازگی چاپ شدند، به ۷ جلد رسیدیم. به ترتیب نوحه خوانی این مناطق تا به حال کتاب شده اند: همدان، سمنان، گلستان، شیراز، اصفهان، بوشهر و یزد. که سه عنوان اخیر، به تازگی منتشر شدهاند. در ادامه کتابهای رشت، شوشتر، نوش آباد، کاشان، قم و اندیمشک هم در دست آماده سازی هستند. تحقیقات نوحه خوانی مناطق دیگر هم ادامه دارد.
* آقای رضوانیپور حضور شما در این پروژه چگونه بود؟
رضوانیپور: نوحه خوانی در ایران از جمله دغدغههای من است و مسالهای است که سالها دنبالش میکنم. پیش از شروع این پروژه هم کتاب «نوحه خوانی در ایران» راچاپ کرده بودم. تحقیقات اولیه ام هم برای مجموعه «نوحه نواحی» در سال ۸۳ شروع شد و چاپ کتابها از اوایل دهه ۹۰ شروع شد.
* این سوال را از شما به عنوان یک موسیقی دان میپرسم. ما یک اشتباه مصطلح داریم که از لفظ موسیقی سنتی استفاده میکنیم در حالی که منظورمان موسیقی مقامی ایرانی است. حالا به نظر شما برای نوحهخوانیمان هم باید از لفظ موسیقی مقامی استفاده کنیم؟ چون مثلا گفته میشود که فلان نوحه در دستگاه چهارگاه خوانده می شود.
رضوانیپور: ما در ایران، دو نوع موسیقی اصیل داریم؛ یکی موسیقی دستگاهی است که شامل دستگاهها و گوشهها می شود و موسیقی ملی ماست. نوع دیگر، موسیقی اقوام و نواحی است.
* یعنی موسیقیهای محلی.
رضوانیپور: بله. همین طور است. موسیقیهای مذهبی سنتی ما بیشتر بر اساس ردیف و همان دستگاهها بوده است. دلیل تاریخیاش را نمیدانم. شاید از منطقهای نشأت میگرفته که موسیقیاش براساس موسیقی دستگاهی بوده است. موسیقی اصیل دستگاهی همان موسیقی اصفهان و نواحی مرکزی ایران بوده است. اصفهان هم محل حکومت صفویان بوده است. موسیقی دستگاهی ما از این مناطق مرکزی آمده است. فرم اصیل ما در موسیقیهای مذهبی، کاملا براساس موسیقی دستگاهی است.
مظاهری: نمیشود از یک نوجوان شهری که سبک زندگی امروزی دارد و مثلا کاربر شبکههای اجتماعی است و اهل بازی کامپیوتری و موسیقی پاپ و رپ و مد و...، انتظار داشته باشیم از نوحه خوانی سنتی استفاده کند. او اصلا با آن سبک نوحه خوانی ارتباط برقرار نمیکنداز چهل پنجاه سال گذشته به این سو، ما شاهد اجراهای الحان محلی هستیم؛ مثلا نوحههای لری، گیلکی و ... از این مقطع به قبل، اکثرا نوحهها فارسی و موسیقی شان هم دستگاهی بوده است.
مظاهری: در تعزیه چطور؟
رضوانی پور: آقای کیهان پهلوان در تحقیقاتی که داشته، بیش از هفتصد هشتصد مجلس تعزیه را از سراسر ایران گردآوری کرده و موسیقیهایشان را تجزیه تحلیل کرده است. در بحث تعزیه چون مساله آواز در میان است، الحان بومی بسیار به کار برده شده اند ولی نمی توانم تاریخ دقیق شان را به کار ببرم. در تحقیقاتی که مثلا در مجالس تعزیه و عزای مردم مازندران داشتم، دیدم که از گوشههایی مثل حقانی و امیری و ... خیلی استفاده می شود. مثلا لحنی دارند به نام لحن «عزیز و نگار». عزیز و نگار دو عاشق و معشوق بوده اند که ماجرای عاشقانه ای دارند. [بخشی از لحن عزیز و نگار را میخواند]
* این عزیز و نگار، یکی از داستانهای سینه به سینه و ادبیات شفاهی مازنیهاست که این گونه به آنها رسیده است. به نظر می رسد که از این لحن برای روضه استفاده می کنند چون به نظر نمی رسد به کار نوحه خوانی بیاید.
رضوانیپور: بله. مثل لیلی و مجنون و خسرو و شیرین. در ادبیات مازندرانی، منظومه عزیز و نگار از جمله آثار مهم است. از الحان، در نوحه هم استفاده می کنند. [بخشی از یک نوحه را می خواند] مثلا دستگاه این نوحه ابوعطاست.
* آقای مظاهری، یک نکته درباره صحبتهای اولیه شما دارم. شما گفتید که پدیدهای که با آن مواجه هستیم، یک آسیب نیست. به این مساله دقت کنیم که نوحهخوانها و روضهخوانهای قدیم، دستگاهها را می شناختند. اما مداحهای جدید دستگاهها را نمیشناسند و شعرهای گاه نامناسب و نامتناسب را در دستگاههای نامربوط قرار می دهند و می خوانند. نتیجه این میشود که نوحه یا روضه، اثرگذاری اش را از دست میدهد.چگونه این را آسیب نمیدانید؟
مظاهری: چون برایمان تازگی دارد، فکر میکنیم آسیب است. من یک جامعهشناس هستم و از منظر جامعهشناسی به مساله نگاه میکنم. در مقام ارزشگذاری نیستم. شخصا هم در مقام مصرفکنندهی کالای مداحی، ذایقهام با نوحه خوانی سنتی بیشتر همخوانی دارد تا مداحیهای جدید. اما درعین حال و فارغ از سیلقه شخصی، معتقدم مداحی چون یک پدیده فرهنگی اجتماعی است، نمیتواند فارغ از تغییرات فرهنگی اجتماعی باقی بماند. این بیرون از خواست و خوشایند ماست. زمینههای اجتماعی در آن دخیل است. نمیشود از یک نوجوان شهری که سبک زندگی امروزی دارد و مثلا کاربر شبکههای اجتماعی است و اهل بازی کامپیوتری و موسیقی پاپ و رپ و مد و...، انتظار داشته باشیم از نوحه خوانی سنتی استفاده کند. او اصلا با آن سبک نوحه خوانی ارتباط برقرار نمیکند.
همانطور که با تصنیفهای موسیقی سنتی ایرانی هم چندان روی خوش نشان نمیدهد. او موسیقیای میخواهد که مثلا حین دویدن در پارک یا روی تردمیل، با هدفون گوش کند یا در پلیر ماشینش بگذارد و گوش دهد. موسیقیای که با ریتم تند زندگی روزمرهاش متناسب باشد. او حوصله نمیکند نیم ساعت مثلا معطل بماند تا پیش درآمد و بعد هم درآمد طول بکشد تا برسد به تصنیف و آواز. مداحی جدید که به شور و ریتمهای تند اهمیت ویژه میدهد، پاسخگوی نیاز نوجوان مذهبی با چنین شرایطی است. مداحی سنتی نتوانسته (و به نظر من نمیتواند هم) که خود را با این اقتضائات و نیازهای جدید تطبیق دهد.
* خب این یک موضع انفعالی نیست که ما بگوییم چون آن جوان، آن طور می طلبد ما هم به همان سبک و شیوه تولید کنیم!
مظاهری: بحث انفعال نیست. بحث این است که این اتفاق افتاده است. نمیشود که جهان ذهنی و همه جوانب زیست ما متفاوت از صد سال پیش به این سو دیگرگون شده باشد، آن وقت یک بخش کوچکش دست نخورده بماند. مگر ما مانند دوره قاجار حرف میزنیم و غذا می خوریم و فکر میکنیم که انتظار داریم مثل دوره قاجار عزاداری کنیم؟ همانطور که غذایمان فست فود است، مداحی مان هم فست فودی شده. خوب یا بد. این واقعیتی است که باید پذیرفت و با انگ آسیب نباید آن را نفی کرد.
اینکه در این سیر شتابنده تغییرات چه بلایی سر فرهنگ سنتی میآید، به توان و پتانسیل آن فرهنگ سنتی برمیگردد که چه میزان بتواند این تغییرات را هضم کند و پویایی خود را حفظ کند. این یک اصل است که تغییرات معطل ما نمیمانند. مانند موجی میایند و میروند. اگر آمادگی برای مواجهه با آن داشته باشیم، می مانیم. و اگر نه، موج تغییرات ما را با خود خواهد برد.
اجازه دهید یک مثال از همین حوزه موسیقی مذهبی بزنم. این را بسیاری از اساتید موسیقی سنتی اذعان کردهاند و ازجمله مرحوم روحالله خالقی در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» آورده است که موسیقی ایرانی بقای خود را مدیون موسیقی مذهبی است. جایگاه والای موسیقی مذهبی را در موسیقی تعزیه در دوره اوج خود (عهد ناصری) میشود دید. حتی برخی بزرگان موسیقی مانند مرحوم بنان، در جوانی تعزیه خوانی میکردند.
پویایی موسیقی مذهبی در آن دوره به اندازهای است که موسیقی غیرمذهبی از ملودیهای مذهبی وام میگیرد و برخی تصنیفهای مشهور، سابقهشان به تعزیه و نوحه خوانی میرسد. یعنی پویایی و حیات و زایندگی در موسیقی مذهبی این قدر جریان داشته که می توانسته وام بدهد. اما در دوره معاصر ما، به نظر میرسد موسیقی مذهبی نتوانسته است پاسخگوی حجم بالای تقاضایی باشد که پدید آمده است. این را درنظر بگیرید که جوان مذهبی امروز، به دلایلی که گفتم، نمی تواند مانند نسل قبلی خود سالها یک نوحه را زمزمه کند. او مدام نیاز به نوآوری دارد و نسل مداحان جدید ناگزیرند برای فظ مخاطب خود مدام سبکهای جدید عرضه کنند. وقتی موسیقی مذهبی سنتی از روند تغییرات جامعه عقب می افتد یا توان این میزان از ابداع را ندارد، مداح ناگزیر از وام گیری از موسیقی غیرمذهبی می شود و به کپی برداری از ترانههای پاپ رو می آورد ...
* به نظرم رسالت مجموعهای که مشغول چاپش هستید در این است که در شرایط فعلی آن را بالا بگیریم و بگوییم شیوه صحیح عزاداری این است!
مظاهری: نه. ما چنین هدف و ادعایی نداریم. این حرف که شیوه عزاداری سنتی، شیوه صحیح و اصیل است، غلط است و مبنایی ندارد.
* منظورتان چیست؟
مظاهری: منظورم اینست که آنچه امروز به اسم عزاداری سنیت میشناسیم به دلیل استمرار تاریخی، شکل سنت پیدا کرده. وگرنه این آیینها و اشیا ونمادها و سبکها هم زمانی ابداعی بوده اند و تحت شرایطی فرهنگی اجتماعی شکل گرفتهاند. حالا که شرایط عوض شده، تغییر در فرمها طبیعی است. هدف مجموعه نوحه نواحی هم همانطور که گفتم ثبت میراث فرهنگی مذهبی نوحهخوانی سنتی است نه ارایه الگویی لزوماً صحیحی از مداحی.
همان طور که نهادهای فرهنگی موظف اند گویش و لهجه، لباس و دیگر اجزای فرهنگی سنتی را ثبت کنند، ما هم این موسیقیهای مذهبی و سنتی را ثبت می کنیم. ادعا نمی کنیم این نمونهها صد در صد مطلوب است. عزاداری سنتی هم از منظر آسیب شناسی، آسیبهای خودش را داشته و دارد. اما مساله این نیست. مهم اینست که در جامعه سنتی چون سرعت تغییرات کند بوده، این مدل در یک دوره طولانی استمرار یافته و سنت شده. حالا که سرعت تغییرات شتابنده است هم آیا باید انتظار ثبات و استمرار داشت. خیر. برعکس باید تغییرات مستمر را پذیرفت.
شاید تنها امتیاز مهمی که برای عزاداری و مداحی سنتی میتوان قایل شد، همخوانی و سنخیت کامل آن است با جامعه سنتی. همین است که آن را جذاب کرده و به نوستالژی تبدیل میکند. امروزه ولی ما با چندگانگی فرهنگی و هویتی مواجهیم. ما هم ایرانی، هم مسلمان، هم شرقی، هم غربی، هم سنتی، هم مدرن و... یک هویت تکه تکه. مصرف فرهنگی مذهبی مان هم تکه تکه شده است طبعا. لذا همانطور که گفتم هرجا این پازل هویتی درهم ریته نشده، یعنی زمینه و بستر پذیرش و استمرار برای الگوهای سنتی هنوز مهیاست و می بینیم که عزاداری سنتی هم حفظ شده است. این شرایط هم طبعا بیشتر در شهرهای کوچکتر و روستاها فراهم است. یا منطاقی که ابزارهای مقاومت مانند تعلق به گروه قومی و فرهنگ و زبان خاص خود دارند.
* به تحقیقات میدانی پروژه بپردازیم. آقای رضوانیپور شیوه کاریتان چگونه است؟ تنها سفر میکنید یا گروهی؟
رضوانیپور: خیر. کار را به صورت انفرادی انجام میدهم و به شهرها و روستاهای مختلف سفر می کنم. تجربه هم نشان داده که در این گونه تحقیقات میدانی، کار گروهی چندان موفق آمیز نیست. چون برخی آن عطش لازم را ندارند و سریع می خواهند از شر مسئولیت کار راحت شوند. به همین دلیل سعی کردم همه کارهای مربوط را خودم یاد بگیرم. از ضبط صدا و عکاسی گرفته تا تدوین فیلم و درست کردن آرشیو.
با توجه به این که مسائل مداحی را در استانها بومی کردهاند، هر شهر یا استان یک نماینده در این زمینه دارد. بنیاد دعبل در هر استان، یک نماینده دارد. وقتی به مناطق مختلف کشور سفر می کنم، با نماینده مداحان آن منطقه دیدار می کنم. آن نماینده هم با مداحان سنتی و قدیمی منطقه هماهنگ می کند و در یک دیدار و گفتگو اطلاعات لازم را گردآوری می کنم. در این دیدارها مداحان نوحهها و شعرهایشان را می خوانند و من آنها را ثبت می کنم. در برخی از استانها، همکاری بسیار خوبی می شود. مثلا در شهر قم، مسئول این کار هماهنگی خوبی کرد و من در یک روز، در سازمان تبلیغات قم نشستم و دوستان مداح آمدند و درباره سبکها و نوحهها صحبت کردیم.
مظاهری: نماینده بنیاد در هر استان، یکی از مداحان پیشکسوت و محوری آن استان است.
* پس برای نوشتن نوحهها به مجالس عزاداری نمی روید؟
رضوانیپور: خیر. ببینید، تمرکز کار من روی موسیقی است و خیلی دنبال جامعه شناسی نوحهها نیستم. دیدگاه من روی این مساله است که الحان از بین نروند و جلوی نابودی شان گرفته شود. شکر خدا در حال کارهایی در این زمینه هستیم و کانالی در تلگرام برای این مساله ساخته ایم. با موسسه حفظ آثار حاج منصور ارضی هم یک همکاری را شروع کرده ایم و حدود ده پانزده سبک از سبکهای قدیمی را که استخراج کرده ایم، در اختیار این موسسه قرار داده ایم تا در مجالس استفاده شود.
با این هدف کار را شروع کردیم. گفتم کار را مرحله به مرحله پیش ببریم. یعنی گفتم اول ثبت و ضبط شان کنیم بعد هم در مرحله بعد به آموزش و ترویج فکر کنیم. کلاسهای آموزشی هم هست که گاهی برای نوجوانان برگزار می کنم و گوشهها و دستگاهها را آموزش می دهم. اولویت اولیه این است که نوحهها را ثبت و ضبط کنیم و نواها را از سینهها استخراج کنیم. متاسفانه در برخی از استانها که رفتیم با پیشکسوتان صحبت کردیم ولی عمرشان تا زمان چاپ کتاب کفاف نداد و از دنیا رفتند.
* نتها را هم در کتاب چاپ می کنید؟
رضوانیپور: بله. نوحهها بعد از یادداشت، از نظر موسیقایی هم بررسی میشوند و دوستانی هستند که نتها را استخراج می کنند. کتابها، بخشهای مختلفی دارند، مقدمه و فهرست نوحهها، و یا معرفی نوحهها و همچنین نت شناسی آنها از قسمتهای مختلف کتاب هستند. گوشهها و دستگاههای موسیقی هم درباره نوحههای مورد نظر درج شده است. نوحههای کتابها هم به ترتیب شخصیت ائمه و معصومین مرتب شده اند.
* درباره ضرب نوحهها هم در کتاب توضیحاتی هست؟
رضوانیپور: ریتم نوحه است که مشخص می شود. مثلا درباره یک نوحه گفته میشود که دو و چهار است. لوح فشردهای هم که با کتاب همراه میشود، مانند کتاب شماره گذاری می شود و قطعههای صوتی آن به این ترتیب، مشخص شده اند.