کتاب «مواجهه با داروین » ترجمه و پژوهشی ازامیرمحمد گمینی با حضور پژوهشگر و دو منتقد مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست معرفی و بررسی  کتاب «مواجهه با داروین» ترجمه و پژوهشی ازامیرمحمد گمینی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در سرای اهل قلم برگزار شد.

این کتاب شامل دو بخش است. بخش نخست و اصلی آن ترجمه ای از کتاب « علم غربی در جهان عرب: تأثیر داروینیسم ۱۸۶۰ تا ۱۹۳۰» نوشتۀ عادل زیادات است. بخش دیگر که ضمیمه و مکمل بخش نخست است ، خلاصه ای از پژوهش های دکتر گمینی دربارۀ مواجهه شیخ محمدرضا اصفهانی با نظریه تکامل انسان است.

در ابتدای این نشست گمینی دربارۀ روند تألیف کتاب چنین گفت: این کتاب را در دانشگاه مک گیل کانادا یافتم و آن را اسکن کردم. بعدها با کتاب نجفی اصفهانی آشنا شدم و دیدم که در کتاب عادل زیادات فصلی به آراء نجفی درباره نظریه داروین اشاره شده است. کتاب دیگری هم درباره این موضوع وجود دارد اما باتوجه به اینکه به نظر اصفهانی در این کتاب پرداخته شده بود، احساس کردم این کتاب برای جامعه ایرانی بیشتر می تواند مفید باشد.

در این جلسه دکتر عطا کالیراد، دانش آموختۀ زیست شناسی تکاملی دانشگاه هوستون به عنوان اولین سخنران تاریخچه ای از ظهور داروینیسم ارائه کرد و گفت: درباره داروین آثار زیادی منتشر شده است و تصویر واضحی از داروین داریم. پیش از مطالعه کتاب عادل زیادات درباره نظریه داروین در جامعه ایلامی آشنایی نداشتم و مطالعه این کتاب باعث شد که متوجه شوم که چگونه داروینیسم در جامعه اسلامی به سمبل مدرنیسم تبدیل شد و همچنین  متفکران چگونه برخوردهایی با داروینیسم داشته اند.

کالیراد در ادامه اشاره کرد: در این کتاب به تفاسیری که فیلسوفانی مانند اسپنسر درباره داروین داشته اند، پرداخته شده است.اسپنسر در دوره خود یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان آمریکا و اروپا بوده است.علی رغم وجود منابع محدود، اصفهانی درک درستی از داروینیسم دارد و شروح جالبی از این نظریه ارائه می دهد.

کالیراد درباره یکی از معایب کتاب می گوید: یکی از معایب کتاب این است که به صورت فهرست وار به متفکرینی می پردازد که با داروینیسم مواجه بوده اند و این باعث می شود که بررسی اندیشه های متفکران در این اثر چندان عمیق نباشد و تنها فصلی که در آن این نقیضه برطرف می شود همان بخشی است که دکتر گمینی به آن افزوده و در آن آراء نجفی اصفهانی را شرح داده است.

بعد از آن عرفان خسروی، دیرینه شناس، ابتدا به چند نکته در مورد اصل کتاب اشاره و گفت :این کتاب در حقیقت به مسیر ابتدایی مواجهه با داروین پرداخته است که مربوط به سرشت فهرست گونۀ کتاب است. اگر بخواهیم نگاه مختصری داشته باشیم درباره دیدگاه های اولیه در مواجهه با نظریه داروین، می توان مواجهه را به چند مرحله تقسیم کرد که مربوط به مقایسه بین نخبگان ایرانی و عرب در مواجهه با این نظریه است. مهم ترین ایرانیانی که در این کتاب نام برده شده اند به عنوان کسانی که نقدی بر داروین نوشته اند، جمال الدین اسد آبادی و محمدرضا نجفی اصفهانی می باشند.

خسروی دربارۀ مواجهه جهان عرب با این نظریه افزود: در سدۀ نوزدهم جامعه عرب برخورد روشن فکرانه تری به نظریه تکامل دارد و دانشمندان عربی به نقد و بررسی آن پرداخته و سعی داشتند که این نظریه را وارد نشریات علمی خود کنند که متقابلاً باعث مواجهات انتقادی به این نظریه می شود. تا چندی پیش مشهور بود که در ایران هم برخورد نسبتاً سریع و با فاصله نسبتاً کوتاه پس از انتشار نظریه تکامل، با این نظریه داشته ایم. در این باره از کتاب «جانورنامه »نام برده می شد که ۱۱ سال بعد از چاپ کتاب داروین نگاشته شده است، اما جانور نامه هیچ ارتباطی با نظریۀ داروین ندارد. اما اگر بخواهیم زیست شناسی مدرن را در نظر بگیریم می توان آثاری یافت که نشان دهندۀ ظهور آهسته  آن در جامعه ایرانی است. چند مشخصه وجود دارد که بین زیست شناسی مدرن و قرون وسطی تمایز ایجاد می کند. مهم ترین مشخصه این است که در زیست شناسی مدرن مفهوم تاریخ طبیعی پررنگ تر شده و در برابر چیزی قرار می گیرد که در ایران باعنوان علوم ناقص شناخته می شد؛ در دوره ای هدف از طبیعیات بررسی فیزیولوژی و بیماریها بوده  و اینکه ببینیم در طبیعت چه چیزی وجود دارد موضوعات ثانویه محسوب می شد. اما از یک دوره ای به بعد اینها اهمیت درجه یک پیدا می کند که این همزمان با انتشار کتاب «طبقه بندی علمی» توسط کارل لینه است که تقریباً تمام جاندارانی که برای ما شناخته شده اند لینه در کتاب خود معرفی و طبقه بندی کرد. موضوع دیگری که اهمیت پیدا می کند، دیرینه شناسی و بررسی سنگواره ها و فسیل ها است که به عنوان شاخه ای از تاریخ طبیعی در قرن ۱۸ شکل می گیرد و جزئی از ادبیات زیست شناسی مدرن را تشکیل می دهد. بعد از آن نظریۀ تکامل داروین را داریم که داروین جایگاه مستحکمی را برای آن به وجود می آورد.

وی در ادامه افزود: قبل از داروین، افرادی مانند لامارک نیز درباره تغییرات موجودات زنده چنین نظری را ابراز کرده بوده اند. تمایز نظریه داروین با نظریات مشابه پیش از آن در درجه اول انتخاب طبیعی است که  داروین آن را مطرح می کند، تغییر گونه هایی که داروین مطرح می کند با آن چیزی که لامارک مطرح می کند، متفاوت است. از نظر داروین همه جانداران صرف نظر از اینکه در دسته موجودات پست یا عالی قرار گرفته اند، همه  سرشاخه های درخت بزرگی به نام شجره نامۀ حیات هستند. در کتاب جانورنامه که مشهور بود به اینکه ۱۱ سال بعد از انتشار کتاب داروین، این نظریه را منعکس کرده است، تاریخ طبیعی وجود دارد اما در کنار بحث علوم نافع است و در بخشی از کتاب به جانواران  موذی و مضر ایران پرداخته است. در مورد دیرینه شناسی بحث مفصلی در این کتاب وجود دارد که خلاصه ای از کتاب قبلی نویسنده کتاب است و انصاری کاشانی در جانورنامه با ادبیات جدیدتری سنگواره ها و فسیل ها را بررسی کرده است اما اثری از نظریه تکامل در کتاب دیده نمی شود، شاید اشاره به رده بندی لینه ای باعث شده که برخی تصور کنند که این تقسیم بندیها همان نظریه تکامل است.

خسروی تصریح کرد: در «کتاب اصول  علم گیاه شناسی» که توسط ناظم العلوم در سال  ۱۳۲۷ ق( ۱۹۰۹م) نوشته شد، تاریخ طبیعی بسیار کمرنگی دارد و از نظریه تکامل صحبتی به میان نمی آورد. در سال ۱۳۲۹ ق گراویۀ فرانسوی و دکتر ولی الله خان کتاب« حیوان شناسی» را می نویسند که فاقد تکامل بوده و نگاه انسان محورانه دارد. کتاب «علم الاشیا » در سال ۱۳۳۰ ق  توسط سید محمد بیرجندی نوشته شد و اشاره ای به تاریخ طبیعی دارد اما نگاهی غایت گرایانه است . کتاب «معرفة الحیوان» حسین ثامن ۱۳۴۵ ق نوشته شد که در آن اثر کمرنگی از تاریخ طبیعی وجود دارد. در «تاریخ طبیعیِ» حسین گل گلاب که ۱۳۱۰ شمسی نوشته شده نثر کتاب به فارسی امروز نزدیکتر است اما بازهم هیچ اشاره ای به دیرینه شناسی و تکامل نمی شود. سال ۱۳۱۴ شمسی کتابی داریم به نام «علوم طبیعی»  که اولین متن فارسی است که اولین بار نام داروین در آن آمده است.چهار سال بعد از آن اولین ترجمه ناقص از  کتاب «بنیاد انواع »صورت می گیرد که باتوجه به مقدمه چنین برداشت می شود که خیلی از مسائل درست فهمیده نشده است.

 در پایان این پژوهشگر و دیرینه شناس اشاره کرد: در جامعه ایران تا مدتها برخورد محتاطانه ای با نظریه تکامل می شد و حتی تا به امروز هم برخی برای اینکه نظریه داروین را زیر سؤال ببرند مفهوم علم مدرن را مورد نقد قرار می دهند، این در حقیقت اشکال کار در پذیرش حقیقت علم مدرن است. بنابراین کتاب« مواجهه با داروین» خوانندگان را با روشنفکران جهان عرب آشنا می کند. زمانی که هنوز سالها مانده بود که متن های زیست شناسی مدرن را داشته باشیم می بینیم که روشنفکرانی در جهان عرب وجود داشتند که این متن ها را ترجمه می کردند و درواقع اگر مواجهه ای بوده در جهان عرب است و جهان فارسی زبان خیلی دیرتر با این نظریه آشنا می شود.

در ادامه گمینی به موضوع مواجهه با علوم جدید با محوریت مسلمانان ایرانی به ویژه شیعیان پرداخت و بیان کرد: مدل مواجهه با علم جدید معمولا مواجهه کلیسا با گالیله است، مواجه ای بسیار خصمانه که کار به دستگاه های شکنجه کشیده شد و گالیله برداشت کتاب مقدس دربارۀ جهان را پذیرفت و اجازه نیافت از نظریه خورشیدمرکزی دفاع کند. اینکه چقدر این روایت درباره گالیله و کلیسا صحت دارد یا نه را می توان به صورت جداگانه بررسی کرد.روایت در اصل با این داستان متفاوت است.

این مترجم و پژوهشگر دربارۀ شباهت برخورد علمای اسلام و کلیسا گفت: آیا اطلاق کردن این مدل در جهان اسلام هم درست است؟ اینکه تصور کنیم در جهان اسلام هم  زمانی که علم جدید وارد شد، چنین برخوردی وجود داشت، چقدر صحیح است؟ منظور از علم جدید در درجه اول نجوم و نظریه خورشید مرکزی است، سپس مکانیک گرایی در فیزیک و شیمی، در نهایت مکانیک گرایی در زیست که منجر به نظریه تکامل می شود، است. برخی از پژوهشگران درباره ورود علوم جدید به ایران تحت تأثیر مدل خصمانه درباره کلیسا و گالیله قرار گرفته اند و تلاش می کنند نشان دهند یک مواجهه سرسختانه ای در برابر علم جدید از سوی علمای دین به وجود آمد، اما وقتی به شواهد نگاه می کنیم ، متوجه می شویم کسانی که با نظریه خورشید مرکزی مقابله کرده اند از جریان اصلی علمای شیعه نیستند.

گمینی با اشاره به اینکه اولین آثاری که ضد نظریۀ خورشید مرکزی نوشته شد در درجۀ اول توسط شیخیه نوشته شد، افزود: تنها رساله در اوایل دورۀ قاجار دربارۀ نجوم جدید توسط یکی از علمای شیعه به نام محمد حسین شهرستانی نوشته شد.شهرستانی در این کتاب اشاره می کند که دربارۀ  نظریه خورشید مرکزی مخالفت یا موافقتی نمی توان داشت زیرا برداشت های متفاوتی از آیات و روایات می تواند وجود داشته باشد و نظریات جدید می توانند با متون دینی و قرآن کریم هماهنگ باشند. در اینجا منظور از علمای شیعه کسانی هستند که در حوزه های علمیۀ مهم ازجمله نجف و کربلا تحصیل می کردند. علمای دین نظریات علوم جدید را مشکل ساز نمی دیدند تا زمان آشنایی با نظریۀ تکامل، این نظریه است که از خط قرمز عقاید دینی عبور می کند.

وی ادامه داد: نقد کتاب فلسفۀ داروین از اصفهانی  نشان می دهد که نویسنده تلاش کرده تا متوجه مفهوم اصلی نظریه شود. این نظریه همراه با فلسفه های مادی گرا وارد جهان اسلام شد، اصفهانی سعی داشت بین ماده گرایی و نظریۀ تکامل تمایز ایجاد کند. نقدی هم که در نهایت در این کتاب دارد به خودِ نظریۀ تکامل نیست بلکه نظریه تکامل انسان را مورد نقد قرار داد که تا آن زمان مورد پذیرش بسیاری از دانشمندان و زیست شناسان نبود و آنها شواهد تکامل انسان را کافی نمی دانستند. بنابراین اصفهانی تا حدی با علم زمان خود پیش آمده بود و سعی داشت انتقاداتی که تا حدی در آن زمان  وجود داشت را بیان کند. کتاب «هیأت و اسلام » کتابی است در پذیرش کامل نجوم جدید و نشان می داد که هرچه در آیات و روایات می بینیم همگی مؤید نجوم جدید است.مقدمۀ کتاب یکی از چیزهایی است که باعث شده برخی از پژوهشگران  گمان کنند که مواجهه علمای شیعه تا آن زمان با نظریۀ خورشید مرکزی خصمانه بوده است، در حالیکه به نظر نمی رسد اینگونه برداشت ها از آیات و روایت مورد پذیرش همه بوده باشد.

در پایان گمینی گفت: به جز رسائلی که شیخیه  و یکی از صوفیه در مخالفت با علوم  جدید نوشته اند تنها رساله از علمای طراز اول  شیعه در مقابله با علم جدید کتاب «نقد فلسفه داروین» از نجفی اصفهانی است. چند سال بعد از چاپ این کتاب، اصفهانی به ایران مهاجرت کرده  و در اصفهان ساکن می شود، ۱۰ سال بعد به اصرار آیت الله حائری  برای تدریس  به حوزۀ علمیۀ قم می آید. چیزی که می توان نتیجه گرفت این است که مواجهه علما با علوم جدید شبیه به برخورد کلیسا با گالیله نبوده است.