آیت الله اراکی گفت: تشید بنیان در روایات به‌عنوان یک مطلب مذموم آمده است نه‌تنها در منابع اهل سنت بلکه در منابع شیعه هم به‌صورت متعدد وجود دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه هجدهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛

مقدمه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

نکته‌ای در باب بلندمرتبه‌سازی

بحث ما در مطلب هفتم بود که در آن سعه راه‌های اصلی را مطرح کردیم. قبل از اینکه به این بحث بپردازیم یک تکمله‌ای را باید برای مطلب ششم مطرح کنیم.

برخی بیان کرده‌اند که نظر ما این است که به دلیل اینکه ساختمان‌های بلند از علائم آخرالزمان است لذا استفاده از آن‌ها اشکال شرعی یا کراهت دارد. اما حرف ما این نبود؛ بلکه بیان کردیم به دلیل اینکه این مطلب در سیاق علائم منفی مطرح شده است استفاده می‌شود که این کار در شرع مبغوض است. ممکن است که علائم زیادی برای آخرالزمان  مطرح شود که همۀ آن‌ها منفی نبوده و برخی مثبت باشد منتها ساختمان‌های بلند از جملۀ این مطلب منفی است. ثانیاً دلیل ما تنها آن روایت نبود بلکه این کار مکمل ادلۀ دیگر بود. ما روایات زیادی را خواندیم که در آن‌ها به‌طور صریح از ساخت ساختمان‌های بلند نهی شده است. برای مثال تعبیر یا فاسق برای کسی که این‌چنین ساختمان می‌سازد برده شده است.

پس اولاً ما روایت صحیح بخاری را اصلاً به عنوان دلیل بیان نکردیم بلکه تنها به‌عنوان مؤید بیان شد، ثانیاً ادلۀ متعددی بیان کردیم که برخی از آن‌ها روایات صریحه‌ای است و ثالثاً -هم که تکمیلی بر بحث است- روایاتی که قبلاً بحث شد از صحیح بخاری است اما در منابع خود ما هم روایات متعددی در همین رابطه وجود دارد که ما این روایت را هم اضافه می‌کنیم که در آن‌ها ساخت ساختمان‌های بلند در سیاق علائم منفی روایات آمده است یعنی علائمی که در نظر شرعی مورد نکوهش قرار گرفته است. در بحارالانوار جلد ۵۲ صفحه ۱۹۳ روایتی است که مرحوم صدوق رحمة‌الله علیه در اکمال الدین و تمام النعمة نقل کرده‌اند.

این روایت از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا قَیْسُ بْنُ حَفْصٍ قَالَ حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ عَنْ أَبِی سَیَّارٍ الشَّیْبَانِیِّ عَنِ الضَّحَاکِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَةَ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ سَلُونِی أَیُّهَا النَّاسُ قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی ثَلَاثاً فَقَامَ إِلَیْهِ صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَان‏» حضرت سه بار در خطبه فرمودند: ای مردم از من بپرسید پیش از اینکه از بین شما بروم و فرصت پرسش را از دست دهید. صعصعه (از یاران بسیار فرهیخته امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)) برخاست و به این شکل سؤال کرد: «یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَتَی یَخْرُجُ الدَّجَّال‏» دجال چه زمانی خروج می‌کند؟ حضرت پاسخ می‌دهند «فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام اقْعُدْ فَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ کَلَامَکَ وَ عَلِمَ مَا أَرَدْتَ وَ اللَّهِ مَا الْمَسْئُولُ عَنْهُ بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ وَ لَکِنْ لِذَلِکَ عَلَامَاتٌ وَ هَیَئَاتٌ یَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً کَحَذْوِ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْبَأْتُکَ بِهَا قَالَ نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع احْفَظْ فَإِنَّ عَلَامَةَ ذَلِکَ إِذَا أَمَاتَ النَّاسُ الصَّلَاةَ وَ أَضَاعُوا الْأَمَانَةَ وَ اسْتَحَلُّوا الْکَذِبَ وَ أَکَلُوا الرِّبَا وَ أَخَذُوا الرِّشَا وَ شَیَّدُوا الْبُنْیَان‏».

وقت خروج دجال در دست ما نیست و علم آن در پیش خداست اما خروج او علاماتی دارد. اگر می‌خواهی من علامات خروج او را برای شما بیان کنم. –این علامات منفی هستند یعنی علاماتی هستند که همه حوادث بد را بیان می‌کنند.- صعصعه عرض کرد: بله بفرمایید که حضرت پاسخ داد: وقتی مردم نماز را می‌میرانند و نماز آن حقیقت را در بین مردم نداشته باشد، وقتی امانت را تضییع می‌کنند. -البته در روایاتی آمده است که مراد از این امانت امامت است و تضییع امانت به معنای این است که حکومت و قدرت در اختیار افراد نااهل باشند- وقتی دروغ حلال می‌شود -این هم به معنای این است که در بین مؤمنان این قضیه اتفاق می‌افتد وگرنه در بین کفار و فاسقان که مطرح نیست- وقتی ربا و رشوه زیاد می‌شود و وقتی که ساختمان‌های بلند ساخته می‌شود. «شَیَّدُوا الْبُنْیَان‏» شاهد بحث ما این مطلب است که تشیید بنیان اتفاق می‌افتد و این تشیید بنیان یکی از علائم خروج دجال است. این مطالب همه در سیاق رفتارهای مذموم شرع است.

مرحوم طُریحی در مجمع البحرین شید را این‌گونه توضیح می‌دهد: « المُشَیَّدُ بضم المیم و تشدید الیاء و فتحها: المطول، و منه قوله تعالی: فِی بُرُوجٍ‏ مُشَیَّدَة. أی قصور مطولة مرتفعة مُشَیَّدَة مجصصة» ساختمان مشید یعنی ساختمان بلند و معنی برج مشیده همین بروجی است که امروزه ما زیاد می‌بینیم. بروج مشیده یعنی ساختمان‌های بلند. پس از اینجا که می‌فرماید: «شَیَّدُوا الْبُنْیَان‏» یعنی ساختمان‌های بلند ساختند. این ساختمان‌های بلند ساختن در کنار رشوه‌خواری و دروغ‌گویی و نماز را خراب کردن آمده است و این سیاق بیان حوادث منفی و مذموم در شرع است. روایت به این شکل ادامه دارد: «ظَلَمَةً وَ الْعُرَفَاءُ خَوَنَةً وَ الْقُرَّاءُ فَسَقَةً وَ ظَهَرَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ اسْتُعْلِنَ الْفُجُورُ وَ قَوْلُ الْبُهْتَانِ وَ الْإِثْمُ وَ الطُّغْیَانُ وَ حُلِّیَتِ الْمَصَاحِفُ وَ زُخْرِفَتِ الْمَسَاجِدُ وَ طُوِّلَتِ الْمَنَارَاتُ وَ أُکْرِمَتِ الْأَشْرَارُ وَ ازْدَحَمَتِ الصُّفُوفُ وَ اخْتَلَفَتِ الْقُلُوبُ وَ نُقِضَتِ الْعُهُودُ وَ اقْتَرَبَ الْمَوْعُودُ وَ شَارَکَ النِّسَاءُ أَزْوَاجَهُنَّ فِی التِّجَارَةِ حِرْصاً عَلَی الدُّنْیَا وَ عَلَتْ أَصْوَاتُ الْفُسَّاقِ وَ اسْتُمِعَ مِنْهُمْ وَ کَانَ زَعِیمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ وَ اتُّقِیَ الْفَاجِرُ مَخَافَةَ شَرِّهِ وَ صُدِّقَ الْکَاذِبُ وَ اؤْتُمِنَ الْخَائِنُ وَ اتُّخِذَتِ الْقِیَانُ وَ الْمَعَازِف‏...»

روایتی دیگر...

روایت دیگری هم از بحارالانوار در جلد ۵۲ صفحۀ ۲۶۳ آمده است. این روایت دیگری است و غیر از روایت قبلی است که مرحوم مجلسی آن را از جامع الاخبار روایت می‌کند و سند به جابر بن عبدالله انصاری می‌رسد. آغاز روایت این است که جابر می‌گوید: « رَوَی جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ‏ حَجَجْتُ‏ مَعَ‏ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حِجَّةَ الْوَدَاعِ فَلَمَّا قَضَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا افْتُرِضَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَجِّ أَتَی مُوَدِّعَ الْکَعْبَةِ فَلَزِمَ حَلْقَةَ الْبَابِ وَ نَادَی بِرَفِیعِ صَوْتِهِ أَیُّهَا النَّاسُ فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْمَسْجِدِ وَ أَهْلُ السُّوقِ فَقَالَ ص اسْمَعُوا...».

وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در حجۀ الوداع از اعمال حج خارج شدند با کعبه وداع کردند. حلقۀ در کعبه را گرفتن و با یک صدای بلند فرمود: مردم جمع شویم، بعد مردم جمع شدند. حضرت ادامه داد: می‌خواهم حوادث آینده را برای شما بگویم پس شاهدین و حاضرین به غائبین خبر دهند. سپس حضرت چنان گریه کرد که مردم را به گریه انداخت. وقتی حضرت از گریه آرام شدند فرمودند: بدانید که در حال حاضر مثال شما مانند شاخصه‌ای است که برگ دارد اما خار ندارد، بعد از مدتی این شاخه می‌شود شاخۀ برگ همراه با خار و بعد از مدتی می‌شود شاخۀ پر از خار بدون برگ. جناب سلمان بلند شد و عرضه داشت: در چه زمانی این اتفاق می‌افتد که وضع ما وضع شاخه‌ای است که خار دارد و برگ است؟ که حضرت این موارد را شمرد.-همۀ این مسائل علامات منفی است-.

در ادامۀ روایت آمده است: «فَقَامَ إِلَیْهِ جَمَاعَةٌ مِنَ الصَّحَابَةِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنَا مَتَی یَکُونُ ذَلِک‏» برخی از صحابه گفتند که این حوادث چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ حضرت پاسخ دادند: «فَقَالَ صلی الله علیه و آله عِنْدَ تَأْخِیرِ الصَّلَوَاتِ وَ اتِّبَاعِ الشَّهَوَاتِ وَ شُرْبِ الْقَهَوَاتِ وَ شَتْمِ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ حَتَّی تَرَوْنَ الْحَرَامَ مَغْنَماً وَ الزَّکَاةَ مَغْرَماً وَ أَطَاعَ الرَّجُلُ زَوْجَتَهُ وَ جَفَا جَارَهُ وَ قَطَعَ رَحِمَهُ وَ ذَهَبَتْ رَحْمَةُ الْأَکَابِرِ وَ قَلَّ حَیَاءُ الْأَصَاغِرِ وَ شَیَّدُوا الْبُنْیَانَ وَ ظَلَمُوا الْعَبِیدَ وَ الْإِمَاءَ وَ شَهِدُوا بِالْهَوَی وَ حَکَمُوا بِالْجَوْرِ وَ یَسُبُّ الرَّجُلُ أَبَاهُ وَ یَحْسُدُ الرَّجُلُ أَخَاهُ وَ یُعَامِلُ الشُّرَکَاءُ بِالْخِیَانَةِ وَ قَلَّ الْوَفَاءُ وَ شَاعَ الزِّنَاءُ وَ تَزَیَّنَ الرِّجَالُ بِثِیَابِ النِّسَاءِ وَ ذَهَبَ عَنْهُمْ قِنَاعُ الْحَیَاءِ وَ دَبَّ الْکِبْرُ فِی الْقُلُوبِ کَدَبِیبِ السَّمِّ فِی الْأَبْدَانِ وَ قَلَّ الْمَعْرُوفُ وَ ظَهَرَتِ الْجَرَائِمُ وَ هُوِّنَتِ الْعَظَائِمُ وَ طَلَبُوا الْمَدْحَ بِالْمَالِ وَ أَنْفَقُوا الْمَالَ لِلْغِنَاءِ وَ شُغِلُوا فِی الدُّنْیَا عَنِ الْآخِرَةِ وَ قَلَّ الْوَرَعُ وَ کَثُرَ الطَّمَعُ وَ الْهَرْجُ وَ الْمَرْجُ وَ أَصْبَحَ الْمُؤْمِنُ ذَلِیلًا وَ الْمُنَافِقُ عَزِیزاً مَسَاجِدُهُمْ مَعْمُورَةٌ بِالْأَذَانِ وَ قُلُوبُهُمْ خَالِیَةٌ عَنِ الْإِیمَانِ بِمَا اسْتَخَفُّوا بِالْقُرْآنِ وَ بَلَغَ الْمُؤْمِنُ عَنْهُمْ کُلَّ هَوَانٍ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَرَی وُجُوهَهُمْ وُجُوهَ الْآدَمِیِّینَ وَ قُلُوبَهُمْ قُلُوبَ الشَّیَاطِینِ کَلَامَهُمْ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ وَ قُلُوبَهُمْ أَمَرَّ مِنَ الْحَنْظَلِ فَهُمْ ذِئَابٌ فَعَلَیْهِمْ ثِیَابٌ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أنی [أَ بِی‏] تَفْتَرُونَ أَمْ عَلَیَّ تَجْرُءُونَ [تَجْتَرِءُونَ‏]...».

بازهم در اینجا شیدوا البنیان به‌عنوان یکی از علائم منفی آمده است و در سیاق مواردی است که از شرع مذموم است. بنابراین اینکه گفتیم تشید بنیان در روایات به‌عنوان یک مطلب مذموم آمده است نه‌تنها در منابع اهل سنت بلکه در منابع شیعه هم به‌صورت متعدد وجود دارد. این هم غیر از ادله‌ای است که در جلسات قبلاً مطرح شد و به‌طور مستقیم نهی از ساخت ساختمان‌های بلند می‌کند.

ادامه مساله‌ی توسعه‌ی راه‌های اصلی

مطلب هفتم این بود که بیان شد از روایات استفاده می‌شود که سعۀ راه‌های اصلی مطلوب شرع است. البته از روایات می‌توان این استفاده را کرد که مطلق سعۀ راه مطلوب است اما در روایات تأکید خاصی بر سعۀ راه‌های اصلی شده است.

بیان شد که از این روایت استفاده می‌شود که دیوارهای مساجد باید یکسره بوده و نباید بالکن داشته و از آن بیرون آمده باشند و یا در خیابان و معابر باشد. البته ما این بحث را بعداً خواهیم کرد که کلاً در عمران و عمارت های اسلامی اینکه بخواهیم بالکن داشته باشیم که در راه باشد مورد نهی قرار گرفته است. شاید علت آن این باشد که ما بیان کردیم که وضع ساختمان‌ها و عمران شهری باید به شکلی باشد که افق باید برای مردم باز باشد و کسی که در شهر حضور دارد و یا در خیابان راه می‌رود بتوان به‌راحتی به افق نگاه کند. این شُرُف یا بالکن‌ها یا کم بودن عرض راه‌ها که در برخی از روایت آمده است مذموم است زیرا در روایت می‌فرماید: «وَ وَسَّعَ الطَّرِیقَ الْأَعْظَم‏» که شاهد بحث ما هم این است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف راه‌های اصلی را توسعه می‌دهند.

در ادامۀ روایت می‌فرماید: جناح‌هایی که در راه مردم است و راه مردم را این جناح‌ها می‌بند را حضرت می‌شکند یعنی اجازه نمی‌دهد که بالکن‌ها در راه‌ها به وجود بیایند. این «وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا» شاهد بر این است که این نوع ساختمان در نظر شرع مصداق بدعت بوده یا حداقل مذموم است.

علاوه بر این از روایت استفاده می‌شود که به‌طور کل وسعت راه‌ها مطلوب است. در جلسۀ پیش وسعت راه‌های اصلی شهر مطرح شد. اما یک روایتی وجود دارد که از آن استحباب وسعت به طور کلی استفاده می‌شود یعنی هم خانه‌ها و هم راه‌ها باید وسیع باشند و باید فاصلۀ بین خانه‌ها هم زیاد باشد و این چسبیدگی منازل هم بد است. پس حتی تراکم عرضی هم منفی است یعنی محبوب شارع نیست و مذموم شده است.

روایتی را در این باب است که از نظر سندی هم صحیح است. روایت در جلد ۳ وسائل الشیعه صفحه ۵۵۸ آمده است که شخصی خدمت حصرت رسول (صلی الله علیه و آله) آمد و شکایتی کرد. قبل از توضیح روایت باید دانست که این سند علی بن ابراهیم عن ابیه عن النوفلی عن السکونی در روایات مرحوم کلینی خیلی تکرار می‌شود از سندهای پرتکرار و پرکاربرد است. ما هم در جای خود بیان کردیم که هم نوفلی و هم سکونی مورد توثیق هستند؛ هم به دلیل روایت علی بن ابراهیم و [هم به دلایل دیگری که بیان شد]. بیان کردیم که روات علی بن ابراهیم ثقات هستند به دلیل اینکه او در مقدمۀ تفسیرش همۀ رجال روایی خود را توثیق کرده‌اند و این‌ها هم قدر متیقن از علی بن ابراهیم است.

این را هم بیان کرده‌ایم اینکه برخی می‌گویند که سکونی سنی بوده است بر فرض که این‌طور هم باشد این سنی بودن ضرری به روایت نمی‌رساند. هرچند اصل مسئلۀ هم درست نیست و سکونی شیعه است. زیرا دلیلی را که بر تسنن سکونی می‌آورد این است که او همۀ روایاتی که از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند را به این صورت آورده است: قال الصادق عن ابی عن آبائه عن رسول‌الله و روایتی ندارد که در آن بیان کند: قال الصادق و در ایشان متوقف شود.

برخی گفته‌اند که انگار امام صادق (علیه السلام) را به‌عنوان امام قبول نداشته است و او را تنها به عنوان راوی قبول داشته است اما این‌چنین نیست؛ بلکه این کار را کرده است تا روایات اهل‌بیت علیهم السلام در بین عامۀ مسلمین مقبولیت بیشتری پیدا کرده و رواج داشته باشد. اگر روایت را تنها از امام صادق (علیه السلام) بیان می‌کرد این روایت در نزد محدثین اهل سنت به‌عنوان سند موقوفه یا مقطوعه مورد اعتنا قرار نمی‌گرفت و تضعیف می‌شد. پس برای اینکه روایت را از وقف خارج کرده و اتصال آن‌ها را تا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) درست کنند این‌گونه روایت می‌آورد که کار درستی هم بوده است. بنابراین این کار دلیل بر تسنن او نیست.

توسعه‌ مسیر در منابع روایی

«عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم شَکَا رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم- أَنَّ الدُّورَ قَدِ اکْتَنَفَتْهُ فَقَالَ النَّبِیُّ ص- ارْفَعْ صَوْتَکَ مَا اسْتَطَعْتَ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْک‏». یکی از انصار خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شکایت کرد که این خانه‌هایی که دور خانۀ او ساخته شده‌اند به خانۀ او چسبیده‌اند و او را احاطه کرده‌اند و به‌اصطلاح خانۀ او را خفه کرده‌اندغ به‌طوری‌که هیچ فضایی بیرونی برای این خانه باقی نگذاشته‌اند و خانه بدون فضای خارجی است. این نکته‌ای است که باید بیشتر در بحث‌ها مطرح شود که در شهرسازی باید برای خانه‌ها فضای بیرونی در نظر گرفت و اینکه فقط خانه را بسازیم و به صورتی باشد که شخص از خانه بیرون بیاید در خانه دیگر بی‌افتد یا خانه دیگری به او چسبیده باشد و یا به یک‌راه عمومی چسبیده باشد بدون اینکه فضایی بین آن باشد، در شرعی مذموم است و قرینۀ آن هم همین روایت است.

بنده در یاد دارم که سابقاً به یک روایتی برخورد کردم که همین روایت را به این شکل نقل کرده است رفع صوت بالاذان، یعنی صدا را برای اذان بلند کن و نه برای هر صوتی. به حضرت عرض کرد خانه‌ها من را احاطه کرده‌اند که حضرت می‌فرماید با صدای بلند اذان بگو. حال این به چه معناست که آیا فضای معنوی ایجاد می‌کند تا آن فضا را جبران کند یا شاید چیز دیگر ما آن را نمی‌دانیم. شاید هم اینکه صدا برای آن‌ها مزاحمت ایجاد کند و یواش یواش دور او را خالی کنند اما بعید است که چنین باشد. به‌هرحال یک نکته‌ای دارد که ما به این نکته توجه نمی‌کنیم و اجمالاً خیلی برای ما معلوم نیست که این راز رفع صوت برای چیست حال چه رفع صوت به وسیلۀ اذان یا رفع صوت تنها.

اما از این «وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْک‏» که خدا به تو وسعتی دهد که جای خود را عوض کنی می‌فهمیم که در نظر شرع این کار مذموم است. پس اینکه از این قضیه شکایت کرد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) هم به شکایت او جواب داد و این پذیرش گله او که نوعی تقریر به‌شمار می‌آید برای ما حجت است که این کار مذموم شرع است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شکایت او را شنید و بر آن ردی نکرد و نگفت که این شکایت تو بی‌خود و بی‌جا است؛ لذا  معلوم می‌شود که حضرت مذموم بودن این پدیده را پذیرفته است که کسی خانه‌ای داشته باشد که هیچ فضای بیرونی نداشته باشد و همه فضای بیرونی او به‌وسیله دیگران احاطه شده باشد.

و صلی الله علی‌محمد و آل محمد.