به گزارش خبرنگار مهر، رمان «مهمانی» نوشته احمد درخشان به تازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب اولین رمان نویسندهاش است که پیش از آن، مجموعه داستانهای «مرده نو» و «تغییر مسیر باد غدغن است» از وی منتشر شده است.
رمان «مهمانی» درباره مرد جوانی است که قرار است به مدت ۵ سال در یک دبستان روستایی به بچههای روستا تدریس کند. آقا معلم امروز هیچ وقت فکر نمیکرده روزی معلم بشود و معلم شدنش به خاطر عشق یک دختر به نام لیلا بوده است. مرد جوان در ابتدای ورودش به روستا و روبرو شدن با مردم، رفتار آنها را عادی نمی بیند و به نظرش مردمان عجیب و غریبی میرسند. با این وجود، حاضر میشود با این شرایط کنار بیاید...
این رمان ۱۱ فصل دارد که هر کدام با نام گذر اول تا یازدهم نامگذاری شدهاند. گذر اول فقط شامل این جمله یا مصرع میشود: «ای که داخل میشوی، دست از هر امیدی بشوی.»
پیش از شروع متن رمان، این جمله از «ابوالمعالی نصرالله منشی» نویسنده کلیله و دمنه درج شده است: هر که خواهد که کشتی بر خشکی راند و بر روی آب دریا اسپ تازی کند بر خویشتن خندیده باشد.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
نرگس در کوچکی را که گوشه اتاق بود، باز کرد و خم شد و بیرون رفت. اتاق بغلی بزرگ تر بود و به تمیزی اتاقی نبود که آقای کهنورد وسط آن ایستاده بود و به نرگس نگاه میکرد که داشت قوری را از روی سماور برمیداشت. رفت کنار در کوچک ایستاد و به اتاق بزرگتر نگاه کرد. تیرهای چوبی سقف و دو تا ستونِ وسط اتاق سیاه بودند. چشم های آقای کهنورد پی تنور گشت ولی چیزی نیافت اما حدس زد نزدیک در ورودی باشد. دری که به حیاط باز می شد. دقیق که شد، سینی سیاه بزرگی را دید که روی تنور چپه شده بود. فکر کرد جای تنور را میداند. از قبل. پیش از آن که وارد خانه شود. نرگس برگشت و نگاهش کرد. وقتی دید آقای کهنورد نگاهش میکند لبخندی زد و تابی به اندامش داد و قوری را روی سماور گذاشت. دار قالی گوشه اتاق افتاده بود و فرشی نیمه کاره به بند کشیده شده بود.
برگشت نشست روی زمین و به دو تا متکای بزرگی که روی هم گذاشته شده بود، تکیه زد و کج نشست. لحظه ای خودش را در هیبت کدخدا دید که به متکا تکیه داده و دارد موذیانه نرگس را دید میزند. جا خورد. خودش را از متکا کند و چهارزانو نشست.
نرگس سینی چای را زمین گذاشت و رو به روی معلم نشست.
معلم یکهو بلند شد. نرگس با نگاهی ترسیده پرسید.
«چی شد؟»
«باید برم. انگار زده به سرم که این وقت شب...»
ادامه نداد و به طرف در به راه افتاد.
این کتاب با ۲۲۳ صفحه، شمارگان ۶۶۰ نسخه و قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر شده است.