نشست اشتراوس و جامعه شناسی فلسفه که پنج شنبه در کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت و با حضور دکتر محسن رضوانی دانش آموخته موسسه آموزشی امام خمینی (ره) برگزار شد به بحث و بررسی فلسفه سیاسی اشتراوس فیلسوف آلمانی اختصاص داشت.

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر رضوانی در آغاز بحث گفت: اولین بار بحث جامعه شناسی فلسفه سیاسی را خود اشتراوس مطرح کرده است. از نظر استراوس برای شناخت فلسفه می بایست به دوران و شرایطی برگشت که فلسفه درآن زمان تاسیس شده است یعنی در مورد فلسفه یهودی و اسلامی باید به قرون میانی رجوع کرد.

وی با اشاره به تفاوتهای اشتراوس دیگر فیلسوفان در نوع برخورد با مسائل نازیسم به جایگاه  اشتراوس در فلسفه سیاسی اشاره کرد و گفت: در واکنش به نازیسم شاهد گرایشهای متفاوتی چون مکتب فرانکفورت، گرایش مارکسیستی  ناسیونالیستی ، صهیونیستی و تاریخی گرایی هستیم . اما لئواشتراوس در هیچ کدام از آنها جای نمی گیرد . چرا که همه این گرایشها به نوعی متاثر از گفتمان مدرنیته می باشند در حالی که رویکرد اشتراوس به نوعی فراتر از مدرن است و نه لزوما مدرن. در واقع او به دنبال نوعی سنت گرایی و نقد عقلانیت مدرن بوده است. چرا که این نوع عقلانیت دیگر جوابگوی وضعیت حاضر نیست . او با انتشار کتاب فلسفه سیاسی چیست؟ رویکرد خاص خود را به فلسفه سیاسی نشان داد. این رویکرد به نوعی هماهنگ با  فلسفه افلاطونی است. فلسفه سیاسی مورد نظر اشتراوس همچون فلسفه افلاطون  به دنبال جایگزینی معرفت سیاسی به جای باور و عقیده سیاسی است .

این پژوهشگر فلسفه سیاسی افزود: افلاطون چهار نوع معرفت را مشخص می کند: معرفت حدسی ، معرفت حسی ، معرفت عقلانی و معرفت شهودی. در این میان معرفت حقیقی دو نوع عقلی و شهودی است. این نوع برداشت افلاطون از معرفت در دیدگاه فارابی و اشتراوس تاثیرداشته است.

با این وصف فلسفه سیاسی یعنی عبور از مرحله باور و اعتقاد به مرحله معرفت حقیقی ، لئواشتراوس معقتد است که معرفت حقیقی و اصولا صحبت ازحقیقت در دوره مدرن رو به زوال رفته است. به خاطر تسلط رویکردهای پوزیتیویستی و تاریخی گرایی ، آنچه که در فلسفه مدرن اهمیت ندارد. جستجوی حقیقت است . گفتمان مدرنیته با نزول فلسفه سیاسی به علم نظریه سیاسی  به همه چیز نگاه ابزاری دارد.

دانش آموخته موسسه آموزشی امام خمینی (ره) در ادامه اظهار داشت : یکی از بحثهای مهم اشتراوس پنهان نگاری است . یعنی شیوه ای در آن فیلسوف سیاسی ، اندیشه خود را به گونه ای نگارش می کند که برای همگان قابل هضم نیست. صرفا افراد  خاصی آن را می فهمند. این بحثی است که فیلسوفان اسلامی سده میانه مانند فارابی ، ابن رشد مطرح کرده بودند . یکی از دلایل این کار جلوگیری از تعقیب و آزار فیلسوف سیاسی توسط حکومت است. در این شرایط متنی را که فیلسوف می نگارد حائز ظاهر و باطنی است. دلیل دیگر وظیفه و سیاسی و اخلاقی  فیلسوف سیاسی است از این لحاظ که افکار  عامه مردم ظرفیت پذیرش اندیشه های وی را ندارند. فیلسوف سیاسی نباید با اندیشه های خود افکار عمومی را مشوش کند. اهمیت پنهان کاری از این جهت است.

وی در ادامه به روش شناسی متون سیاسی از دیدگاه اشتراوس اشاره کرد و افزود: دو رویکرد مسلط در دنیای مدرن پیشرفت گرایی و تاریخی گرایی است. پیشرفت گرایی را کانت مطرح می کند به این معنا که اندیمشند امروزی ، بهتر از خود فیلسوف گذشته می تواند او را نقد و فهم  کند. در مقابل رویکرد تاریخی گرایی معتقد است که هیچ اندیشه ای فرا زمانی و فرا مکانی نیست و هر تفکری تاریخ مصرف دارد.

لئواشتراوس در مقابل رویکرد فلسفه تاریخی واقعی را مطرح می کند. یعنی اینکه سعی ما بر آن باشد تا متفکر گذشته را آنگونه که خودش می فهمیده ، درک کنیم. ما باید فارغ از ظواهر باطن و رموز فلسفه شخص را فهم کنیم. فلسفه مدرن با چنین رویکردهایی عقلانیت واقعی را به مسلخ برده است. عقل گرایی واقعی را می بایست در فلسفه  اسلامی یهودی و نزد افرادی چون فارابی ، ابن سینا، ابن رشد و ابن میمون یافت چرا که فلسفه اسلامی توانسته است پیوند مناسبی بین عقل و وحی ایجاد نماید.

دکتر رضوانی بحث تمایز بین فلسفه اسلامی و مدرن را مطرح کرد و گفت: فلسفه اسلامی به دنبال انسان کامل قیقت جو است،  از طرف دیگر بین فلسفه اسلامی و مسیحی نیز تفاوتهایی است . چراکه اصولا دو دین اسلام ومسیحیت با هم متفاوتند. در دین مسیح آنچه مهم است ایمان و معنویت است. در حالی در دین اسلام علاوه بر آن بحث شریعت و ایجاد نوعی نظم سیاسی نیز حائز اهمیت می باشد. آبشخور فلسفه مسیحی بیشتر تفکرات استقرایی ارسطویی است درحالی که مسلمانان تحت تاثیر فلسفه افلاطونی قرار دارند.

عضو گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اضافه کرد . توجه فیلسوفان اسلامی به افلاطون یک امر اتفاقی نیست. بلکه این امر به خاطر همیوشی فلسفه افلاطونی با ایده های اسلامی است. مباحثی چون نظام سیاسی آرمانی ، معرفت حقیقی و حاکمیت فیلسوف با مباحثی چون آرمان گرایی اسلامی مخصوصا در شیعه و حکومت پیامبر وائمه در اندیشه فیلسوفان مسلمان رابطه نزدیکی دارد.

دکتر رضوانی در پایان این بحث را که لئواشتراوس رهبر فکری نئومحافظه کاران حاکم بر آمریکاست رد کرده و تاکید نمود: اگر هم بخواهیم برای نئو محافظه کاران رهبر فکری قائل شویم، کارل پوپر مناسب تر به نظر می رسد.