می‌توان مفهوم خودشکوفایی را با انسان بالفعل ملاصدرا تطبیق داد، جایگاه انسان خودشکوفای مازلو را می‌توان با جایگاه انسان اشتدادیافته ملاصدرا در حکمت متعالیه مشابه دانست.

به گزارش خبرنگار مهر، سی و چهارمین نشست گروه فلسفه با موضوع «مبانی فلسفه درمانی در فلسفه اسلامی» ویژه اعضای پیوسته مجمع عالی حکمت اسلامی چهارشنبه ۱ آذرماه از ساعت ۱۸ الی ۲۰ با موضوع «مبانی فلسفه درمانی در فلسفه اسلامی» و با ارائه دکتر محمد سهیلی برگزار شد.

دکتر سهیلی به رویکرد فلسفه درمانی در چهار فصل زیر پرداخت؛

۱.  بازخوانی دانش پیشین

۲.  مجموعۀ مسائل

۳.  اهداف

۴.  روشها

وی در بازخوانی دانش پیشین بر موارد زیر اشاره داشت:

•  هستی شناسی(علم النفس)

•  انسان شناسی فلسفی

•  فلسفه ذهن

•  شناخت شناسی

•  فلسفه روان شناسی

•  فلسفه اخلاق

•  معنا درمانی

وی در توضیح نگاه هستی شناسانه به این مقوله گفت: درنگاه هستی شناسانه، مراحل پیدایش و تکامل انسان، مبنای نیاز او به فلسفه درمانی است. نقش فلسفه، تنها ترسیم این مسیر، بلکه، کمک به پیمودن آن است. این نگاه مبتنی بر دیدگاه صدرالمتألهین درمورد پیدایش و تکامل نفس است که در مراحل نفس حیوانی، نفس ناطقه و تکامل نفس بر مبنای حرکت جوهری و تجسم اعمال قابل تبیین است.  تلاش شده است برای ایجاد همزبانی با روان شناسی این مراحل معادل یابی شود. بر این اساس، از اصطلاحات بکار رفته توسط رابرت می شامل مراحل خودآگاه، ناخودآگاه و خود روحانی استفاده شده است. (البته وی پیش از خود روحانی به خود جمعی نیز اشاره می کند که در اینجا بدلیل نگاه خرد گرایانه مورد توجه قرار ندارد.) نقش عمده فلسفه درمانی در تکامل روح و فرآیند تجسم اعمال است که منجر به شکل گیری بدن اخروی می شود و مبنای سعادت یا شقاوت انسان در آخرت خواهد بود.

عضو مجمع عالی حکمت اسلامی مجموعه مسائل فلسفه درمانی را با نگاه فرایندی در قالب؛ خودشناسی، هوش معنوی، سلامت و ابعاد آن، اخلاق فضیلت، خودشکوفایی، قلب سلیم، حیات طیبه، انسان کامل و داستان زندگی(روایت) قابل بررسی دانست و برای معنایابی یا معنای زندگی به دو فرآیند اصلی در این زمینه اشاره کرد: در فرآیند نخست، فقدان معنا منجر به «احساس خلأ وجودی» شده و این احساس، «مکانیزم‌های دفاعی» را برمی‌انگیزد و این امر منجر به «فراغت مرکز گریز» می‌شود و انسان تلاش می‌کند با سرگرم کردن خود از طرق مختلف، با این خلأ وجودی روبرو نشود و آن‌را فراموش کند. در فرآیند دوم، فقدان معنا و احساس خلأ وجودی، منجر به «فراغت مرکزگرا» می‌شود و انسان تلاش می‌کند با «تفکر و مراقبه» و شجاعت تحمل تنهایی به «خود تفسیرگری» و نهایتاً به «خودشکوفایی» برسد.

در ادامه توضیحاتی پیرامون عمده مسائل مطرح شده در فلسفه درمانی، توسط دکتر سهیلی ارائه شد:

هوش معنوی و خودشناسی

سفر هوش معنوی را در هفت مرحله به شرح زیر می‌توان بیان کرد:

۱.  آگاهی از وضع خود(سرگشتگی)؛

۲.  دستیابی به جهان بینی(درک عظمت آفرینش و خودشکنی هویت کاذب)؛

۳.  تبیین جایگاه انسان(فلسفه آفرینش انسان)؛

۴.  تعیین جایگاه مطلوب فرد(جایگاه من)؛

۵.  ترسیم چشم انداز(آینده مطلوب من)؛

۶.  ترسیم رفتار(با توجه به ویژگی‌های شخصی)؛

۷.  تعیین مأموریت و رسالت.

اخلاق فضیلت

هرچند ضرورتی ندارد الگوی اخلاق فضیلت جدید، به‌عینه همان‌گونه‌ای از اخلاق باشد که معروف به اخلاق فضیلت نوارسطویی است، اما تقریباً همه روایت‌های جدیدِ اخلاق فضیلت با وام گرفتنِ سه مفهوم متفرع‌شده از آن، نمایان‌گر آن‌اند که بنیادهایشان در فلسفة باستان ریشه دارد. آن سه مفهوم عبارت‌اند از: فضیلت، فرونسیس (حکمت عملی) و اودایمونیا (که معمولاً به سعادت و یا شکوفایی ترجمه می‌شود).

خودشکوفایی

می‌توان مفهوم خودشکوفایی را با انسان بالفعل ملاصدرا تطبیق داد، جایگاه انسان خودشکوفای مازلو را می‌توان با جایگاه انسان اشتدادیافته ملاصدرا در حکمت متعالیه مشابه دانست. ملاصدرا و مازلو هر دو درباره درجات انسان هر یک به روش خویش بحث کرده اند، اما ملاصدرا به دلیل ماهیت حکمت متعالیه زوایای دقیق و وسیعی از هستی انسان را ملاحظه کرده است و او را در جریان حقیقت هستی مورد نظر قرار می‌دهد. به نظر می‌رسد ملاصدرا شکوفایی بیشتری را لحاظ می‌کند که طی آن انسان به نشئه بالاتری از وجود دست می‌یابد.

حیات طیبه

نزد ملاصدرا، تغییر نگرش انسان به عالَم و آدم، پیش از آن که در گرو مقدمات تفکری باشد مبتنی بر تحول وجودی است. انسانی که از تجرد خیالی به تجرد عقلانی رسیده وجود و تمام قوای ادراکی و تحریکی او صبغۀ اخروی می‌گیرد و می‌فهمد اموری را که در گذشته نمی‌فهمید و هدفمندی، ارزشمندی، و کارکرد داشتن امور در چشم او از سطح خیالی به سطح عقلانی ارتقا یافته و دقیقاً به همین دلیل می‌توان گفت که با وجود و در پی آن با تفاضل و شدت و ضعف در وجود انسانی معناهای مختلفی برای زندگی قابل تصور و تبیین است.

دکتر سهیلی اهداف فلسفه درمانی مبتنی بر اهداف ارایه شده برای فلسفه، را به‌شرح زیر برشمرد:

•  صیرورة الانسان عالماً عقلیاً مضاهیاً للعالم العینی؛

•  استکمالُ النّفس الإنسانیة بمعرفة حقایقِ الموجودات؛

•  نَظْم العالم نظماً عقلیاً علی حسب الطاقة البشریة لیحصل التَّشبُّه بِالباری تعالی؛

•  (الاّ الذین امنوا) اشارة الی غایة الحکمة النظریة (وعملوا الصّالحات) اشارة الی تمام الحکمة العملیة؛

•  پیدا کردن راه خدای که مسلوک روندگان و مسلک بینندگان است.

•  تحقق بخشیدن به رویکرد حکمت عملی مبتنی بر حکمت نظری؛

•  گسترش فلسفه اسلامی به متن زندگی؛

•  ایجاد زیرساخت نظری و عملی برای روان شناسی و روان درمانی؛

•  فراهم ساختن سطح عمیق تر درمانی و ارتقا و تکمیل روان درمانی؛

•  زمینه سازی و هدایت رویکردهای مکمل در ادبیات و هنر.

روش‌های مورد استفاده در این رویکرد، فصل پایانی مباحث ارائه شده را تشکیل می‌داد که عبارت بود از:

•  روش تفکر فلسفی- تحلیل وجودی؛

•  روش‌های اخلاقی؛

•  رویکرد فرهنگی؛

•  روش هنجارسازی؛

•  روش فناوری روان؛

•  مدل ارتباطی؛

در ادامه این نشست علمی اساتید حاضر به ارائه نقطه نظرات خود پیرامون مباحث ارائه شده پرداختند.