به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام حسین انصاریان در سخنرانی خود در دهه سوم ماه محرم در امامزاده ابوالحسن شهرری با اشاره به یکی از مواردی که امام حسین(ع) در شب تاسوعا خطاب به قمر بنی هاشم فرمود، گفت: حضرت اباعبدالله الحسین(ع) فرمودند: خداوند متعال آگاهی دارد و میداند که من عاشق تلاوت قرآن هستم. نکته مهم جمله این است که نفرمودند: «والله یعلم أنی احب قرائت کتابه»، بلکه فرمودند من عاشق تلاوت قرآن هستم. تلاوت قرآن به چه صورت تحقق پیدا میکند؟ چگونه باید با قرآن کریم ارتباط برقرار کرد که بشود به شخصِ مرتبط با قرآن گفت این انسان، این مرد، این زن، این جوان، به تلاوت قرآن آراسته است.
وی با اشاره به اینکه پاسخ این سؤال در آیه ۱۲۱ سوره مبارکه «بقره» آنده است، اظهار داشت: خداوند متعال در این آیه فرموده است که اصولاً چهکسی توانمند است اهل تلاوت قرآن باشد: «الذین آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَـئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ من یَکْفُرْ بِهِ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»؛ کسانی که قرآن مجید را تلاوت میکنند، آنگونه که سزاوار و شایسته است و حق تلاوت قرآن را بهجا میآورند و رعایت میکنند، اینان مؤمن واقعی به قرآن هستند. بنابراین اگر کسی بگوید هزار نکته باریکتر از مو در این آیه است، حرف اضافهای نگفته و درست گفته است.
«کفر» خطرناکترین حجاب برای قلب است
این مترجم و مفسر قرآن کریم با بیان اینکه کسانی که بین قلبشان و قرآن کریم حجاب قرار دارد، نمیتوانند به مقام تلاوت قرآن بپردازند، تصریح کرد: حجابهایی که برای قلب خیلی خطرناک است، مختلف هستند؛ یک حجابْ حجاب کفر است؛ فرد میگوید من این کتاب را قبول ندارم، درحالیکه سازمانِ ساختمان عقل هر انسانی بهگونهای است که قرآن مجید را قبول دارد. عقل قرآن را قبول دارد. ، چراکه این ۶ هزار و ششصدوشصتوچند آیه قرآن کاملاً با عقل هماهنگ است.
وی با تأکید بر اینکه کسی که قلبش دچار حجاب است، همهکاری میکند که یک کار او هم این است که در برابر قرآن میگوید: این کتاب را قبول ندارم و هیچ دلیلی هم نمیتواند بیاورد که چرا قبول ندارم، فقط میگوید قبول ندارم، عنوان کرد: حالا به این فرد بگو کجای قرآن را قبول نداری؟ نمیگوید کجای آن را قبول ندارم، بلکه میگوید هیچچیزی از آن را قبول ندارم؛ مثلاً اگر به او بگوییم یک حکم قرآن این است که به پدر و مادر نیکی کن؛ چون تو وقتی در رحم مادرت بودی، وقتی بهدنیا آمدی، پدر و مادرت تا تو را بزرگ کردهاند، جان کندهاند، این را قرآن میگوید که نیکی کن! میگوید من همین را هم قبول ندارم.
کسی که قلبش در حجاب رذائل اخلاقی است، هیچ حقی را قبول نمیکند
استاد انصاریان گفت: کسی که قلبش در حجاب کبر است، در حجاب غرور است، در حجاب رذائل اخلاقی است، هیچ حقی را قبول نمیکند و هر باطلی را مشتاقانه در آغوش میگیرد؛ با دزدی، با گناهان کبیره و با ظلم به مردم زندگی میکند.
وی در ادامه اشارهای به ماجرای فرعون مبنی بر اینکه فرعون به ساحران گفت: اگر بر موسی پیروز بشوید، خوب پولی به شما میدهم؛ ملک میدهم، صندلی میدهم، شما را جزء دربارینشینان قرار میدهم. گفتند: ما موسی را شکست میدهیم، کرد و ابراز داشت: قرآن مجید میگوید: ساحران در روز تعیینشده جمعیتی بودند، نمیگوید چندنفر، میگوید «سَحَره»؛ تعدادی جادوگر طنابهایشان را آوردند، چوبهایشان را آوردند، ابزار جادوی خودشان را آوردند و بهاندازه یک تپه کوچک روی هم ریختند، بعد هم چشمبندی کردند، مردم هم عجیب و غریب از تماشای جادوی جادوگران وحشتزده شدند. خدا به موسی گفت: چوب دستت را بینداز! یک چوبی بود که از یک درخت در مدین کَنده بود و گوسفندها را با آن میراند. یک چوب معمولی بود، عصای ساخت درِ مغازه و هنرمندها هم نبود، بلکه یک چوب بود! یک چوب نازک! گفت: بینداز! موسی انداخت، « فَإِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعَی»، قرآن است، قصه نیست؛ یعنی باور بکنید! عصا به یک اژدهای عظیمی تبدیل شد، لب پایین خود را زیر تمام ابزار جادوگران گذاشت و لب بالای خود را هم رو گذاشت، یکنفس داخل دهان داد و کل ابزار جادوگران را در یک لقمه بلعید. به موسی گفتند: بگیر! گرفت و همان چوب نازک شد.
مردم مکه در مقایسه با ساحران زمان حضرت موسی(ع) بسیار متکبر بودند
این مترجم و مفسر قرآن کریم با بیان اینکه جادوگرها فهمیدند که حرکت حضرت موسی(ع) از نمونه جادو و سحر نیست، گفت: چرا جادوگرها متوجه حقانیت حضرت موسی(ع) شدند؟! چون عقلشان کار میکرد؛ چون دیدند این امکان وجود ندارد که چوب خشک به یک موجود زنده، آنهم اژدهای عظیم تبدیل بشود و تمام ابزار ساحران را ببلعد، چاق نشود، بعد موسی بگیرد و همان چوب باشد، این جادو نیست! جادو چنین هنری را ندارد، ساحر چنین هنری را ندارد. قرآن میگوید: همه به سجده افتادند و حتی یکیشان هم نبود که به سجده نیفتد. همه به سجده افتادند و کل آنها در سجده ناله کردند: « آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَی» و همه هم به اعدام محکوم شدند، همه هم همان روز اعدام شدند، همه را هم پروردگار در همان روز بدون حساب و کتاب وارد بهشت برزخ کرد.
وی با تأکید بر اینکه ساحرانی که با حضرت موسی(ع) مواجه شدند متکبر نبودند، ولی مردم مکه خیلی متکبر بودند، اظهار داشت: امیرالمؤمنین(ع) در خطبه «قاصعه» میفرمایند: یک روز قوموخویشهایمان از جمله، ابولهب، عموزادهها، داییزادهها، خالهزادهها، رؤسای مکه، سردمداران مکه پیش پیغمبر آمدند و من بغل پیغمبر نشسته بودم، گفتند: همه ما دلمان میخواهد مسلمان بشویم، اما یک معجزه به ما نشان بده. پیغمبر به اجازه پروردگار، گفتند: چهکار کنم؟ گفتند: به این نخل خرما(یک نخل سی-چهلساله) بگو تا جلوی زانوی تو بیاید. حالا نخل هم چهل-پنجاهمتری بود، پیغمبر اشاره کردند، نخل زمین را شکافت و تا پیش پیغمبر آمد که امیرالمؤمنین میگویند: شاخ و برگ این نخل روی سر ما افتاده بود، یعنی ما برگها و شاخهها را حس میکردیم. پیغمبر گفتند: این معجزهای که خواستید! گفتند: بگو این نخل از وسط دو نصف بشود، دو نصف شد؛ گفتند: بگو به هم بچسبد و عین روز اولش بشود، عین روز اولش شد؛ گفتند: بگو سر جای خودش برگردد، سر جای خودش برگشت؛ امیرالمؤمنین میگویند: کل آنها بلند شدند و گفتند جادوگری مثل تو در این عالم نیامده است. این کبر است!
۳ ویژگی اصلی کسانی که حق تلاوت قرآن را رعایت میکنند
حجت الاسلام انصاریان با بیان اینکه برادران! خواهران! مواظب باشید که قلب شما نسبت به حق در پرده کبر نباشد، خاطرنشان کرد: مردان! اگر در خانه حق با همسرتان است، راحت حق را قبول بکنید؛ خانمها! اگر در کاری حق با شوهرتان است، فریاد نزنید، داد نزنید، در دهانش نزنید و حق را قبول بکنید! چندوقت پیش من از یک منبری پایین آمدم، خیلی هم شلوغ بود، داشتم بیرون میآمدم، یک آقایی خیلی محترمانه آمد و به من گفت: شما این آیه را در این منبر اشتباه نخواندید؟ گفتم: آیه چه بود؟ روی موبایلش زد و سوره آمد، قرآن آمد، زد آیه آمد، گفت: این آیه را ببینید، شما روی منبر خواندید. گفتم: من اشتباه خواندم، این تواضع در مقابل حق است .
وی با اشاره به آیه « الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ»، کسانی که کتاب را تلاوت کنند، « حَقَّ تِلَاوَتِهِ»، و حق تلاوتش را رعایت کنند، گفت: چطور حق تلاوت قرآن را رعایت میکنند؟ یعنی بخوانند، بفهمند و عمل بکنند، این رعایت حق تلاوت است، «أُولَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»، اینها آدمهایی هستند که سه بخش وجودشان سالم است: یکی اعتقادات قلبی، یکی اخلاق نفسی و یکی هم حرکات عملیشان. اینها مؤمن هستند. مؤمن هستند، « أُولَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»، یعنی دل سالمی دارند، نفس سالمی دارند، اعضا و جوارح سالمی دارند.