قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه فهم ناسیونالیستی و نژادپرستانه مشکل ما را حل نمی کند، گفت: تا زمانی که فهم فلسفی از ایران نداشته باشیم مشکل مان حل نمی شود.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست اصلی ترین مسئله دانشگاه در ایران عصر دیروز در سالن اجتماعات جهاد دانشگاهی تهران با حضور قاسم پورحسن، نعمت الله فاضلی و احمد بخارایی برگزار شد.

فاضلی در ابتدای این نشست گفت: مسئله دانشگاه را باید یکی از مسئله های اصلی چهار دهه اخیر و بعد از انقلاب دانست. بنده در این رابطه نظریه کاستی فرهنگی در کتاب فرهنگ دانشگاه را هم مطرح کرده ام. منظور من از مسئله دانشگاه، مسئله ای است که ساختار دانشگاه را از ایفای نقش اصلی خود بازداشته است و بنده مسئله دانشگاه را به نوعی کاستی ساختاری که در سازمان دانشگاه در ایران معاصر شکل گرفته، معطوف می کنم.

وی در ادامه سخنانش به بیان نظریات چند نفر از اندیشمندان ایرانی پرداخت و توضیح داد: مقصود فراستخواه به عنوان یک دانشگاه پژوه سرشناس در یکی از نظریه هایش مطرح کرده که ما در ایران معاصر موفق به تأسیس دانشگاه نشده ایم و مسئله دانشگاه در ایران به یک امر سیاسی برمی گردد. او همچنین مسئله آزادی دانشگاه را هم مطرح می کند. این دیدگاه یکی از منسجم ترین مطالعات تاریخی و تئوریک درباره مسئله دانشگاه در ایران است. نظریه دیگر نظریه مرحوم مجید تهرانیان است که در آن بر غلبه عرضه بر تقاضا تأکید می شود و بیان می دارد که در نظام برنامه ریزی ایران چون عرضه آسانتر است پس بر تقاضا غلبه می کند.مرتضی مردیها از دیگر اندیشمندان حوزه دانشگاه پژوهی است که در کتاب اخیر خود با عنوان «دانشگاه توده، دانشگاه نخبه» بیان کرده  که دانشگاه در ایران مسئله ای ندارد و بسیاری از مسائل دانشگاه های ایران، مسائل جهانی است. این دیدگاه به نوعی ساختار کلی دانشگاه را می پذیرد. قانعی راد و عماد افروغ هم نظریاتی در مورد دانشگاه دارند.

فاضلی افزود: مسئله دانشگاه از دیدگاه گفتمان انقلاب اسلامی هم از دیگر دیدگاه هایی است که مطرح می شود. براساس این نظریه نهاد دانشگاه با ارزش های دینی و اسلامی سازگار نیست چون علم جدید، علم سکولار است و در بافت غرب شکل گرفته، بنابراین از منظر این دیدگاه دانشگاه یک نوع سازگاری ایدئولوژیک با ایدئولوژی رسمی حاکمیت ندارد. از دیدگاه من اما مسئله دانشگاه را باید یک امر فرهنگی دید. منظورم از امر فرهنگی هم این است که نهاد دانشگاه فضایی است که در آن انسان امروزی باید هویت جدیدی را تجربه، تحصیل و کسب کند و تعلق تازه در فضای دانشگاه پیدا کند. بنابراین هویت های دانشگاه های مختلف دنیا با هم متفاوت هستند. از نظر من دانشگاه از دوران پهلوی تاکنون توانایی خلق هویت دانشگاهی را نداشته است. منظورم از هویت دانشگاهی، احساس معنایی، تفسیر و خوانش عضو دانشگاه از بودن خودش است. به بیان دیگر دانشجو نیز بتواند خودش را تحصیل کرده دانشگاه بداند و ارزشها و باورهای دانشگاهی در او نهادینه شده باشد.

وی ادامه داد: به عقیده من دانشگاه یک فضای نمادین است که در آن اجتماعات گفتمانی وجود دارد و کار آن اعتبار بخشیدن و ممکن کردن امر یادگیری است. موجودیت اصلی دانشگاه خلق نوعی فضاست که در آن امکان تولید، توزیع و خلق معانی برای شکل گیری تعلق های دانشگاهی امکانپذیر شود. این در حالی است که سازمان دانشگاهی در ایران برای شکل دادن به چنین فضایی ناتوان است.

این استاد مردم شناسی تصریح کرد: دانشگاه کارهای مختلفی از جمله تولید دانش، گفتگو، تربیت نیروی متخصص و توسعه را انجام می دهد اما باید توجه کرد که کار اصلی دانشگاه تولید دانش نیست. البته دانشگاه هایی هستند که این کار را می کنند ولی کار اصلی دانشگاه مدرن تربیت انسان و پرورش نیروی متفکر است. دانشگاه اگر بتواند ارزشها، باورها و بینش دانشگاهی ایجاد کند یعنی کارش را درست انجام داده به این معنی که وقتی افراد وارد دانشگاه شوند به یک هویت جدید برسند. دانشگاه کارش توجه به انسان و خلق انسان یادگیرنده است. بهترین محصول یک دانشگاه استاد و دانشجوهایش هستند نه کتاب ها، مقالات و امکاناتش. وبر، زیمل و هایدگر هم به قول دکتر داوری اردکانی هیچ کدام محصول دانشگاه نیستند بلکه محصول یک تمدن هستند.

فاضلی در پایان خاطرنشان کرد: خواسته های ما از دانشگاه همواره نامعقول و نادرست بوده است. دانشگاه فروشگاه فروش مدرک نیست و اینکه دانشگاه برای ما دانشمند تربیت کند توهمی بیش نیست. متأسفانه نگاه ما در این سالها به دانش تکنیکی بوده است. دانشگاه مناسک و آئین های خودش را باید داشته باشد. همان چیزی که به آن فرهنگ دانشگاهی گفته می شود. دانشگاه ما فرهنگ به معنای ارزشها، باورها و هنجارهایی که اقتضای دانشگاه است را کم دارد. بنده قبلاً هم در یک سخنرانی اشاره کرده بودم که در دانشگاه های ما تعداد کمی استاد وجود دارد و اغلب کسانی که نام استاد دارند یا کارمند هستند یا مأمور برای دفاع از احکام حکومتی.

قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی، سخنران دیگر این مراسم گفت: به عقیده من درباره دانشگاه و ایران باید از حیث فلسفی بحث کنیم. اگر قرار باشد که دانشگاه را از حیث فلسفی مورد بررسی قرار دهیم باید ببینیم که دانشگاه ذات دارد یا نه. اگر دارد روش تحقق این ذات چیست و این ذات با جامعه ای مانند ایران و علم در ایران چه نسبتی دارد؟ ما باید توجه داشته باشیم که دانشگاه یک ارگان نیست و مرجعیت یک کشور از حیث علم و آینده در پرتو فهم از دانشگاه به وجود می آید. در سنت آلمانی دانشگاه موضوعی صرفاً فلسفی است و دانشگاه اگر نسبت حقیقی با زمانه و ملتش نداشته باشد، دانشگاه نیست. در جایی مثل آکادمی افلاطون شکل دادن سپهر دانایی محور اصلی بود.

پورحسن افزود: مشکل دانشگاه های ما بودن در درون انقیاد است. در غرب مهمترین تحولات دینی و اجتماعی در دانشگاه ها شکل گرفت. ما اجالتاً سهممان از دانشگاه با نگاه ساختارگرایانه همراه است نه ذات گرایانه این در حالی است که هایدگر می گوید دانشگاه باید اول ذاتش را ثابت کند. اگر دانشگاه در ایران نتواند در تحولات تاریخی شریک باشد پس دارای ذات نیست. ما وقتی از دانشگاه می گوییم یعنی اینکه آنجا چه سهمی در گستره سپهر دانایی دارد. متأسفانه دانشگاه های ما پیرو هستند نه پیشرو. یعنی نسبت به آینده و افق دیدگاه فرانگرانه ندارند. به عقیده من هر گاه دانشگاه نیرومندتر از قدرت شود یعنی دانشگاه ذات گرایانه شده است. علم، دانایی، سرنوشت و آینده ذات یک دانشگاه را تشکیل می دهد. در دانشگاه های ما استاد، ارزش اصیل ندارد و ما استاد را برای تولید فکر نمی خواهیم بلکه از او فقط می خواهیم تا تعداد مقالاتش را زیاد کند و درجه کند.

استاد فلسفه دانشگاه علامه در ادامه تصریح کرد: به عقیده من تا زمانی که ما فهم فلسفی از ایران نداشته باشیم مشکلمان حل نمی شود. فهم ناسیونالیستی و نژاد پرستانه مشکل ما را حل نمی کند. مسئله ایران و مسئله دانشگاه، مفاهیم ساختگی نیستند بلکه هر دو مفهوم اصیلی هستند که ما باید بتوانیم فهم درستی از بنیاد و ذات دانشگاه از ایران و از آینده داشته باشیم. اساساً تحولات آینده در پرتو مرجعیت دانشگاه هاست. وقتی به رتبه دانشگاه های ایران در میان سایر دانشگاهها نگاه می کنیم می بینیم که دانشگاه های ایران نتوانسته اند اندیشه ای را شکل دهند و به اصطلاح universal باشند چون ما ندرتاً دست به تولید فکر می زنیم. در اکثر دانشگاه های دنیا ۳-۴ درصد بودجه از تولید ناخالص ملی، سهم دانشگاه هاست در حالی که این روند در ایران حدود نیم درصد است. علاوه بر این سیاست گذاری ها در ایران از ناحیه بیرون است و بازیگران دانشگاه در آن نقشی ندارند. ما تنها به انبوهی و انباشتگی مقالات توجه می کنیم ولی نقشی در دنیا نداریم. همه اینها نشان می دهد که ما باید تغییر کنیم و مهمترین تغییر هم تغییر فلسفی است.

پورحسن در پایان خاطرنشان کرد: بنده با نظریات دکتر کاظمی مبنی بر اینکه کار دانشگاه تولید دانش نیست موافق نیستم و اتفاقا عقیده دارم که دانشگاه باید تولید دانش بکند و ما نباید نگاه تقلیل گرایانه به آن داشته باشیم. من فکر می کنم ما هنوز به دانشگاه التفات نداریم چون برایمان یک امر جدید است ما به ذات دانشگاه توجه نمی کنیم و مانع کارکردهای اصلی آن می شویم.