خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- زهره کبیری آبیاران: صلح (peace) به عنوان یک مفهوم سیاسی از جمله عوامل کمیاب در منطقه خاورمیانه محسوب میشود. این بدین دلیل است که دولتهای منطقه و قدرتهای خارجی به صورت مداوم در تلاش هستند تا نقش مسلط را در این منطقه فوق استراتژیک بازی کنند. لذا دولت آمریکا نیز براساس دکترینهای سیاست خارجی خود خاورمیانه را یک منطقه حیاتی تلقی میکند که نباید اجازه دهد تا قدرت دیگری بر آن مسلط شود.
بعد از انتخابات سال ۲۰۱۶ در ایالاتمتحده و انتخاب غیرقابل پیشبینی دونالد ترامپ نامزد جمهوریخواه، ما شاهد تغییرات پرمعنایی در سیاست خارجی ایالاتمتحده در منطقه غرب آسیا هستیم. این رویکرد شامل نقشآفرینی مجدد و بازدارندهتری را در قبال دولتهای منطقه میشود. در دولت باراک اوباما رویکرد اصلی دولت ایالاتمتحده نقشآفرینی ضعیفتر و مداخله کمجانتری در روندهای جاری سیاسی و امنیتی زیرسیستم منطقه غرب آسیا بود. اما در دولت دونالد ترامپ تلاش اصلی او بر مهار قدرتهای درحال ظهور در منطقه بود.
براساس نظریه واقعگرایی تهاجمی «جان مرشایمر» هژمونهای سایر مناطق در تلاش جدی هستند تا از ظهور دیگر قدرتها در مناطق دیگر جلوگیری کنند. برایناساس ایالاتمتحده بهعنوان تنها هژمون حاضر در جهان، جهت تضمین امنیت کامل خود سعی میکند از رشد یک دولت که توان تسلط بر سایر دول را در هر منطقه دارد، جلوگیری کند.
این مسئله در اروپا به شکل تفرقهاندازی در میان اعضای اتحادیه و جلوگیری از رشد یک قدرت رقیب در نیمکره غربی، جلوگیری از رشد و تسلط چین بر جنوب شرق آسیا و کمک به مخالفان چین (ژاپن و کره جنوبی) و ایجاد موازنه ظریف با دولت قدرتمند هند، و در غرب آسیا از طریق حضور نظامی خود (پایگاههای نظامی متعدد در سواحل جنوبی خلیجفارس) و تا حدی احاله مسئولیت موازنه با قدرت درحال ظهور ایران، به دولتهای مخالف آن است. ایالاتمتحده تلاش نموده تا دولتهای عربستان، امارات را در موازنه با ایران ترغیب کند تا هم بار مسئولیت نظامی و هم اقتصادی را به این دولتها انتقال دهد.
عربستان سعودی به عنوان رقیب منطقهای ایران نیز از این که میبیند رییسجمهوری جدید آمریکا به جای تمرکز بر مسائل حقوق بشری عربستان بیشتر بر روی ایران تمرکز دارد، خوشحال و خرسند است. اگرچه عربستانسعودی در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر و سرکوبگر قرار دارد، اما «رکس تیلرسون» وزیر خارجه آمریکا، متحدان کلیدی آمریکا را ناقض حقوق بشر نمیداند.
موضع ضدایرانی ترامپ به همراه هیاهوی انتخاباتیاش، احتمالاً موجب رضایت بیشتر عربستانسعودی خواهد شد؛ چرا که سعودیها در برابر اظهارات و سیاستهای اوباما و اینکه باید «منطقه را با ایران شریک شوند» بسیار ناراضی بودند. از سوی دیگر، ترامپ همچون اوباما، عربستانسعودی و دیگر پادشاهیهای خلیجفارس را بهعنوان «سواران آزاد» میپندارد؛ کشورهایی که بدون اینکه استحکام خود را تقویت کنند، از قدرت آمریکا بهره میبرند.
علاوه بر این ترامپ به محکومیت بعضی از متحدان اروپایی واشنگتن پرداخته و آنها را درحال سواری مجانی از قدرت آمریکا عنوان کرده است؛ دولتهایی که بهطور سنتی نقطه کانونی برنامهریزی استراتژیک آمریکا بودهاند. طبق نگاه ترامپ، کشورهای عرب منطقه، درصورتی میتوانند به همکاری خود با آمریکا ادامه دهند که هزینه آن را بپردازند. ترامپ پیشتر تهدید کرده بود که خرید نفت از عربستان سعودی را در صورتیکه این کشور هزینههای ارتش آمریکا در جنگ علیه داعش را نپردازد، قطع خواهد کرد. او همچنین گفته است که سلطنت عربستان صرفاً به خاطر آمریکا است که پا بر جا مانده است.
ری تکیه، کارشناس ارشد اندیشکده آمریکایی شورای روابط خارجی در یادداشت خود که در پایگاه خبری واشنگتن اگزمینر منتشر شده است، نوشت: دونالد ترامپ، رییسجمهور آمریکا با سفر موفقیتآمیز خود به خاورمیانه نه تنها سیاست خارجی آمریکا بلکه بهطور بالقوه توازن قدرت در منطقه را تغییر داد. در طول هشت سال گذشته، یکسری از کشورها منطقه را به هم ریختهاند و ایران سلطه خود را از خلیجفارس به دریای مدیترانه گسترش داده است. در این میان باراک اوباما، رییسجمهور پیشین آمریکا کنار ایستاد و تنها به ارائه سخنرانی برای کشورهای عربی درخصوص تقسیم خاورمیانه با ایران اکتفا کرد اما ترامپ در مدتی کوتاه تأکید کرد که جمهوری اسلامی اولین عامل ناامنی در منطقه بوده و اکنون، آمریکا در کنار شرکایش میایستد.
ترامپ سعی دارد تا بخشی از مسئولیت مقابله با ایران را به کشورهای مخالف ایران در منطقه احاله کند. بهطور مثال دولت آمریکا بار مالی مقابله با گسترش نفوذ ایران را به گردن کشورهای عربی منطقه از جمله عربستان، امارات، بحرین بیاندازد. آنها طریق فروش تسلیحات نظامی، حمایت مالی اعراب از گروههای مخالف ایران در منطقه، ایجاد کردن جنگ رسانهای و همکاری با اسراییل به دنبال محدود کردن گستره نفوذ ایران میباشند.
بهطور کلی باتوجه به این مسئله دولت ایالاتمتحده در تلاش است تا از گسترش نفوذ ایران در این محدوده جغرافیایی جلوگیری کند. لذا این دولت از طریق دو راهکار عمده در تلاش است تا با گسترش ایران مقابله کند. نخست به صورت مستقیم و با حضور در منطقه و جلوگیری از رشد اقتصادی ایران به دنبال موازنه ایران در منطقه است. دوم اما این دولت سعی دارد تا بخشی از وظیفه موازنه را به دولتهایی همچون عربستان، امارات و بحرین احاله کند.این دولتها بخش اعظم بار مالی موازنه ایران را به دوش میکشند و در عراق، سوریه و یمن از به دنبال محدود کردن نفوذ ایران میباشند.
با این تفاسیر وضعیت صلح در منطقه جلوهای پیچیده پیدا میکند. باید گفت که صلح بهصورت کلی در منطقه بهصورت مضیق تعریف میشود. رهبران این کشورها صلح را تنها در نبود جنگ مستقیم تعریف میکنند و به عوامل ساختاری همچون خشونت، تروریسم، مداخله خارجی، جنگهای اقتصادی بر سر فروش نفت و بازار آن و مشکلات ناشی از تقسیمبندیهای مرزی بین کشورهای منطقه توجه ندارند.
در یک سمت طیف کشورهایی همچون عربستان و امارت و اسراییل حضور دارند که رشد قدرت نظامی و اقتصادی ایران را به عنوان تهدید علیه صلح در منطقه مورد توجه قرار میدهند و در تلاش هستند تا با همکاری با ایالاتمتحده و ایجاد موازنه با آن فرآیند صلح را تثبیت کنند.
دولت دونالد ترامپ نیز که ایران را عامل اصلی برهم زدن نظم آمریکایی منطقه که از زمان جنگ سرد بنیانهای آن گذاشته شده میبیند، تلاش میکند تا با استفاده از این نیروهای مخالف در منطقه قدرت درحال طهور ایران را موازنه کند.
صلح از منظر آمریکاییها در واقع جلوگیری از تسلط ایران بر منطقه معنا پیدا میکند. درنهایت باید گفت که سیاست خارجی دونالد ترامپ موجب برهم زدن الگوهای روابط سنتی در منطقه میشود. این سیاست با استفاده از دولتهای مخالف قدرت ایران در تلاش است تا نفوذ قدرت ایران را کنترل کند و خود این دولت هم بتواند از طریق حضور نظامی مستقیم و تحریمهای اقتصادی و فناورانه به موازنه علیه ایران دست زند. با این شرایط صلح منطقه (در همان شکل حداقلی) دچار بحرانهای عمیق میشود و هرگونه خطای استراتژیکی دولتها موجب بروز یک جنگ فراگیر در منطقه خاورمیانه میشود.