به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر مشروح تازه ترین درس اخلاق آیت الله مظاهری است که در ادامه می خوانید؛
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث ما دربارۀ حقّالنّاس بود؛ از بحثهای گذشته استفاده کردیم که حقّالنّاس خیلی سخت است و پروردگار عالم از حقّالنّاس نمیگذرد و ما باید در این دنیا اگر حقّالنّاس داریم فوراً جبران کنیم، و الاّ علاوه بر اینکه عبادات ما مقبول خدا نیست، اگر مردیم و حقّالنّاس به ذمّۀ ما باشد، در قیامت اعمال خوب ما را به کسانی میدهند که حق بر گردن ما دارند. آنها خوشحال و ما بدحال هستیم. این خیلی مشکل است و اگر عذابی بالاتر از این در قیامت نبود، بس بود که بگوییم حقّالنّاس مشکل است، در روز قیامت کسی به فریادمان نرسد و اعمال خوبمان را هم بدهند به کسانی که حق بر گردن ما دارند و ما بدون اعمال خوب شویم. حیران و سرگردان شویم و منتهای سیر هم جهنّم است.
اما چیزی که باید به آن توجه داشته باشیم، اینست که پروردگار عالم در این دنیا هم از حقّالنّاس نمیگذرد. در آیات فراوانی دارد که نمیگذرد و من جمله میفرماید:
«یا أَیُّهَا النَّاس إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی أَنْفُسِکُمْ مَتَاعَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ إِلَیْنَا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[۱]
ای مردم ظلم شما در همین دنیا دست و پا پیچ شما میشود. نمیشود که ظلم ظالم، ظالم را در همین دنیا نگیرد. بعد قرآن میفرماید: فقط این نیست، بلکه در عالم برزخ و قیامت، ظلم ظالم، ظالم را نابود میکند و نمیگذارد ظالم زیر لوای حمد برود. ظلم ظالم نمیگذارد رستگار شود و بالاخره این آیه میفرماید: دنیا و آخرت ظالم نابود است.
من از همۀ شما تقاضا دارم، مخصوصاً جوانها این آیه را حفظ کنند و به عنوان مراقبه هر روز بخوانند و برای خود معنا کنند و بعد هم زنگ خطر بزنند که ظالم و کسی که حقّالنّاس بر گردنش است، در همین دنیا بدبخت است. به خود بگویند: من باید حقّالنّاس نداشته باشم و من باید ظالم به مردم نباشم و اگر میخواهم عاقبت بهخیر شوم و سعادت در دنیا پیدا کنم، باید آدم اهلی باشم.
قرآن میفرماید: حتماً ظلم شما در همین دنیا دست و پا پیچ شما میشود و بدبخت میشوید. فقط بدبختی دنیا نیست، بلکه ظلم شما در قیامت وضع بدی به شما میدهد. اعمال خوب شما را به مظلوم و بستانکار میدهند و شما جهنّمی میشوید. بعد هم خودتان زنگ خطر بزنید پس من اگر عاقل باشم، باید ظالم نباشم.
در جلسۀ قبل استفاده کردیم که بالاترین ظلم اینست که انسان آبروی کسی را ببرد. این خیلی بدتر از دزدی و خوردن مال مردم است. اگر کسی به من که آشنا به قرآن کریم و روایات اهل بیت«سلاماللهعلیهم» هستم، بگوید دزدی بهتر است یا غیبت؟ من میگویم دزدی کنی بهتر است. دزدی خیلی بد است و دست انسان را قطع میکنند و آدم را رسوا میکند، اما بدتر از آن بردن آبروی مردم و غیبت و تهمت و شایعه و زخم زبان و سرزنش است.
امام صادق«سلاماللهعلیه» در روایتی از قول پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: «لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ یَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِهِ»
لغزشهای مؤمنان را دنبال نکنید. هر که بهدنبال لغزش مؤمنی باشد، خداوند تمام لغزشهای او را دنبال خواهد کرد و او را حتی در میان خانهاش رسوا میسازد.
پس اگر کسی لغزشی از کسی دید، حقّ آبروریزی ندارد، بلکه اسلام عزیز راه امر به معروف و نهی از منکر را به ما آموخته است. در باب امر به معروف و نهی از منکر که متأسفانه الان نداریم، و دولت و ملت روی این دو واجب بزرگ پا گذاشتهاند، فقها میگویند: شرط اوّلش این است که با تلطّف و موعظه و با مهربانی به او تذکر بدهیم. در سورۀ لقمان، لقمان به پسر وصیت میکند، اما با تلطّف و با استدلال و نیز در فراخور حال آن پسر او را موعظه میکند: «وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَی لاَ تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»[۲]
این آیه خیلی بالاست. اولا امر به معروف و نهی از منکر باید با استدلال باشد و در فراخور حال او باشد و بعد هم با موعظه باشد و نه با قلدری و تحمیل. بعد هم باید با تلطف و مهربانی باشد. اگر نوبت به غیر این باشد، از دولت است و برعهدۀ ملت نیست. ملت باید امر به معروف و نهی از منکر با تلطف و مهربانی و موعظه و با استدلال به فراخور حال طرف داشته باشد و اگر سرزنش جلو بیاید، این امر به معروف و نهی از منکر نیست، بلکه قلدری است.
اگر دخترش یا پسرش بد درآمده و دخترش رفیق بد دارد، باید با تلطف و مهربانی و استدلال با او حرف بزند، ولی اگر تشر زد و دلش را سوزاند و بالاخره اگر توهین کرد، امر به معروف و نهی از منکر نیست، بلکه گناه است و خودش هم مبتلا به این گناه میشود. رسول خدا«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روایت دیگری میفرمایند: «مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً بِشَیْءٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یَرْتَکِبَهُ»[۳] ؛ هرکس مؤمنی را برای چیزی سرزنش کند، نمیمیرد تا خودش مرتکب همان شود.
اسلام دین کاملی است و همه چیز را بیان کرده و مراجع تقلید احکام شرعی را در رساله نوشتهاند، امّا بسیاری از مردم مسئله بلد نیستند؛ لذا در اعمالی نظیر امر به معروف و نهی از منکر، اشتباه عمل میکنند؛ زبان انسان باید با تلطف و مهربانی باشد، باید تشر و فحش و العیاذبالله سرزنش و توهین و اذیت نداشته باشد و بداند اگر زبانش آزار و اذیت دارد، این زبان در روز قیامت پایمال میشود و به آتش جهنّم خواهد سوخت.
ظلم خیلی بد است و سببش هم اینست که پروردگار عالم بندههایش را خیلی دوست دارد. او از هفتاد پدر و مادر مهربان، به بندگان مهربانتر است و این از باب مثال است، بلکه از هفتصد یا هفت میلیون و هرچه تصور کنید، مهربانتر است. خدا صددرصد عاشق بندگان است و همه را خیلی دوست دارد و اگر ببیند این بنده، ولو گناهکار باشد، اما توهین به او شد، غضب میکند. اگر ببیند این بنده، ولو بد باشد، اما زخم زبان به او زده شد یا فحش به او داده شد، غضب میکند.
بالاتر از این نیست که کسی محکوم به اعدام است و حکومت اسلامی او را محکوم به اعدام کرده و میخواهند او را اعدام کنند، حال کسی که طناب را به گردن او میاندازد، توهینی به او کند، گناهش به اندازهای بزرگ است که جنگ با خداست.[۴] اگر او را مسخره کنند، گناه در سرحدّ کفر است. میگویند محکوم به اعدام است، ولی باید با احترام او را اعدام کنید و اما سرزنش و مسخره و غیبت نباشد.
نقل کرده اند در زمان پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» کسی محکوم به اعدام بود و او را اعدام کردند. بعد یکی از خواص او را مسخره کرد و گفت: مثل سگ عو عو میکرد. تا این جمله را گفت، پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» غضب شدیدی کردند و فرمودند: چرا اینطور کردی؟ این گناه تو بسیار گناه بزرگی است که کسی را که محکوم به اعدام بود، تحقیر و سرزنش کردی. لذا مثلاً در اسلام، شکنجه نیست. اگر کسی دیگری را شکنجه کند، باید خود او را شکنجه کنند. این شکنجه در زمان بنیامیه و بنیالعباس پیدا شد و آنها شکنجهگر بودند و معمولا شیعیان را شکنجه میکردند، برای اینکه قضایا را افشاء کنند.
شیعهها هم خیلی جدی حاضر بودند تازیانهها بخورند، اما سرّی را فاش نکنند. مرادم اینجاست که شکنجه در اسلام نیست؛ زندانبان باید با تلطف و مهربانی با زندانی رفتار کند و قاضی حکم واقعی را بدهد و طبق حکم عمل شود، اما شکنجه و سرزنش و فحش نباشد. حتی بگویم که پروردگار عالم اگر بندههایش را به جهنّم میبرد، این نیز از الطاف خفیّۀ خداست. لذا بعضی از بزرگان میگویند: جهنّم از الطاف خفیّۀ خداست، یعنی گناهانش و این حقّالنّاسها و حقاللهها برای انسان آتش شده و درون آتش است و برایش مار و مور و عقرب شده و در درونش آن صفات رذیله مار و مور و عقرب است.
پس خدا برای اینکه او را پاک کند، به جهنّم میبرد و آتش جهنم سنگ معدنی را پاک میکند و به طلای ناب تبدیل میکند. او را به جهنّم میبرند تا آن مار و مور و عقربها در درونش از بین برود. او را به جهنّم میبرند تا کدورتها و سیاه دلیها و بالاخره آن آتشها در ذات او از بین برود. وقتی اینها از بین رفت، یک دقیقه هم در آتش نمیماند. لذا گاهی پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» به جهنّم میآیند و مثل مرغی که دانه بردارد، بهشتی برمیدارند. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» و امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»، بندهای که پاک شده است را در حوض کوثر میاندازند و آنگاه یک انسان کامل میشود.
اما اگر در درون او آتش باشد و در کمون او مار و مور و عقرب باشد، اگر این ناپاک باشد، نمیتواند به بهشت برود و بهشت برای پاکان و متطهّرین است و مقام قرب الهی است و اگر او را در حوض کوثر هم بیندازند، نمیشود آتشها در کمون ذات او خاموش شود. خدا باید او را به جهنّم ببرد تا پاک شود.
در جلسات قبل گفتم که خدا جهنّم ندارد، بلکه آتش جهنم را ما ایجاد میکنیم و ظلمهای ما آتش جهنّم میشود. زخم زبانهای ما مار و مور و عقرب در کمون ذات ما میشود. صفات رذیلۀ ما سگ درنده در کمون ذات ماست، لذا جهنّم یعنی درون ذات ما. به قول بزرگان اصلاً دنیا و آخرت یک سکۀ دو رو هستند، این طرف دنیا و آن طرف آخرت است. لذا خدا جهنّم ندارد. شاید بیش از صد آیه در قرآن است که خداوند متعال در آن آیات میفرماید: من جهنّم ندارم، بلکه «ذٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ»[۵]؛ این آتش را خود فرستادهای. وقتی دل کسی را بسوزاند، خانم به آقا یا آقا به خانم یا هر دو به بچهها و با یک تحقیر و سرزنش، دل مسلمانی را به درد بیاورد، این حمیم میشود. در اینجا دل میسوزد و تجسّم عملش حمیم است و حمیم آب جوشان است که وقتی مجبور است مقداری از این آب جوشان را بخورد، تمام احشاء و امعاء او پاره پاره میشود: «کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا»[۶] ؛ امّا هرچه میسوزد و امعاء و احشاء پاره پاره میشود، دوباره همان میشود که بوده است.
باید این کمون ذات پاک شود. آنگاه پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» او را در حوض کوثر میاندازند و یک انسان کامل میشود و آنگاه او را به جای اول میبرند. انسان برای بهشت خلق شده است. خدا در درون این انسان سه پیغمبر دارد، یکی فطرت، که خیلی کار میکند. یکی عقل که خیلی کار میکند و اگر به راستی عقل راهنمای ما باشد، ما گناه نمیکنیم. یکی هم وجدان اخلاقی است و اگر وجدان اخلاقی در ما زنده باشد، آنگاه غیبت و تهمت و شایعه و سرزنش و ظلم نیست و بالاخره همۀ مردم رستگار میشوند. اما ما حرف این سه پیغمبر را در درون خود نمیشنویم، چنانکه حرف پیامبرهای بیرونی که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر بودند و هرکدام لاأقل ده بیست تا وصی داشتند و الان هم روحانیت، رسالت تبلیغی آنان را ادامه میدهند، نمیشنویم.
پروردگار عالم هر پیغمبری را تربیت میکرد و بعد از تربیت صد درصد میگفت در دل مردم برو و هرچه کتکت زدند، بزنند و هرچه اذیت کردند، بکنند و تو کارت را بکن، شاید بتوانی یک نفر را رستگار کنی. من بندههایم را دوست دارم. حضرت امام«ره» میفرمودند: پروردگار عالم به اندازهای به بندههایش، حتی فرعون علاقه دارد که وقتی حضرت موسی مبعوث به رسالت شد، گفت برو این فرعون را آدم کن: «اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی»[۷]؛ بعد حضرت امام میفرمودند سفارش فرعون را به موسی کرده و میفرماید: «فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی»[۸]؛ من دوست دارم فرعون آدم شود، لذا با تلطف و مهربانی و نرمی با او حرف بزن، شاید آدم شود. پس خدا بندههایش را دوست دارد، هرکه باشد، ولو معصیت کار باشد. مائیم که باید عوض شویم، مائیم که باید مردمدار باشیم. مائیم که باید به جای اینکه مال مردم را بخوریم، کمک به خلق خدا کنیم، مائیم که به جای اینکه العیاذبالله غیبت و تهمت و شایعه و ظلم کنیم، تا میتوانیم باید تلطف و مهربانی و امر به معروف و نهی از منکر کنیم و بالاخره دیگران را با مهربانی بسازیم. لذا اگر کوتاهی کردیم و یکی جهنّمی شد، تقصیر ماست.
به حضرت شعیب خطاب شد که صد هزار نفر از قوم تو را هلاک میکنم. چهل هزار نفر بد و شصت هزار نفر از خوبان را. حضرت شعیب گفت: خدایا! بدها به جزای عملشان میرسند، خوبها را چرا هلاک میکنی؟ فرمود: خوبها برای اینکه امر به معروف و نهی از منکر نکردند. آنها باید مواظب بدها باشند و مواظبت از بدها نکردند و خواه ناخواه آتش گرفته و تر و خشک باید با هم بسوزند.[۹]
این آیات و روایات خیلی ارزنده است. ما فعلاً امر به معروف و نهی از منکر نداریم و این گناهش بزرگ است. امر به معروف و نهی از منکر برای اینست که نه تنها خودمان را اصلاح و بهشتی کنیم، بلکه دیگران را نیز اصلاح کنیم و به دیگران هم بگوییم. باید در زبان ما غیبت و تهمت و شایعه نباشد و دروغ و ظلم و اذیت نباشد و تحقیر و سرزنش و زخم زبان و توهین نباشد. بلکه به هراندازه میتوانیم کمک کردن به خلق خدا باشد. گاهی به واسطۀ مال است و گاهی به واسطۀ خدمات دیگر است و گاهی آدمسازی و امر به معروف و نهی از منکر است.
[۱] . یونس، ۲۳:«ای مردم، سرکشی شما فقط به زیان خود شماست. [شما] بهره زندگی دنیا را [میطلبید]. سپس بازگشت شما به سوی ما خواهد بود. پس شما را از آنچه انجام میدادید باخبر خواهیم کرد.»
[۲] . لقمان، ۱۳: «و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش -در حالی که وی او را اندرز میداد- گفت: «ای پسرک من، به خدا شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است.»
[۳] . الإختصاص، ص۲۲۹
[۴] . اشاره به بخشی از روایت قرب نوافل: «مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَة»، الکافی، ج۲، ص۳۵۲
[۵] . آل عمران، ۱۸۲: «این [عقوبت] به خاطر کار و کردار پیشین شماست.»
[۶] . النساء، ۵۶: « که هر چه پوستشان بریان گردد، پوستهایِ دیگری بر جایش نهیم.»
[۷] . طه، ۲۴: «به سوی فرعون برو که او به سرکشی برخاسته است.»
[۸] . طه، ۴۴: «و با او سخنی نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد.»
[۹] . الکافی، ج۵، ص۵۶