به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از حسن محدّثی گیلوایی (استادیار گروه جامعهشناسی واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی) است که در ادامه می خوانید؛
اصلاح دینی واجد سویههای ایجابی و سلبی است. اصلاحگر دینی در سویهی ایجابیِ کار خود میکوشد مفاهیم و متون دینی را در جهت مقاصد اصلاحگرانه بازتفسیر و بازسازی نماید و در سویه سلبی به نقد دین موجود میپردازد و میکوشد عناصر و مؤلّفههای مخرّب آن را عیان سازد و الگوها و شخصیتهای نامطلوب آن را افشا و برملا کند.
تشیع علوی و صفوی اثری است که میکوشد مسخ تشیع را در روند تحوّل تاریخی آن برمبنای مقاصد اصلاحگرانه توضیح دهد و مقصود آن بیان علت بدبختی جامعه و عامل جهل مردم و مسخ مذهب است. تشیع علوی و صفوی ظاهراً درسی بوده است کهدر ادامه تاریخ ادیان تدریس شده است امّا خطای فاحشی است اگر تصوّر کنیم این اثر، اثری تاریخی است.
در واقع، چنین بحثی بههیچ وجه بیان تاریخ تشیّع نیست بلکه نظریهای است درباره مسخ تشیّع. شریعتی مسخ تشیع را بر مبنای نظریه آسیبشناسی نهادینه شدن دین توضیح میدهد. این اثر واجد جهتگیریای فرامذهبی- فراملّی است که در آن نه مذهب نفی میشود و نه ملیّت: سویه فرامذهبی کار شریعتی در این اثر، نقد مبنایی تقابلهای فرقهای بین تشیّع و تسنّن و سویه فراملّی آن نیز تأکید بر لزوم تشکیل جبهه واحد مسلمانان در برابر استعمار غربی است. از نظر شریعتی حکومت صفوی و روحانیان دربار صفوی با تمرکز بر تعصّبات فرقهای و تعلّقات ملّی، راهگشای تاخت و تاز استعمار غربی در جهان اسلام از رهگذر فروپاشی نظام عثمانی بوده است.
از فرقهگرایی شیعی و ملتگرایی ایرانی در عصر صفویه، مذهبی به نام تشیّع ملّی و ملّیتی به نام ملّیت شیعی پدید آمد. بدین ترتیب، حکومت صفوی و روحانیان وابسته به دربار صفوی دستاندرکار مسخ مذهب تشیّع بودهاند و یکی از مجاری این مسخ، غربزدهگی تشیّع بوده است. برمبنای چنین تحلیلی، تشیّع علوی و صفوی را نمیتوان اثری تاریخی دانست بلکه آن را باید اثری اصلاحگرانه و معطوف به نقد اجتماعی دانست که میکوشد از مجرای نقد مذهب موجود، نهادینه شده، و مستقر راه را برای اصلاح دینی و بهتبع آن اصلاح اجتماعی بگشاید.