محسن اسماعیلی با بیان اینکه قرآن کریم علت پیدایش اختلاف میان اهل ایمان را «بغی» معرفی می‌کند، گفت: «بغی» به معنی زیاده‌خواهی و قانع نبودن به حق و حدّ خویش در زمینه های مختلف است.

دکتر محسن اسماعیلی در جلسه شرح و تفسیر نهج‌البلاغه:

هر کس تسلیم حق باشد مسلمان است/ بدترین نوع بغی، زیاده‌خواهی‌های سیاسی و اجتماعی است/ مقاومت امام علی(ع) در برابر سهم‌خواهی‌ها

عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه قرآن کریم علت پیدایش اختلاف میان اهل ایمان را «بغی» معرفی می‌کند، گفت: «بغی» یعنی زیاده‌خواهی و قانع نبودن به حق و حدّ خویش. حالا فرق نمی‌کند که در چه زمینه و زمانی باشد و نسبت به چه کسی.

دکتر محسن اسماعیلی در یکصد و یازدهمین جلسه شرح و تفسیر نهج‌البلاغه در محل مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی (سرچشمه)، با یادآوری اینکه به تعبیر قرآن، صفت زشت اخلاقی «بغی» دلیل پیدایش و شیوع اختلاف در میان مسلمانان و بلکه متدینان و پیروان انبیای الهی است، گفت: تعبیر قرآن به گونه‌ای است که ظاهراً تنها دلیل اختلاف هم همین «بغی» است و همه انگیزه‌ها و دلایل دیگر را می‌توان در آن خلاصه کرد. زیرا می‌فرماید: «وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُبَغْیًا بَیْنَهُمْ».

به گفته این استاد دانشگاه تهران، همین تعبیر در سه آیه دیگر نیز تکرار شده است؛ مانند این آیه شریفه که می‌فرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّـهِ الْإِسْلَامُ» (دین در نزد خدا، اسلام است). البته منظور از اسلام در اینجا معنای خاص آن که نام دین رسمی ما و نام دین پیامبر خاتم باشد، نیست. اسلام به معنای تسلیم بودن در برابر حق است و دین خدا یعنی همین.

وی افزود: ما پیامبران الهی و کتاب‌های آسمانی داشته‌ایم، اما ادیان الهی و آسمانی نداشته‌ایم و چنین تعبیری نادرست است. همه پیامبران الهی و تمام کتاب‌های آسمانی فریادگر یک دین بودند «اسلام»؛ یعنی تسلیم حق بودن. بنابراین هر کس که در هر زمان و در هر مکانی تابع حق باشد مسلمان واقعی و دارای دین خدا است؛ همان‌گونه که اگر کسی تابع حق نیست، مسلمان واقعی هم نیست.

دکتر اسماعیلی ادامه داد:  اسلام، تنها نام دین ما و پیامبر ما نیست. همه پیامبران مسلمان بوده‌اند و از اسلام تبلیغ می‌کرده‌اند. قرآن به صراحت می‌فرماید: «مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلَا نَصْرَانِیًّا وَلَـکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا»؛ (ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود.) دعای یوسف هم این بود که: «تَوَفَّنِی مُسْلِمًا»؛ (مرا مسلمان بمیران!) بنابراین معلوم است که مقصود از اسلام در همه این آیات همان حالت تسلیم است که نقطه مقابل «بغی» به شمار می‌رود.

عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به این کلام امیرالمومنین(ع) در تعریف اسلام که فرموده‌اند: «الْإِسْلَام ُهُوَ التَّسْلِیمُ ....» (اسلام همان تسلیم است!)، خاطرنشان کرد: به هر حال، دین خدا یک چیز بیش نیست و پیام همه کتاب‌های آسمانی همین یک چیز بوده است: در مقابل حق ایستادگی نشان ندهید و اختلاف ایجاد نکنید، اما «وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ». این آیه نیز راجع به دلیل اختلاف همه پیروان پیامبران است و از آن معلوم می‌شود که اثر بغی نهایتاً کفر است.

بغی؛ منشأ اختلاف در  امت همه پیامبران

به گفته وی، در آیه شریفه دیگری از پنج رسول اولوالعزم نام برده شده و توصیه همه آنها را یک چیز بیشتر ندانسته است: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی»؛ (آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی.) پس همه یک چیز گفته‌اند. اما آن یک چیز چه بود: «أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ»؛ (سفارش ما این بود که دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید!) سپس ادامه می‌دهد که: «وَ مَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْد ِمَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ». و بالاخره در آیه چهارمی راجع به خصوص قوم بنی اسرائیل هم همین تعبیر را دارد.

دکتر اسماعیلی افزود: بنابراین، قرآن کریم در تمام آیات چهارگانه، علت پیدایش اختلاف میان اهل ایمان را بغی معرفی می‌کند و گفته شد که بغی یعنی زیاده‌خواهی و قانع نبودن به حق و حدّ خویش. حالا فرق نمی‌کند که در چه زمینه و زمانی باشد و نسبت به چه کسی.

زشت‌ترین نوع بغی؛ سرکشی علیه حاکم دینی

دکتر محسن اسماعیلی با بیان اینکه «بغی» به معنای خاص فقهی آن زشت‌ترین و زیان‌بارترین نوع سرکشی است که گاهی همانند آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاد، آثاری جبران‌ناپذیر دارد، گفت: مشهورترین و بدترین نوع بغی، زیاده‌خواهی‌های سیاسی و اجتماعی است که باعث می‌شود افراد یا گروه‌هایی حتی علیه امام معصوم قیام کنند. کسانی که برای منافع فردی و گروهی و در اثر قدرت‌طلبی در برابر حاکم مشروع قیام می‌کنند، در اصطلاح فقهی رسماً «باغی» نامیده می‌شوند و جهاد با آنان واجب است.

وی هر سه جنگ حضرت امیرالمومنین(ع) با قاسطین و مارقین و ناکثین را از نوع جهاد با «باغی» نام برد و افزود: هر سه طائفه ادعای ایمان داشتند، اما زیاده‌خواهی کرده و در مقابل حق مطلق ایستادگی کردند و شد آنچه نباید می‌شد.

حضرت علی(ع) راجع به طلحه و زبیر می‌فرماید: «هر یک از آن دو نفر امیدوار است که حکومت به دست او بیفتد و آن را به سوی خود می‌کشد، نه به سوی رفیقش، آنها نه به رشته‌ای از رشته‌های محکم الهی چنگ زده‌اند، و نه به وسیله‌ای به او نزدیک شده‌اند، بلکه هر یک، بار کینه رفیقش را بر دوش می‌کشد، و به زودی پرده از روی آن برداشته خواهد شد! به خدا سوگند! اگر این دو به آنچه می‌خواهند برسند و حکومت را در دست گیرند، این یکی جان دیگری را می‌گیرد، و آن دیگری می‌خواهد این را از میان بردارد.»

پس از این توصیف، امام می‌پرسد: «قَدْقَامَتِ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، فَأَیْنَ الْمُحْتَسِبُونَ؟»؛ به هر حال اکنون این گروه « باغی» به پاخاسته‌اند، کجا هستند پاداش‌طلبان از خدا که با آنها بجنگند؟

در جای دیگری می‌فرماید که مخالفان اهل بیت می‌دانستند که هم‌سنگ آنان نیستند، اما به دروغ و از روی زیاده‌طلبی چنین ادعایی می‌کردند: «أَیْنَ الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ دُونَنَا کَذِباً وَبَغْیاً عَلَیْنَا أَنْ رَفَعَنَا اللهُ وَوَضَعَهُمْ وَأَعْطَانَا وَحَرَمَهُمْ»؛ کجایند کسانی که ادعا می‌کردند آنها راسخان در علم هستند نه ما، و این ادعا را از طریق دروغ و برتری‌جویی نسبت به ما مطرح می‌نمودند؟ آنها کجا هستند تا ببینند که خداوند ما را برتری داد و آنها را پایین آورد، به ما عطا کرد و آنها را محروم ساخت.